صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۸۳۵۶۵
در این مطلب به توضیح شباهت‌ها، تفاوت‌ها و تأثیر جنبش‌های هنری ناتورالیسم، رئالیسم و اکسپرسیونیسم بر روند تاریخ هنر می‌پردازیم.
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۰ - ۱۶ مهر ۱۴۰۳

ناتورالیسم روی به تصویر کشیدن سوژه‌ها در حالت طبیعی‌شان متمرکز بود و بر صحنه‌های روستایی ساده و بی‌آلایش که گوهر واقعی زندگی را منعکس می‌کنند، تأکید داشت. رئالیسم که اواسط قرن نوزدهم ظهور کرد، روی به تصویر کشیدن زندگی روزمره با دقت و حقیقت متمرکز بود و از تصویرسازی‌های ایده‌آل یا تخیلی دور شد. امپرسیونیسم که اواخر قرن نوزدهم ظهور کرد، انقلابی در استفاده از نور و رنگ ایجاد کرد و لحظات گذرا را از طریق ضربه‌های قلم‌موی پرشور و نقاشی در فضای باز به ثبت رساند. 

به گزارش فرادید، ایده‌ی به تصویر کشیدن جهان آنطور که واقعاً به نظر می‌رسد، یک تحول نسبتاً جدید در دنیای تاریخ هنر است. قبل از اینکه ناتورالیسم و رئالیسم راه را برای جنبش امپرسیونیستی هموار کنند، هنرمندان به تفسیر‌های رمانتیک از محیط پیرامون خود علاقه داشتند. این جنبش‌ها ممکن است گیج‌کننده باشند چرا که با هم ارتباط نزدیک و همپوشانی دارند. 

ناتورالیسم (طبیعت‌گرایی) 

فلَتفورد میل اثر جان کانستبل، ۱۸۱۶-۱۸۱۷

جنبش ناتورالیسم در قرن نوزدهم ظهور کرد و تغییری در جهت به تصویر کشیدن سوژه‌ها به شکل واقعی ایجاد کرد. تا این نقطه، هم مناظر و هم چهره‌های انسانی در هنر، با پیروی از سنت‌های کلاسیک، تمایل به آرمان‌گرایی و سبک‌سازی داشتند. وقتی هنرمندانی مانند جان کانستبل شروع به پذیرش سبک واقعی‌تری کردند، جای کافی برای نقاشی طبیعی (نوعی نقاشی) وجود داشت. جنبش ناتورالیستی به یکی از گرایش‌های اصلی قرن تبدیل شد و زمینه ظهور امپرسیونیسم و هنر مدرن را فراهم کرد. این تاکید بر دقت و جزئیات، استاندارد جدیدی را ایجاد کرد و هنرمندان را به کشف زیبایی ویرایش‌نشده محیط اطراف ترغیب کرد.

دره لاگوای اثر بنجامین ویلیامز لیدر، ۱۸۸۳

ناتورالیسم اغلب شامل نقاشی در فضای باز و طبیعت‌گرایی روستایی بود. نقاشی در فضای باز به صحنه‌ها و لحظاتی از زندگی طبیعی در فضای باز اشاره دارد، مانند نقاشی بالا از بنجامین ویلیامز لیدر. ناتورالیسم روستایی اصطلاح کمی متفاوت بود که تمام صحنه‌های زندگی روستایی را در بر می‌گرفت. 

رئالیسم (واقع‌گرایی) 

زن در حال پخت نان اثر ژان فرانسوا میله، ۱۸۵۴

رئالیسم را می‌توان با چند ویژگی تعریف کرد. نقاشی‌های رئالیستی که از اواسط قرن نوزدهم شروع شدند، زندگی روزمره را به تصویر می‌کشیدند و تقریباً شبیه عکاسی به نظر می‌رسیدند. رئالیسم تلاش می‌کند تا از تمام سبک‌سازی‌ها برای داشتن یک جهان‌بینی خشن‌تر، چشم‌پوشی کند. نقاشی‌های جنبش رئالیستی شامل مناظر روستایی و زندگی طبقه کارگر می‌شود و همچنین افرادی را در کافه‌ها، زندگی را در خیابان‌های شهر و صراحت بیشتر در مورد بدن انسان و تمایلات جنسی را نمایش می‌دهد.

موج (La Vague) اثر گوستاو کوربه، ۱۸۶۹

رئالیسم برخلاف فحوای مذهبی و اسطوره‌ای اعصار پیشین، سعی کرد ساختگی بودن را از هنر بگیرد. اصطلاح رئالیسم را شامفلوری رمان‌نویس فرانسوی در دهه ۱۸۴۰ ابداع کرد و نمونه آن در آثار گوستاو کوربه، جان اِوِرِت میله و ژان فرانسوا میله به کار رفته است. 

امپرسیونیسم 

نیلوفر‌های آبی اثر کلود مونه، ۱۹۱۶

امپرسیونیسم که در دهه ۱۸۰۰ در فرانسه رشد یافت، معمولاً با نقاشی در فضای باز (به جای استودیو) عجین بوده است. به طور کلی، نقاشی‌های امپرسیونیستی مناظر را با این میل به تصویر می‌کشیدند که تا جای ممکن واقع‌گرایانه به نظر برسند. کلود مونه همراه با دیگر هنرمندان و نقاشان ساکن پاریس جنبش امپرسیونیستی را رهبری کرد. نقطه تحول از رئالیسم به امپرسیونیسم استفاده از نور بود.

ناهار قایقرانان، اثر پیر آگوست رنوار، ۱۸۸۱

هنرمندانی مانند پیر آگوست رنوآر معمولاً از سبک امپرسیونیستی برای خلق صحنه‌های پر جنب و جوش شهری پر از مردم استفاده می‌کردند و تاکید می‌کردند مناظر تنها موضوعاتی نیستند که امپرسیونیست‌ها به آن محدود باشند. هنرمندان دریافته بودند که نقاشی در فضای باز، به سرعت و در لحظه، به آنها فرصت درک نور و نحوه تأثیر آن بر رنگ در بسیاری از زمینه‌ها را می‌دهد. ضربه‌های قلم‌مو سریع‌تر و شکسته‌تر شدند و گواه این بودند که نور کیفیت زودگذری بر آنچه می‌بینیم دارد. 

وجه اشتراک این جنبش‌ها چیست؟ 

مردی با داس اثر هنری هبرت، ۱۸۹۶

این جنبش‌های هنری همگی یک هدف داشتند: به تصویر کشیدن زندگی همانطور که بود. هر سه این جنبش‌ها در قرن نوزدهم آغاز شدند و بر ایده هنر والا و ماهیت آکادمیک هنر آن زمان خط بطلان کشیدند. وقتی به آثار برآمده از این سه جنبش نگاه کنید، می‌توانید شباهت‌های آشکار بین آنها را ببینید. مناظر وسیع، بیان واقعی و کنار گذاشتن نسخه‌های رمانتیک از زندگی روزمره که بر دوره رنسانس و دیگر دوره‌های هنرمندان پیشین تسلط داشتند. هر جنبش، با وجود متمایز بودن، به انقلاب هنری گسترده‌تری کمک کرد. 

چه چیزی این جنبش‌ها را متفاوت می‌کند؟ 

افلیا اثر سر جان اورت میلایس، ۱۸۵۱-۱۸۵۲

ناتورالیسم، رئالیسم و امپرسیونیسم اگرچه ارتباط نزدیکی دارند، هر کدام ویژگی‌های متمایز خودشان را دارند. ناتورالیسم و رئالیسم نزدیکترین ارتباط را با هم دارند، اگرچه جنبش‌های جداگانه‌ای هستند. ناتورالیسم بر موضوعات در حالت طبیعی‌شان تمرکز می‌کند که معمولاً روستایی و بی‌آلایش است. رئالیسم جنبشی گسترده‌تر است که هر موضوعی، حتی موضوعات خیالی را با دریچه‌ای واقع‌گرایانه به تصویر می‌کشد. برای نمونه، اُفلیا اثر سر جان اِوِرِت میلیز به سبک رئالیستی است، حتی با اینکه شخصیت تخیلی یکی از نمایشنامه‌های ویلیام شکسپیر را به تصویر می‌کشد. 

امپرسیونیسم از هر دوی این جنبش‌ها جدا می‌شود و استفاده از نور و رنگ با سایه‌های زنده و ضربات قلموی متمایز را انقلابی می‌کند. برخلاف سایر جنبش‌ها، امپرسیونیسم رنگارنگ‌تر است و به ندرت از سایه‌های قهوه‌ای یا سیاه استفاده می‌کند. امپرسیونیست‌ها غالباً در فضای باز نقاشی می‌کردند و مستقیماً صحنه‌هایی را از زندگی ثبت می‌کردند. 

تاثیر این سه سبک هنری 

استوک بای نی‌لند اثر جان کانستبل، ج. ۱۸۱۰ 

آثار هنری قرن نوزدهم توسط ناتورالیسم، رئالیسم و امپرسیونیسم بازتعریف شدند و دنیای هنر را از آنچه از نقاشی کلاسیک انتظار می‌رفت دور کردند. هنرمندان این سه جنبش آنچه را که در دنیای اطراف خود می‌دیدند به تصویر کشیدند، نه آنچه را که آرزو داشتند ببینند یا خیال می‌کردند. این جنبش‌ها در تبدیل واقعیت به موضوع اصلی، راه را برای رئالیسم مدرن و پست امپرسیونیسم هموار کردند و الهام‌بخش هنرمندانی مانند ونسان ون گوگ و پل گوگن شدند. به عبارت دیگر آثار هنرمندان این سه جنبش سرمشق آثار هنری امروزی شدند.

ارسال نظرات