به گزارش فرارو، تئوریهای مختلفی درباره این عملیات وجود دارد. طرفداران تئوری توطئه، میگویند نفوذ آسان حماس به اسرائیل در واقع نقشهای از سوی صهیونیستها بود که اقدامات بعدی خود را کلید بزنند. آنها عدم پذیرش آتشبس از سوی اسرائیل را یکی از دلایل اثبات این تئوری میدانند. اما از سوی دیگر، تحلیلگران معتقدند که سه سرویس امنیتی اسرائیل یعنی موساد (خارجی)، شاباک (داخلی) و آمان (نظامی) در پیشبینی این عملیات و گستردگی آن شکست خوردند.
سمت دیگر ماجرای هفت اکتبر و آنچه رخ داده است را نیز باید مورد توجه قرار بدهیم. آغاز یک جنگ در خاورمیانه آسان ولی پایان دادن آن سخت است. طی یک سال گذشته تحولاتی در منطقه رخ داد که باید به طور جزئی مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد. اسرائیل علاوه بر این که ضربه امنیتی بزرگی در ۷ اکتبر خورد، فرصتی برای انجام برخی اقدامات را نیز به دست آورد.
تاریخ رژیم اسرائیل با جنگ عجین است. ۳۶۵ روز جنگ، چیزی نبود که تحلیلگران انتظار آن را داشتند. اسرائیل به فاصله کوتاهی از حمله نیروهای مقاومت فلسطین بمباران غزه را آغاز کرد و به مرور زمان عملیات خود را گسترش داد و به درگیری زمینی رسید. با توجه به سوابق جنگهای کوتاه در تاریخ منازعه اعراب و اسرائیل که تعداد آنها بر درگیریهای طولانی غالب است و بحران گستردهای که ممکن بود پیش بیاید، تحلیلگران بر این باور بودند که اسرائیل وارد یک درگیری فرسایشی طولانی مدت نخواهد شد. پشتوانه این تحلیل نیز به شرایط داخلی اسرائیل برمیگشت که ظرفیت جنگ طولانیمدت را ندارد.
تحلیل این بود که با توجه به اسارت نزدیک به ۲۵۰ نفر در جریان این عملیات و فشاری که از سوی خانوادههای آنان بر دولت وارد خواهد شد، اسرائیل دست به عملیات محدود میزند و تلاش میکند که آزادی آنان را در دستور کار قرار دهد. پیشبینیها مبنی بر این بود که ادامهدار شدن درگیری در غزه، فشار داخلی از سوی افکار عمومی اسرائیل و همچنین گروههای سیاسی مخالف جریان راست افراطی حاکم بر دولت را افزایش میدهد. این فشارها به وجود آمد، اما نه تنها خللی در مسیر جنگ ایجاد نکرد، بلکه امروز عملیات رژیم صهیونیستی در منطقه گستردهتر از یک سال قبل است.
امروز تحلیلگران بر این باورند که اسرائیل هدف خود از عملیات نظامی را تغییر داده و راهبردی بلندمدت را پیگیری میکند و با توجه به پشتیبانی تسلیحاتی، مالی و سیاسی آمریکا و کشورهای غربی توان ورود به جنگ فرسایشی را نیز دارد. بخش دیگری از تحلیلها نیز بر این اساس استوار بود که آنها توانِ جنگ در چند جبهه را ندارند. این تئوری به طور کامل ابطال نشد، چون اسرائیل عملیات هدفمندی را در لبنان نیز دنبال میکند، اما حضور گستردهای را رقم نزده است. گروههای مقاومت با همین تحلیل، طی یک سال گذشته تلاش کردند با هدف قرار دادن سرزمینهای اشغالی از یمن، عراق و لبنان فشار جنگ بر غزه را کم و رژیم صهیونیستی را مجبور به پذیرش آتشبس کنند.
زمانی که تئوریهای توطئه مربوط به واقعه یک سال قبل را کنار بگذاریم، میتوانیم هفت اکتبر را یک شکست سنگین اطلاعاتی برای اسرائیل قلمداد کنیم. نیروهای حماس توانستند دست به عملیاتی گسترده بزنند و امنیت رژیم صهیونیستی را با مخاطره جدی روبرو کنند. اسرائیل همانطور که بر اساس تجربههای پیشین، با حملههای سنگین گسترده در سرزمینِ حریف خود ویرانی بر جا میگذارد، خیلی زود وارد عمل شد و طی یکسال گذشته، زیرساختهای غزه را به صورت وسیع هدف قرار داد. به نظر میرسد که اسرائیل خیلی زود از این مرحله گذر و تلاش کرد از فرصتی که به دست آمده برای حرکت به سمت تغییر معادلات منطقهای استفاده کند.
آنها از یک سو غزه را ویران و غیرنظامیان را آواره کردند، از سمت دیگر به لبنان فشار میآورند تا حزبالله را عقب برانند، یمن را هدف قرار میدهند تا عمقِ عملیاتی خود را اثبات کنند و سرانِ مقاومت را میزنند تا در ساختارهای حریفِ خود اخلال ایجاد کنند. به نظر میرسد اسرائیل در تلاش است با احیای بازدارندگی، محیط پیرامونی و کمربند امنیتی را بار دیگر برای تضمین بقا و موجودیت خود برقرار کند.
با یک غزه ویران، توان رزمی تضعیف شده حماس، حزبالله که زیرساختهای رزمیاش در جنوب هدف قرار داده، فشار افکار عمومی و سیاسی از درون کشورها با عملیات روانی و رسانهای که خواستار پذیرش شرایط اسرائیل و تضعیف جریان مقاومت باشد؛ اهدافی مثل آزادسازی گروگانها که بارها از سوی مقامات اسرائیلی مطرح میشود، بخشی فرعی ماجراست. زمانی که اسرائیل به شرایط مطلوبِ مورد نظر خود از لحاظ معادلات امنیتی برسد، احتمالاً جنگ را متوقف خواهد کرد.
از چند ماه قبل، اسرائیل ترور فرماندهان موثر مقاومت را در دستور کار عملیاتی خود قرار داد. مقاومت به طور قطعی، قائم به شخص نیست و با ترور فرماندهان نظامی و کادر رهبری آن، افراد دیگری جایگزین میشوند. اما جایگزین کردن یک فرد کاریزماتیک با رهبران مقبول پیشین، سخت است. علاوه بر این که ساختار فکری مقاومت با هدف گرفتن بالاترین سطحِ تشکیلاتشان به هم ریخته میشود و بدنه هواداران را نیز دچار تشویش میکند. هدف گرفتن بالاترین شخصیتها با بالاترین سطح حفاظت، یک عملیات روانی نیز به حساب میآید. همه دنبال این هستند که چه کسی نقطه رهبران را لو میدهد، چه کسی پیجرها را به درون تشکیلات حزبالله وارد کرد و دهها سوال دیگر.
اسرائیل از ابتدای جنگ، نابودی حماس را یکی از اهداف خود اعلام کرد. احتمالاً آنها که سالهاست با مقاومت فلسطین درگیر هستند، از ما بهتر میدانند که نابودی که یک گروه مبارز و نهضت آزادیبخش، شدنی نیست. همان تحقیر و ظلمی که حماس و جهاد اسلامی را از دلِ اردوگاههای آوارگان فلسطینی بیرون کشید، امروز نیز وجود دارد و چه بسا بیشتر از دهههای پیشین باشد.
در شرایطِ فلسطین، همیشه سرباز و انگیزه برای حماسی و جهادی شدن وجود دارد. بنابراین، هدف مذکور یک هدف تبلیغاتی است. آنها تلاش میکنند تا حد ممکن و در فرصتی که از یکسال پیش به دست آوردند، جریان مقاومت پشت مرزهای خود را تضعیف کنند. زدنِ فرماندهان و ایجاد فشار افکارعمومی ضدمقاومت در کشورهای مذکور، بخشی از این راهبرد است.
اخبار انهدام تونلها بسیار اهمیت دارد. تونلها نقشِ محوری و کلیدی برای مقاومت ضداسرائیل دارند. شبکه تونلها برای جابجایی نیروها و شخصیتها، نقل و انتقال کالاها و دپوی تسلیحات و تجهیزات استفاده میشوند. به نظر میرسد که اسرائیل تلاش میکند با ادامه دادن مسیر هدف قرار دادن تونلها در غزه و همچنین جنوب لبنان، جریان لجستیک و پشتیبانی مقاومت را قطع کند. مقاومت هم دستبسته نیست و تلاش میکند که مسیرها و نقشههای جایگزین را عملیاتی کند.
اسرائیل یک ارتش کلاسیک دارد و حریفانش، بازیگرانی غیردولتی، چریکهایی آموزشدیده و باتجربه در جنگ نامتقارن هستند. هیچ یک نمیتواند طرف مقابل را نابود کند. خوشبینانهترین سناریو در این باره، رسیدن به آتشبس است. به نظر میرسد که اسرائیل تا زمان به دست نیاوردن اهدافش تن به آتشبس نخواهد داد. چرا که نه فشار جهانی بر آن وجود دارد نه فعلاً نیازی به آن را احساس میکند. آنها فعلاً در حال برداشتِ آن چه میخواهند، از هفت اکتبر هستند.