صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۸۵۰۹۳
طبق نوشته زکریا، ایالات متحده و متحدانش باید تلاش کنند تا این همگرایی و هماهنگی میان قدرت‌های تجدیدنظرطلب را مختل و خنثی کنند. اما برای موفقیت در این امر، خود آنها نیز نیازمند اتحاد و هماهنگی بیشتری هستند. کشور‌های هم‌پیمان باید بکوشند تا با ایجاد شکاف میان این قدرت‌ها، از اختلافات تاریخی و بی‌اعتمادی‌های متقابل آنها بهره‌برداری کنند؛ به دلیل اینکه این کشور‌ها از گذشته تا به امروز با تنش‌ها و درگیری‌های متعددی روبرو بوده‌اند.
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۱ - ۲۱ مهر ۱۴۰۳

فرارو- فرید زکریا؛ مجری شبکه سی. ان. ان و نویسنده مقالات روزنامه واشنگتن پست و نشریه نیوزویک

به گزارش فرارو به نقل از واشنگتن پست؛ با بالاگرفتن تنش‌ها در منطقه خاورمیانه، باید به این نکته توجه داشت که این منطقه تنها یکی از سه جبهه‌ای است که در آن نیرو‌های تجدیدنظرطلب به دنبال این هستند تا نظم بین المللی کنونی را برهم بزنند. در اروپا، جنگ همچنان در جریان است و در آسیا، پویایی‌های جدید و خطرناکی در حال شکل‌گیری هستند. به طور کلی، این تحولات، خطرناک‌ترین دوره روابط بین الملل (از زمان پایان جنگ سرد تا به امروز) را رقم زده اند.

تنش‌های اخیر در خاورمیانه از اختلافات بین ایران و متحدان آمریکا شامل اسرائیل و تعدادی از کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس نشات گرفته است.  ایران که به عنوان یک قدرت نسبی در منطقه شناخته می‌شود، از روش‌ها و شبکه‌ای از گروه‌های شبه‌نظامی هم‌پیمان از جمله حزب الله، حماس، انصارالله و گروه‌های فعال در عراق و سوریه بهره می‌گیرد. حتی پیش از حمله حماس در ۷ اکتبر گذشته، این گروه‌ها به‌طور مداوم دست به حملات کوچک‌تری علیه اسرائیل و گاه علیه کشور‌های پادشاهی هم‌سو می‌زدند.

این فشار‌ها تأثیرات واقعی و ملموسی داشته‌اند؛ به‌طوری که اسرائیل و کشور‌های عربی خلیج فارس را در حالت آماده‌باش دائمی قرار داده و منطقه را در وضعیت دائمی ناپایداری نگه داشته‌اند.  از اکتبر گذشته، این تنش‌ها به‌طور جدی تجارت منطقه را مختل کرده است. تا ماه ژوئن، تقریباً ۷۰ درصد از ترافیک کشتی‌ها از مسیر دریای سرخ منحرف شده‌اند.  بسیاری از خطوط هوایی نیز پرواز‌های خود به مقصد اسرائیل را متوقف کرده‌اند. شرکت هواپیمایی امارات مستقر در دبی، اخیراً پرواز‌های خود به ایران و عراق را نیز لغو کرده است. حمله دیگری از سوی حوثی‌ها به تأسیسات نفتی عربستان سعودی می‌تواند به افزایش شدید قیمت نفت منجر شود.

در حالی که نظم خاورمیانه تحت فشار قرار دارد، نظم اروپا نیز با چالش‌های جدی مواجه است. حمله روسیه به اوکراین نمونه‌ای از یک جنگ سنتی است که بر قدرت نظامی کلاسیک روسیه تکیه دارد. با این حال، این جنگ همچنین تلاشی است برای به چالش کشیدن نظام امنیتی اروپا که به رهبری غرب و تحت حمایت و هدایت ایالات متحده شکل گرفته است. در صورت پیروزی روسیه در جنگ اوکراین، ساختار کلی ثبات اروپا که پس از سال ۱۹۴۵ شکل گرفت و پس از ۱۹۸۹ گسترش یافت، به شدت تضعیف می‌شود.  ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، احتمالاً تلاش خواهد کرد جاه‌طلبی‌های امپراتوری روسیه را در کشور‌هایی مانند گرجستان و مولداوی و شاید حتی در کشور‌های بالتیک و لهستان دنبال کند و این کشور‌ها را به پذیرش نفوذ روسیه وادار نماید.

در آسیا نیز جهان با تهدیدی فزاینده روبه‌رو است که تا حدی از دید عموم پنهان مانده است. رابرت منینگ، دیپلمات باسابقه آمریکایی، اخیراً اظهار داشت: «در طی سه دهه گذشته، چه در داخل و چه در خارج از دولت، بر مسئله هسته‌ای کره متمرکز بوده‌ام و به نظر می‌رسد که شبه‌جزیره کره اکنون نسبت به هر زمان دیگری از سال ۱۹۵۰ تاکنون، خطرناک‌تر و ناپایدارتر شده است.»

از زمان شکست نشست سال ۲۰۱۹ بین دونالد ترامپ و کیم جونگ اون، کیم رهبر کره شمالی رویکردی تهاجمی‌تر در پیش گرفته است. او در سال ۲۰۲۱ از برنامه‌ای برای گسترش و نوسازی گسترده زرادخانه هسته‌ای کره شمالی رونمایی کرد. به گفته منینگ، کیم امسال به هدف ۷۰ ساله کشورش، یعنی اتحاد مجدد با کره جنوبی، پایان داد؛ هدفی که همواره به نوعی به‌عنوان محدودیتی برای اقدامات نظامی احتمالی کره شمالی عمل می‌کرد.  او با معرفی کره جنوبی به عنوان «دشمن اصلی» و صدور دستور تخریب بنای یادبود اتحاد و همچنین بستن نهاد‌های مرتبط با برنامه‌ریزی اتحاد مجدد، ممکن است نشان داده باشد که آمادگی بیشتری برای افزایش احتمال وقوع جنگ دارد.

در گستره وسیع‌تر آسیا، چین درصدد است تا با توسل به فشار‌های اقتصادی و قدرت نظامی، نفوذ آمریکا را به چالش بکشد و حتی ممکن است به دنبال جایگزینی آن به عنوان قدرت برتر منطقه باشد. این تنش‌ها به‌ویژه در مورد تایوان به اوج خود رسیده است، اما در مناطق حساس دیگری مانند فیلیپین و دریای چین جنوبی نیز مشهود است. حتی اگر این مسائل به‌تنهایی نگران‌کننده نباشند، شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد این «محور» قدرت‌های تجدیدنظرطلب در حال هماهنگی و همکاری با یکدیگر است.

مجله «اکونومیست» به این «چهارگانه» - شامل چین، ایران، کره شمالی و روسیه - اشاره می‌کند که به‌طور فعال در حال تبادل تسلیحات، تجهیزات و از همه مهم‌تر دانش فنی با یکدیگر هستند. دولت آمریکا تخمین زده است که ۹۰ درصد از واردات میکروالکترونیک و ۷۰ درصد از ماشین‌آلات روسیه اکنون از چین تأمین می‌شود. بسیاری از این تجهیزات دارای کاربرد دوگانه بوده و می‌توان از آنها در تولید تسلیحات نظامی استفاده کرد.

ایالات متحده و متحدانش باید تلاش کنند تا این همگرایی و هماهنگی میان قدرت‌های تجدیدنظرطلب را مختل و خنثی کنند. اما برای موفقیت در این امر، خود آنها نیز نیازمند اتحاد و هماهنگی بیشتری هستند. کشور‌های هم‌پیمان باید بکوشند تا با ایجاد شکاف میان این قدرت‌ها، از اختلافات تاریخی و بی‌اعتمادی‌های متقابل آنها بهره‌برداری کنند؛ به دلیل اینکه این کشور‌ها از گذشته تا به امروز با تنش‌ها و درگیری‌های متعددی روبرو بوده‌اند.

 چین به شدت از تجارت بین‌المللی و وابستگی متقابل اقتصادی سود می‌برد و رشد و قدرت خود را مدیون جهانی‌سازی و صلحی است که توسط نظم بین‌المللی کنونی تضمین شده است. هرچند حمایت چین از روسیه نشان می‌دهد که پکن آمادگی دارد نظم جهانی را به چالش بکشد، اما نه لزوماً آن را به‌طور کامل نابود کند.

آخرین باری که ایالات متحده با ائتلافی از قدرت‌های خصمانه مواجه شد، به دوران جنگ سرد بازمی‌گردد. در آن زمان، آمریکا توانست به‌طور مؤثر در بلوک کمونیستی شکاف ایجاد کند، روابط مناسبی با کشور‌هایی مانند یوگسلاوی و رومانی برقرار سازد و از همه مهم‌تر، چین را از اتحاد جماهیر شوروی جدا کند. اما در شرایط فعلی، که واشنگتن تمایل دارد مسائل جهانی را به شکل سیاه و سفید ببیند، این سوال مطرح می‌شود که آیا ایالات متحده همچنان توانایی و مهارت دیپلماتیک لازم برای اجرای یک استراتژی پیچیده و ظریف مانند آن دوران را دارد یا خیر.

ارسال نظرات