فرارو- جنگ اوکراین از نقطه آغاز خود در فوریه سال ۲۰۲۲ میلادی تاکنون، فراز و فرودهای قابل توجهی را به خود دیده است. جنگی که استدلال اصلی روسیه از به راه انداختنِ آن این بود که قدرتهای غربی با استفاده از خاک اوکراین، در حال پیشبرد منافع خود به ضرر روسیه هستند و با توسعه ناتو به شرق، سعی در عملیاتی کردن راهبرد تحدید نفوذ و محاصره روسیه دارند.
به گزارش فرارو؛ مسکو مدعی است که جنگ با اوکراین را برای شکست حصارهایی در دستورکار قرار داده که جهان غرب سعی در تعریف و ایجاد آنها برای روسیه دارد. در این چهارچوب، جهان هنوز صحنههای احساسی حضور ولادیمیر زیلنسکی، رئیس جمهور اوکراین در کشورهای مختلف غربی و مراسم گوناگون که با اشکها و ابراز همدردیهای حضار همراه بود را فراموش نکرده است. با این حال، موضوع اصلی این است که هرچه از جنگ اوکراین گذشته، پردههای جدیدی از این رویداد کنار زده شده و واقعیتهای قابل تاملی خود را به نمایش گذاشتهاند. رویدادهایی که ادراک خوبی را به افکار عمومی بین المللی جهت فهم معادلات مطرح در عرصه روابط بینالملل ارائه میکنند.
در این راستا، در مدت اخیر شاهد دو تحول معنادار با محوریت جنگ اوکراین و تبعات این رویداد بوده ایم که در نوع خود حامل پیامها و درسهای مهمی نیز هستند.
در نخستین تحول، شماری از شرکتهای تسلیحاتی غربی و به طور خاص شرکتها و مجتمعهای نظامی-صنعتی آمریکایی، به صراحت درخواست دولت اوکراین جهت حضور در خاک این کشور و تقویت صنعت سلاحسازی و نظامی آن را رد کرده و حتی تاکید کرده اند که هیچ برنامهای برای راه اندازی خطوط خود در خاک اوکراین و سرمایه گذاری در این حوزه ندارند.
این دسته از شرکتها اعلام کرده اند که سرمایه گذاری در خاک اوکراین، حامل ریسکها و خطرات قابل توجهی است و آنها مایل به هدر دادن سرمایههای خود در شرایطی که جنگ اوکراین و روسیه همچنان ادامه دارد، نیستند. در این رابطه، پیام ضمنی شرکتهای تسلیحاتی آمریکایی به اوکراین این بوده که اگر طالبِ تسلیحات غربی هستند بایستی اقدام به خرید آنها کنند.
اساسا به همین دلیل هم است که در ماههای گذشته، بارها و بارها شرکتهای تسلیحاتی غربی نظیر "لاکهید مارتین" و مقامهای ارشد آنها به صراحت اعلام کرده اند که جنگ اوکراین حامل فرصتهای درآمدی قابل توجهی است و باید تا جای ممکن از این مساله در راستای منافع این شرکتها استفاده شود. جالبتر اینکه اندیشکده آمریکایی "کوئینسی" مدتی قبل در گزارشی افشاگرانه اعلام کرده که شرکتهای تسلیحاتی آمریکایی، به ازای هر نماینده کنگره آمریکا، دو لابیگر را استخدام کرده اند و با استفاده از دیگر اهرمهای خود نظیر نفوذ در سازوکارهای رسانهای و تبلیغاتی آمریکا هم سعی داشته و دارند تا زمینه را برای فرسایشی شدن جنگ اوکراین فراهم کنند.
از این رو، این دسته از شرکتها عملا در زمینی بازی میکنند که فاصله زیادی با ادعاهای جهان غرب در حمایت از حقوق بشر و انسانیت در معادله جنگ اوکراین دارد.
خبر تکان دهنده دیگری که در روزهای اخیر با محوریت تبعات جنگ اوکراین بر معادلات اجتماعی این کشور منتشر شده، فعال شدن قابل توجه باندهای قاچاق انسان در اوکراین و اقدامات آنها در منتقل کردن زنان و دختران اوکراینی به دیگر کشورهای اروپایی جهت روسپیگری و کار به عنوان برده جنسی است. به عنوان مثال، نشریه "گاردین" در گزارشی نوشته است که در ماههای اخیر، میزان جستجوی اینترنتی برای لغتهای فاحشه و یا پورن اوکراینی در کشورهای انگلستان و اسپانیا، به ترتیب ۶۰۰ و ۳۰۰ درصد افزایش یافته است.
نشریه "ولت" هم در گزارشی مبسوط این نکته را افشا کرده که ۵۰ درصد از روسپی هایِ فاحشه خانههای برلین پایتخت آلمان، اهل اوکراین هستند.
آمارهایی از این دست، سبب شده اند تا نگرانیهای جدی در مورد تداوم این روند منفی مطرح شود و البته که بسیاری این نقد را مطرح کنند که چرا قدرتهای غربی زمینههای مناسبی را جهت حمایت و کمک از/به مردم اوکراین فراهم نمیکنند.
دو تحول ذکر شده در گزارش حاضر، در نوع خود حامل یک پیام معنادار و البته تکراری برای اوکراینیها است. در این راستا، در شرایط کنونی این نکته بیش از هر زمان دیگری آشکار شده که جهان غرب در معادله جنگ اوکراین، صرفا منافع خود را میشناسد و در این رابطه، حاضر است تا آخرین سرباز اوکراینی با روسیه بجنگد و دست به تسویه حساب با این کشور بزند. در حقیقت، بسیاری از دلسوزیهای ظاهری و تبلیغاتی قدرتهای غربی برای مردم اوکراین عاری از واقعیت است و آنچه که در عرصه میدانی قابل مشاهده است، چیزی جز سواستفاده صریح قدرتهای غربی از اوکراینیها جهت پیشبرد منافع خود نیست.
دولت آمریکا در ماههای اخیر بارها و بارها این ژست را گرفته که به ملت اوکراین کمکهای مالی و اعطای وام میکند. این در حالی است که اوکراینیها راهی ندارند جز اینکه این وامها و کمکها را صرف خرید از خودِ آمریکا کنند. موضوعی که هم کسب و کارها و صنایع به ویژه تسلیحاتی آمریکا را قویتر میکند و هم اوکراین را به امریکا بدهکارتر خواهد کرد. این مساله سبب میشود تا اوکراین به هیچ عنوان از آزادی عمل کافی و لازم در دوره پس از پایان جنگ با روسیه برخوردار نباشد و در آن دوره، به نحو گستردهای در محاصره بدهیهایی باشد که باید آنها را به قدرتهای غربی بازپرداخت کند.
موضوعی که بازهم از اوکراین یک مهره بازی برای غرب در تقابل با روسیه میسازد. در مساله قاچاق زنان و دختران اوکراینی به کشورهای اروپایی جهت فعالیتهای غیراخلاقی و کسب درآمد از آنها نیز با داستان تکراری سواستفاده جهان غرب از دیگر ملتها رو به رو هستیم. در این راستا، برخی بر این باورند که این فاجعه صرفا شبیه کوه یخی است که نوک آن آشکار است و بخش قابل ملاحظهای را بایستی در زیر آب جُست.
اساسا به دلیل رویدادهای اینچنینی است که گفته میشود جنگ اوکراین را در کنار جنگ غزه، بایستی در زمره رویدادهایی به شمار آورد که در قالب آن ها، هژمونی گفتمانی و اخلاقی غرب در قالب نظام بین الملل، به نحو قابل توجهی سقوط کرده و چهرهای از غرب نزد افکار عمومی بین المللی ایجاد شده که در نوع خود ضربهای مهلک به قدرت نرم و دیپلماسی عمومی گفتمان غربی در محیط جهانی است.