صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۷۴۶۹۱
«من این رنج‌نامه را با توجه به تجربه‌ای که پیش از انقلاب داشتم، کاملاً می‌توانم درک کنم و بفهمم که چه می‌شود که یک زندانی سیاسی مثل فائزه هاشمی به نقطه‌ای می‌رسد که چنین نامه‌ای را بنویسد.»
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۵ - ۲۴ شهريور ۱۴۰۳

صادق زیباکلام، استاد بازنشسته دانشگاه تهران که سابقه زندان سیاسی پیش و پس از انقلاب را دارد، معتقد است نامه فائزه هاشمی رنج‌نامه‌ای بوده که حقیقت‌هایی را بیان کرده که پیش از انقلاب هم وجود داشته است.

به گزارش هم میهن، در ادامه قسمت‌هایی از گفتگو او را می خوانید:

*من این رنج‌نامه را با توجه به تجربه‌ای که پیش از انقلاب داشتم، کاملاً می‌توانم درک کنم و بفهمم که چه می‌شود که یک زندانی سیاسی مثل فائزه هاشمی به نقطه‌ای می‌رسد که چنین نامه‌ای را بنویسد. یعنی می‌توانم آن وضعیت روحی که ایشان در آن قرار گرفته و زندان در زندان شده را کاملاً درک کنم، زیرا خودم دقیقاً در چنین شرایطی در زندان قبل از انقلاب در سال‌های ۵۴ و ۵۵ قرار گرفته بودم که واقعاً برایم زندان در زندان شده بود.

*یکسری چیزهایی شاید خیلی پیش‌پاافتاده بود و من به‌عنوان یک فرد می‌خواستم اینها را انجام دهم ولی کسانی که زعامت و رهبری سیاسی زندان در دست‌شان بود، یعنی رهبران مجاهدین و چریک‌های فدایی خلق، بنابر دلایلی که برای خودشان داشتند، با رفتار من موافق نبودند. برای مثال هیچ‌کس حق نداشت که تقاضای عفو کند و بگوید که من نمی‌خواهم دیگر در زندان بمانم.

*در دوران قبل از انقلاب در میان زندانیان سیاسی، اینطور بود که اگر کسی تقاضای عفو می‌کرد، با او مانند جذامی‌ها رفتار می‌کردند، مثل اینکه این آدم خائن است و بزگترین خیانت را کرده است. در بند ما در زندان قصر، حدود ۳۰۰ نفر حضور داشتند و یکی از این ۳۰۰ نفر تقاضای عفو می‌کند. دیگران هم می‌فهمند و او را بایکوت می‌کنند. یعنی اصلاً هیچ مراوده‌ای با او نداشتند، مثل اینکه این آدم اصلاً وجود ندارد اما من این رفتار را قبول نداشتم. من با آن زندانی همچنان عادی برخورد می‌کردم اما آن‌ها فوق‌العاده از این کار ناراحت شده بودند و من را تحت فشار قرار می‌دادند که چرا شما با این آدم مراوده داری، باید مثل بقیه زندانی‌ها با ایشان به طور کامل قطع رابطه کنی.

*من استدلالم این بود که هر انسانی این حق را دارد که خواسته باشد با رژیم شاه مبارزه کند و این آقایی که تقاضای عفو کرده، یک زمانی مبارزه کرده و به زندان افتاده و از این حق برخوردار است که دیگر نخواهد مبارزه کند و بخواهد مثل بقیه مردم در بیرون از زندان زندگی عادی داشته باشد. اما آن‌ها می‌گفتند مبارزه به دلخواه نیست و زندان بودن‌مان بخشی از مبارزه‌مان است و روحیه کسانی که دارند مبارزه می‌کنند را پایین می‌آورند.

*کم و بیش مشابه همین وضعیتی بود که خانم فائزه هاشمی ترسیم کرده است که فضایی وجود دارد که عده‌ای که رهبری و نفوذ دارند، وضعیتی را ایجاد می‌کنند که هیچ‌کس حق ندارد با آن‌ها مخالفت کند و این دقیقاً همان وضعیتی است که سال ۵۴ و ۵۵ در زندان قصر وجود داشت و کسی حق نداشت مغایر چیزی که رهبران مجاهدین و چریک‌های فدایی خلق می‌گفتند، رفتار کند.

*من این را کاملاً می‌فهمم که خانم هاشمی دروغ نمی‌گوید، وضعیتی پیش آمده که همه باید مثل آن فردی که در زندان بزرگتر است رفتار کنند. الان هم اگر دقت کنید، خیلی سازمان‌های سیاسی همینطور هستند، مثلاً وقتی در القاعده هستید، شما اگر چیزی که بن‌لادن گفته را نخواهید اجرا کنید، به شدت مجازات می‌شوید؛ شما اگر با داعش باشید باید حرف‌شنوی مطلق داشته باشید.

*من فکر می‌کنم بخشی از کینه‌ای که به فائزه هاشمی نشان داده می‌شود، توسط اپوزیسیون است، زیرا ایشان دختر اکبر هاشمی‌رفسنجانی است، زیرا محجبه است، زیرا ایشان وقتی که عکس گرفته، پرچم شیر و خورشید را پشت سرش نگذاشته است. اگر فائزه هاشمی حجاب نمی‌داشت و پرچم شیر و خورشید را پشت سرش می‌گذاشت و بعدش چنین نامه‌ای می‌نوشت؛ آن وقت ایران‌اینترنشنال برایش چه می‌کرد و چقدر از ایشان طرفداری می‌کردند.

*من در قسمتی (از نامه) که گفته احتمال دارد کشته شود با ایشان موافق نیستم و فکر می‌کنم مقدار زیادی فشارهایی است که از سوی هم‌بندی‌ها به ایشان وارد می‌شود. این نامه باید برای فعالین سیاسی، جامعه‌شناسان، مورخین ما و افرادی که به مسائل سیاسی و اجتماعی علاقه دارند، پرسش‌های عمیقی را ایجاد کند که به‌رغم این همه مبارزه برای آزادی، دموکراسی، حاکمیت قانون و نبود زندانی سیاسی، چه می‌شود که از مشروطه به این سمت، با این همه مبارزه، آثارش زیاد نبوده است. نامه خانم هاشمی‌رفسنجانی چیزهایی را به ما نشان می‌دهد که قابل تأمل است.

ارسال نظرات