ایران و غرب در مورد موضوعات متعددی با هم اختلاف دارند که موضوعات منطقهای محور آن است. لذا گفت و گوها نمیتواند تنها به یک موضوع محدود شود. اگر ایران و غرب در موضوع هستهای توافق جدیدی کردند، باید در مورد اختلافات منطقهای و سایر مسائل همچون سلاحهای کشتار جمعی گفت و گو را ادامه دهند.
به گزارش جماران، برنامه «بی شرط وشروط» (بلاقیود) بیبی سی عربی گفت و گوی چالشی با سید حسین موسویان، دیپلمات پیشین و کارشناس ارشد سیاست خارجی انجام داده است:
برنامه این هفته گفت و گو با دکتر سید حسین موسویان است. او هفت سال سفیر ایران در آلمان بود، در دوران خاتمی مسئول کمیته سیاست خارجی شوراعالی امنیت ملی بود و سخنگوی پرونده هستهای بود و اکنون سالها در دانشگاه پرینستون بعنوان متخصص امور هستهای و خاورمیانه کار میکند.
تحلیگران میگویند ایران انتقام ترور اسماعیل هنیه را به تعویق انداخته یا منصرف شده چون از عواقب آن و یا از فشارهای داخلی نگران است.
ایران به ترور هنیه پاسخ خواهد داد، چون مقامات ایران در سطح بالا بر این تأکید کردهاند که پاسخ داده خواهد شد و به اندازه کافی قوی ومحکم خواهد بود تا مانع تجاوزات بعدی اسرائیل و نقض حاکمیت ملی ایران شود. اما موضوع در مورد زمان و نوع عملیات است. ایران به چند دلیل در حال مطالعه و محاسبات در مورد زمان و نوع عملیات است.
اول اینکه هنیه یک مقام فلسطینی بود و نه ایرانی. لذا درمورد نوع پاسخ، ایران باید منافع فلسطین را اولویت بدهد. در شرایط فعلی برای فلسطینیها موضوع آتش بس مهم است، چون در حدود ۱۱ ماه گذشته بیش از ۴۰ هزار فلسطینی کشته شدهاند که بیش از نیمی از آنها کودک و زن بوده اند، بیش از دومیلیون فلسطینی آواره و بیش از ۱۰۰ هزار نفر مجروح شده اند. عملا غزه نابود شده است. قطر و مصر و آمریکا در حال میانجیگری هستند و گفتهاند به نتیجه خوشبین هستند. لذا ایران ممکن است صبرکند تا مشخص شود که آیا آتش بس برقرار خواهد شد یا نه و یا عملیات ایران مانع آتش بس نشود. اگر آتش بس هم برقرار نشد، ایران را مقصر جلوه ندهند.
آیا این بهانه برایعدم پاسخ ایران نیست؟ چون حزب الله پاسخ داد. آیا ایران از انتقام ترور هنیه منصرف شده؟
بگذارید فاکتورهای مهم مدنظر ایران را توضیح دهم. دومین فاکتور مدنظر ایران همان است که همه رسانهها جهانی و مقامات کشورهای مختلف میگویند اسرائیل بدنبال طولانی کردن جنگ، منطقهای کردن جنگ و کشاندن آمریکا به جنگ منطقهای با ایران است. لذا پاسخ ایران نباید موجب جنگ منطقهای یا جنگ با آمریکا شود.
سومین نکته اینکه همه رسانههای جهان گزارش دادهاند که موقعیت نتانیاهو در داخل اسرائیل خیلی وخیم است. او با پروندههای دادگاهی با اتهامات جنایی مواجه است. نکته دیگر اینکه نتانیاهو پیروزی ترامپ و جمهوریخواهان در انتخابات پیش روی آمریکا را به کاملا هریس و دمکراتها ترجیح میدهد. او معتقد است با پیروزی ترامپ، میتواند اهدافش را بهتر به پیش ببرد. حکم دادگاه بین المللی در مورد نسل کشی اسرائیل واحتمال بازداشت نتانیاهو روی میز است. پس نتانیاهو میخواهد انتخابات آمریکا به نفع ترامپ رقم خورده و خودش را از تهدیدهای داخلی و افکار عمومی جهان و پیامدهای رای دادگاه برهاند.
ایران مایل نیست که پاسخش اولا: مانع آتش بس شود، ثانیا بر انتخابات آمریکا تأثیر بگذارد و ثالثا موجب جنگ منطقهای و درگیری نظامی بین ایران و آمریکا شود. بنابراین، ایران به زمان نیاز دارد تا نوع و زمان پاسخ را فرموله کند. من معتقدم که ایران دیر یا زود پاسخ خواهد داد.
چه نوع پاسخی خواهد داد. ایران نگران زیرساختها به ویژه زیر ساختهای هستهای است. در صورت برخورد منفعلانه ایران و درگیری جنگ بین اسرائیل و حزب الله چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا ایران در حمایت از حزب الله وارد جنگ با اسرائیل خواهد شد؟
روشن است که ایران، حزب الله، آمریکا، اروپا و جامعه جهانی خواهان جنگ منطقهای نیستند. اما اگر اسرائیل به لبنان حمله کند، این اتفاق تازهای نخواهد بود، چون اسرائیل از سال ۱۹۸۲ به لبنان مرتب تجاوز کرده و ادامه داده است. من فکر نمیکنم در صورت درگیری نظامی اسرائیل و حزب الله، ایران مستقیما وارد جنگ شود اما ایران در حد توان از حزب الله و لبنان حمایت خواهد کرد.
چگونه حمایتی خواهد کرد؟
پاسخ فقط به ایران محدود نخواهد شد. الحشد الشعبی عراق و حوثیهای یمن و حماس و جبهه مقاومت در پاسخ به اسرائیل وارد عمل خواهند شد و اسرائیل باید در چند جبهه بجنگد. ایران ۴۰ سال است که از حزب الله حمایت کرده است. آنها راههای حمایت از حزب الله را خوب میدانند و امکاناتش را دارند.
ایران این بار با استفاده ازگروههای مقاومت، که کشورهای منطقه آنها را گروه نیابتی ایران میدانند، نفوذ و قدرت خود را نشان داده است. چرا اخیرا ایران این رفتار جسورانه را انتخاب کرده است؟
برچسب زدن به گروههای مقاومت به عنوان «گروههای نیابتی ایران» درست نیست؛ چون همه میدانند که برای مثال حوثیها بیش از هزار سال بر یمن حکومت کرده اند. اگر قرار باشد به گروههای مقاومت برچسب گروههای نیابتی ایران زده شود، باید کشورهایی مثل اسرائیل و برخی از کشورهای را هم کشورهای نیابتی آمریکا خواند که درست نیست.
مورد دوم اینکه مسأله فلسطین، مسأله ایران نیست؛ مسأله جهان اسلام و ۱.۷ میلیارد مسلمان است که همه با حمله اسرائیل به غزه و کشتار و آوراه کردن فلسطینیها مخالف هستند. لذا بعد از ۷ اکتبرتوجهات به گروههای مقاومت در دنیا بیشتر شده، بطوری که عدهای شاکی هستند که چرا در دانشگاههای آمریکا پرچمهای حزب الله و حماس بالا میرود.
گفته شده که ایران دارد از موقعیت فعلی بحران غزه و لبنان بهره برداری دیپلماتیک میکند؛ مثلا باعدم پاسخ به قتل هنیه میخواهد دستاودهای دیپلماتیکی در مورد پرونده هستهای داشته باشد.
خیر. پرونده هستهای ایران ربطی به بحران غزه ندارد. بحران هستهای ایران از سال ۲۰۰۳ آغاز شد وقتی که جامعه جهانی متوجه شد که ایران به صنعت غنیسازی دست یافته است. از ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵ مذاکرات هستهای بین ایران و قدرتهای جهانی انجام شد تا اینکه در دوره اوباما برجام به توافق رسیدند.
اینها همه تاریخ است که ما میدانیم. من منظورم حرفهایی عباس عراقچی است که به شدت در مورد آمادگی ایران برای گفت و گوهای هستهای صحبت کرده و گفته باید توافق هستهای جدید داشته باشیم. حتی رهبر ایران هم گفت که گفتگو با دشمن یعنی آمریکا و غرب مانعی ندارد.
این یک تعبیر اغراقآمیز از حرفهای عراقچی است. ایران در دوره ریاست جمهوری رئیسی هم بر مذاکره هستهای تاکید داشت. دولت رئیس جمهور فقید رئیسی که یک دولت اصولگرا بود نیز با قدرتهای جهانی در مورد احیاء برجام مذاکره کرد. حتی رئیسی گفت که برجام عینا باید احیاء شود، نه کمتر و نه بیشتر. از سال ۲۰۱۵ همه دولتها اعلام کردهاند که آماده تعهد کامل به برجام هستند؛ به شرط اینکه طرف مقابل هم عمل کند. این چیزی نیست که در دوره پزشکیان رخ داده باشد.
اما آنچه که در مطالب عراقچی تازه بود اینکه ایشان گفت ممکن است به یک توافق جدید هستهای نیاز داشته باشیم چون شاید برخی از موارد برجام قابل احیاء نباشد. ایران سه سال برجام را کامل اجرا کرد و بعد از آن هم همه دولتهای ایران گفتهاند که برای احیاء برجام آماده اند. پس این موضوع هیچ ربطی به جنگ غزه ندارد.
پزشکیان وعده داده که مایل است جایگاه و وضعیت ایران را بهبود دهد. حرفهای عراقچی و رهبری به این معنی است که ما حاضریم با شما کار کنیم تا خاورمیانه را از یک جنگ بزرگ نجات دهیم اما در مقابل ما چه چیزی بدست میاوریم؟
خیر. طرح این مطالب به خاطر این است که از برخی از واقعیات اطلاع ندارند. در دوره رئیسی بین ایران وآمریکا هم مذاکرات غیر مستقیم و هم مذاکرات مستقیم وجود داشت. مک گورک نماینده کاخ سفید با باقری معاون وزیر خارجه مذاکرات غیر مستقیم داشت و با ایروانی سفیر ایران در سازمان ملل در نیویورک گفتگوی مستقیم داشت. تمام مذاکرات در مورد این بود که چگونه میتوان برجام را احیاء کرد یا توافق جدید هستهای داشت و همچنین تنشهای ایران وآمریکا را در منطقه کاهش را داد. این استراتژی دولت رئیسی بود و دولت پزشکیان هم همین استراتژی را دارد. پزشکیان میخواهد برجام را احیاء کند، تنشهای منطقهای را کاهش دهد، تنش با آمریکا را کاهش دهد، ایران را عضو افای تی اف کند و تحریمها را بردارد. دولت قبلی هم میخواست. این مسیر درستی است
این مسیر برای ایران چالشی است. مردم ایران تحت فشار و تحریمهای طولانی هستند. مشکل این است که غرب انتظار بیشتری از ایران دارند. مشاور امنیت ملی آمریکا گفت آماده احیاء برجام نیستند.
آنچه که مشاور امنیت ملی آمریکا گفت به خاطر انتخابات آمریکاست. در آمریکا هیچ دولتی نمیتواند قبل از انتخابات وارد یک گفت و گوی جدی با ایران شود. باید منتظر ماند تا انتخابات تمام شود. یادتان نرود که بایدن هم میخواست برجام را احیا کند اما از یکسال قبل که به انتخابات نزدیک شدیم او سیاست «نه توافق و نه بحران» را در پیش گرفت. لذا از نظر من بعد از انتخابات و با شروع کار دولت جدید آمریکا شانس مذاکرات جدید بین ایران وآمریکا وجود دارد.
در مورد مشکلات اقتصادی مردم ایران این واقعیت وجود دارد. وضعیت اقتصاد ایران بد است. مردم مشکلات زیادی دارند. پزشکیان هم میخواهد مشکلات اقتصادی را حل کند و تحریمها را بردارد. منتهی من یک دهه است که در مقالات و مصاحبههایم گفتهام که هیچ توافق تک موضوعی بین ایران وآمریکا پایدار نخواهد ماند مگر اینکه دو طرف مجموعه اختلافات را مورد گفتگو قرار دهند. در دوره رفسنجانی در مورد کمک به آزادیهای گروگانهای غربی توافق شد و موفق بود اما نهایتا شکست خورد. در دوران خاتمی هم در مورد مبارزه مشترک در افغانستان توافق و همکاری هم انجام شد منتهی نهایتا شکست خورد. در دوران روحانی هم درمورد برجام توافق شد و ایران سه سال هم اجرا کرد اما بازهم شکست خورد. علت این است که اختلافات طرفین در موضوعات متعدد است نه یک موضوع.
این بار چه توافقی لازم است؟
ایران و غرب در مورد موضوعات متعددی با هم اختلاف دارند که موضوعات منطقهای محور آن است. لذا گفتگوها نمیتواند تنها به یک موضوع محدود شود. اگر ایران و غرب در موضوع هستهای توافق جدیدی کردند، باید در مورد اختلافات منطقهای و سایر مسائل همچون سلاحهای کشتار جمعی گفتگو را ادامه دهند.
ترامپ و هریس هیچکدام موضع روشنی در مورد ایران اعلام نکرده اند. هر تحولی میتواند بعد از انتخابات و دولت جدید صورت گیرد. آیا ایران استراتژی مشخصی در مورد گفتگو با آمریکا بعد از انتخابات دارد؟ آیا اگر ترامپ به کاخ سفید برگردد، ایران آماده گفت و گو با او خواهد بود؟
تجربهای در مورد بایدن داشتیم. ایران و آمریکا و قدرتهای جهانی مذاکرات هستهای را ادامه دادند و در اوت ۲۰۲۲ در موضوع هستهای توافق مقدماتی داشتند، اما عملی نشد. بعد بین ایران و آمریکا توافق اولیهای در اوت ۲۰۲۳ بوجود آمد و توافق شد که مذاکرات مستقیم دوکشور در اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شود اما جنگ غزه رخ داد و همه چیز متوقف شد. این نشان میدهد که تهران و واشینگتن اراده سیاسی برای گفت و گو و نوعی توافق دارند. به همین دلیل من شانس گفتگوهای هستهای و فراتر از هستهای ایران و آمریکا در دولت بعدی آمریکا را منتفی نمیدانم.
زمانی که در آلمان سفیر بودید ایران با اتهام در مورد هدف قرار دادن مخالفین سیاسی ایرانی روبرور شد. دولت انگلیس هم اخیرا نگراینهایی در مورد اتباع ایرانی مقیم انگلیس از جمله همکاران ما در بیبی سی دارد. آیا احتمال م یدهید که ایران در این مورد هم نرمشی نشان دهد؟
امیدوارم امکانی برای حل این مشکل بوجود آید چون واقعا موضوع ناراحت کنندهای است. اما باید درک کرد که این یک نگرانی متقابل است. دولت ایران هم نگران این است که برخی شهروندان غربی و یا برخی دوتابعیتیها که وارد ایران میشوند، جاسوسی کنند و در امور داخلی ایران دخالت کنند. این یک نگرانی و اتهامات متقابل است. من امیدوارم که دو طرف با هم گفتگو و این مسئله را حل کنند و به ایرانیهای مقیم خارج نیز امنیت کامل داده شود.