صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۷۰۰۰۳
«در چند دهه اخیر، توجه نکردن و نبود وفاق ملی در مراحل و اشکال مختلف را تجربه کردیم و به نوعی هزینه‌های آن را پرداختیم. باید به سمتی رفت که هویت قومی، مذهبی، منطقه‌ای یا محلی و حتی جنسیتی به گونه‌ای باشد که در فرآیند‌هایی این تمایز‌ها به وحدت، یکپارچگی و انسجام منتج شود که در پرتو آن مفهوم قدرت ملی شکل گیرد.»
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۸ - ۱۰ شهريور ۱۴۰۳

نکوداشت هفتمین سالگرد درگذشت دکتر ابراهیم یزدی، فعال و مبارز سیاسی، در کلاب هاوس گفت‌وگوهای ملی برگزار شد.

به گزارش هم میهن، در این مراسم محمدحسین بنی‌اسدی، دبیرکل حزب نهضت آزادی، الهه کولایی، محقق، نویسنده و استاد علوم سیاسی و مهدی معتمدی‌مهر، تحلیلگر سیاسی سخنرانی کردند.

دکتر یزدی و تلاش برای ایجاد وفاق ملی

محمدحسین بنی‌اسدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران

«وفاق ملی» به‌طور رسمی از سال ۱۳۸۱ در دستور کار نهضت آزادی ایران بوده است. البته در تمام دوران و عمر نهضت، وفاق ملی اصل اساسی آن بوده و هست. با شناخت شرایط فعلی که در آن وفاق ملی مطرح شده است؛ می‎توانیم دریابیم که چگونه از این فرصت باید استفاده کنیم. انتخابات ریاست‌جمهوری زودرس پس از آن بود که مردم در انتخابات مجلس دوازدهم مشارکت کمی داشتند.

این مشارکت کم موجب شد که در سیاست یکدست‌سازی و خالص‌سازی یا به صورت تاکتیکال یا استراتژیک تجدیدنظری صورت بگیرد و آقای پزشکیان تاییدصلاحیت بشوند و در کنار پنج نفری که به دنبال حفظ وضع موجود یا تشدید وضع موجود بودند، اضافه شود تا یک دریچه متفاوتی باز شود و احتمالاً موفقیت در انتخابات کسب کند که همینطور هم شد. آقای دکتر پزشکیان در نطق خود در مجلس به صراحت گفت که «دولت من، دولت وفاق ملی است» و پس از آن هم بر «وفاق ملی» تاکید داشتند. این جای خوشبختی است.

چنانچه وقتی در سال ۱۳۸۱ با پیشنهاد آقای دکتر یزدی، نهضت آزادی ایران، نشریه وفاق ملی را تنظیم و منتشر کرد، در همان زمان تلاش شد این موضوع به مقامات کشور برسد و از آن‌ها به دلیل آنکه نیاز به وفاق ملی براساس انسداد سیاسی موجود، شدیداً احساس می‎شد، استمداد شود؛ که مسئولان از کنار آن رد شدند اما این بار این موضوع از سوی دولت مطرح شده و یک فرصت مناسب است که از آن استفاده شود. «وفاق» در لغت به معنای یکدلی و سازگاری و… است و در مقابل مفهوم «نفاق» قرار گرفته است؛ البته در قرآن در برابر مفهوم «شقاق» در سوره نساء قرار گرفته است. کلمات هم‌نشین با آن هم گفت‌وگو، مسالمت، دوری از خشونت، دموکراسی و دگرپذیری و… است.

وفاق ملی هم به این معناست که نه‌تنها بین بخش‎های مختلف دولت یا قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضائیه وفاق باشد؛ باید بین آن‌ها و مردم، جامعه مدنی، احزاب و حکومت هم وفاق صورت بگیرد. روش‌های رسیدن به وفاق هم گفت‌وگو، تعامل و دوری از خشونت و البته تبعیت از یکسری قوانین رفع اختلاف و دموکراسی است. مهمتر از روش‎های رفع اختلاف و گفت‌وگو موضوع انگیزه‎هاست؛ در همان نشریه منتشرشده در سال ۱۳۸۱، ما چند نگرش را نسبت به وفاق مطرح کردیم؛ که بسیار مهم است.

اولین نگرش، نگرش ضدوفاق یا نگرش انحصارطلبانه است. گروه‎های قدرت‌طلب و برانداز به هیچ وجه از وفاق خوششان نمی‎آید؛ یعنی چپِ افراطی و راستِ افراطی با آن میانه ندارند؛ چون وفاق بازار آن‌ها را کساد می‎کند. هر دوی این جریان‎ها مخالف مذاکره و مفاهمه و تفاهم هستند و روش‌شان حذفی است و دگرستیز و مطلق‌گرا هستند.

دومین نگرش، مربوط به آن‌هاست که از وفاق به عنوان یک تاکتیک و ابزار استفاده می‎کنند؛ گروه محافظه‌کاری هستند که از وضع موجود راضی و بهره‎مند از آن هستند؛ صاحب رانت و رفاه هستند و مایل به تغییر وضع موجود نیستند و در شرایط عادی حاضر به گفت‌وگو و وفاق نیستند؛ چون بر اساس گفت‌وگویی که در راستای وفاق صورت می‎گیرد، خیلی از امکانات‌شان را ناگزیر از دست می‎دهند.

همین گروه تحت فشار شدید داخل یا خارج (که از خارج جنگ، از داخل بحران و شورش و یا بحران‎های اقتصادی شدید است) حاضر به پذیرش موضوع وفاق می‎شوند. چناچه وفاق ملی را راه برون‌رفت از تنگناها می‎دانند اما با خروج از بحران احتمالاً وفاق مطرح‌شده پایدار نمی‎ماند و مجموعه به عملکرد سابقش باز می‌‎گردد.

نگرش سوم، نگرش اصلاح‎طلبانه به‌ویژه از نوع اصلاحات جامعه‌محورانه است. در این نوع نگرش، وفاق مدنظر از نوع استراتژیکی و راهبردی است و الزاماً به عنوان ابزار به آن نگاه نمی‎کند بلکه به‌عنوان هدف هم به آن توجه دارد و فی‎النفسه برایش ارزش قائل است. چون در محیطی که وفاق وجود دارد با افراد بهتر می‎توانید راندمان و کارآیی بیشتری داشته باشید.

این گروه اصلاح‎طلب موضوع اختلاف را در جامعه انسانی بین سازمان‎ها و کشورها موضوعی طبیعی می‎دانند و موضوع مهمش آن است که چگونه با اختلاف برخورد شود. برخورد این گروه غیرحذفی و مبتنی بر مسالمت و خشونت‌پرهیز و دموکراتیک است.

مبنای کارشان گفت‌وگو، مذاکره و تعامل و وفاداری به قانون و رعایت اخلاق است. اینها هیچ ابایی ندارند که با محافظه‌کاران چه خردگرا و چه غیرخردگرا، اصولگرا، سکولار، ملی‌گرایان و دولت برای مردم و افزایش وفاق ملی و در راستای منافع ملی بحث و گفت‌وگو کنند. البته این نگرش درباره اصلاحات جامعه‌محور بیش از اصلاحات قدرت‌محور است.

نگرش چهارم، آن نگرشی است که به وفاق بالاتر از استراتژی نگاه می‎کند که یک نگرش کریمانه است؛ به عبارتی یک نگرش اخلاقی است نه یک نگرش صرفاً سیاسی. این نگرش مبتنی بر صداقت، الفت، مؤدت و دوستی است؛ همانطور که برای سخاوت، شجاعت، صداقت و… ارزش قائل هستند برای وفاق هم فی‎حد ذاته ارزش قائل هستند.

در این نگرش کسی حذف نمی‎شود و به دنبال جذب هستند و مخالف را به چشم تهدید نمی‎بینند بلکه به‌عنوان فرصتی برای تقویت وفاق می‎بینند. اینها افرادی اهل صبوری و شکوری هستند و به وفاق به‌عنوان میثاق تلقی می‎کنند و به آن متعهد هستند.

درباره موانع وفاق در جامعه ما هم باید به چند نکته اشاره کنم؛ مقداری از موانع وفاق در جامعه ما درونی و تحت تاثیر فرهنگ استبداد، خودخواهی، تعصب، تندروی، کم‎صبری، فقدان مهارت کارهای جمعی و… است که در جامعه ما وجود دارد. از لحاظ بیرونی، محدودیت‎های سیاسی و امنیتی است که به‌عنوان عامل بازدارنده مانع وفاق می‎شود.

در سه دوره دبیرکل‎های نهضت آزادی یعنی مرحوم مهدی بازرگان، شادروان ابراهیم یزدی و آقای محمد توسلی نوع برخورد با موضوع وفاق ملی مهم بوده ‎است. در تفکر بزرگان این تشکل همیشه اخلاق جایگاه ویژه‎ای داشته است؛ در زندگی آیت‌الله طالقانی و آقای بازرگان، دکتر سحابی، دکتر چمران، دکتر شریعتی و… نمی‎بینیم که دنبال مخاصمه و افتراق بوده‎اند بلکه دنبال جلب مشارکت و ارتقای سطح اخلاق جامعه بودند. این تفکر وفاق و وحدت در زندگی و عملکرد همه این چهره‎ها بوده است.

درباره دوره ۲۳ساله دبیرکلی دکتر ابراهیم یزدی هم رفتار همین‌گونه بود. هرچند دکتر یزدی کار اجتماعی خود را با همکاری مرحوم محمد نخشب آغاز می‎کند اما پس از آن در نهضت مقاوت ملی و بنیانگذاری مؤسسه متاع که کارش گسترش نهادهای مدنی در ایران بود از همان سال ۱۳۳۶ همراهی کرده و پس از خروج از ایران به آمریکا رفت و به همراهی در تاسیس جبهه ملی دوم و تاسیس نهضت آزادی در خارج از کشور دست زد. پس از آن هم طی همه سال‎های‌عدم حضور در کشور دست به تربیت نیروی انسانی می‎زند.

پس از بازگشت دکتر یزدی به ایران، این افراد هم به ایران بازگشتند و در بخش‎های مختلف به خدمت به کشور ادامه می‌دهند. ایشان وقتی وزیر امور خارجه بود، آنجا که دستش در قدرت بود در راستای وفاق در مقابل پاکسازی ایستاد و در مقابل فشارها مقاومت کرد و می‎گفت: «بسیاری از یاران پیامبر هم پیش از اسلام آلودگی شرک را داشتند و من حاضر به پاکسازی نیستم.»

ایشان رابطه دوستی، علمی و کارشناسی با بدنه وزارتخانه‎اش داشت. من شاهد بودم روز ۲۳ بهمن ۵۷، بحث اعدام بدون محاکمه مطرح شد که خلخالی پیگیرش بود و دکتر یزدی مخالف آن بود و در نهایت هم آیت‌الله خمینی مانع آن شد. دکتر یزدی در سال ۱۳۸۱ نشریه وفاق ملی را در نهضت پیشنهاد داد و در این راستا گفت‌وگو با رئیس مجلس، آقای کروبی و رئیس کمیسیون اصل ۹۰، آقای انصاری صورت گرفت و او تلاش می‎کرد وفاق را در آن زمان جا بیاندازد که به نتیجه نرسید. ایشان معتقد بود وفاق ملی برای تقسیم قدرت نیست بلکه برای گسترش مشارکت مردم است. ایشان در راستای آن کتاب‌هایی را هم منتشر کرد و عملاً میراث این نگاه مبتنی بر وفاق از بزرگان نهضت تا به امروز باقی‎مانده است.

وفاق ملی، امنیت ملی و توسعه

مهدی معتمدی‌مهر، عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران

دکتر یزدی دارای ویژگی‌های اخلاقی مهمی بود و براساس خلقیاتی که داشت، باید گفت که این برنامه صرفاً بزرگداشت یک فرد نیست بلکه فرصتی برای طرح مسائل بنیادین ملی و گرامیداشت یک روش و یک منش است. حال در اینجا من به این موضوع می‎پردازم که ایشان در بحث وفاق چه نگاهی داشتند. ایشان در فهم و تعریف وفاق ملی مطرح می‎کند: «وفاق ملی از دو جهت باید بررسی شود؛ اول از ریشه لغوی آن یعنی وفاق در برابر نفاق است و دوم؛ جامعه‌شناسی سیاسی. در عرصه جامعه‌شناسی سیاسی وفاق یک توافق کلان است. بعضاً وفاق ملی را مترادف آشتی ملی به کار می‌برند اما این دو با هم متفاوت است.

آن چیزی که ما در ایران به‌عنوان وفاق ملی به کار می‌بریم ماحصلش کاهش تنش سیاسی و پرهیز از خشونت و قبول اصل هم‌کنشی مدنی به‌عنوان یک نگاه سیاسی است. در واقع در وفاق ملی باید بپذیریم که همه نیروها حضور دارند.» به عبارتی از نگاه ایشان وفاق ملی یک راه‌حل سریع و مؤثر و واقع‌بینانه برای عبور از بحران‎هایی است که صرفاً ماهیت سیاسی ندارد و پیش‌نیاز پرداختن به سایر بحران‌هاست.

ایشان معتقد است مبنای وفاق ملی صرفاً حضور در قدرت و سهم‌خواهی در قدرت نیست: «ما با یک انسداد بزرگ روبه‌رو هستیم که ادامه آن موجب فروپاشی است. فروپاشی به زیان مملکت است. اگر بخواهیم جلوی آن را بگیریم باید تغییر نگرش و تغییر روش بدهیم… نهضت آزادی نه داوطلب شرکت در قدرت و نه به دنبال ورود آن است…البته این به معنای بی‌اعتنایی به قدرت نیست.»

در اندیشه سیاسی دکتر یزدی اثرگذاری بر ساختار قدرت اصل است نه ورودش به آن. چنانچه معتقد است: «در یک جامعه پیشادموکراتیک ممکن است به طور مطلق این امکان از شهروندان سلب شود.» برخی از تشکل‎های اصلاح‌طلب طی سال‌های اخیر گفته‌اند که ما نمی‌خواهیم به سرنوشت نهضت دچار شویم و بر همین اساس از قدرت فاصله نمی‎گیریم تا در محور تحولات قرار بگیریم. تجربیات ۸۸ نشان داد که چهره‌های بسیاری از کروبی و نبوی و تا بسیاری دیگر حذف شدند.

اساس اصلاحات جامعه‌محور همین است که اگر نتوانستیم به حکومت وارد شویم مبتلا به تعلیق سیاست‌ورزی نشویم. این نوع اصلاحات به این نکته توجه داشته که چگونه در چنین شرایطی اثرگذاری دموکراتیک داشته باشیم. اینکه محور وفاق ملی چیست یک نکته است و اینکه چگونه محورها را تعیین کنیم نکته دیگر.

ما نمی‌توانیم بگوییم محور وفاق ملی در شرایط فعلی چیست اما شاید یکی از مهمترین محورهای وفاق ملی «چگونگی امکان تحقق حقوق اساسی حاکمیت ملت از طریق احیای قانون اساسی و بازگشت به پیش‌نویس قانون اساسی آن است» البته محورهای وفاق در یک جلسه مختصر و فقط از سوی یک حزب و نهاد یا فقط دولت نمی‎تواند مطرح شود.

دکتر یزدی در دیداری که با آقای کروبی در سال ۸۱ داشت درباره ابعاد وفاق گفته است: «وفاق باید عملی شود و ما ابایی نداریم که با محافظه‌کاران اکثریت و اقلیت و مستقل‎ها مذاکره کنیم. ما آمده‎ایم که ببینیم چه کار می‌توانیم بکنیم.» به عبارتی دکتر یزدی از آقای کروبی به‌عنوان رئیس قوه مقننه می‎خواهد که در این وفاق مشارکت کند وگرنه به نتیجه نمی‎رسد.

امروزه چون ابعاد نفاق و واگرایی‎های اجتماعی خیلی زیاد شده است بنابراین موضوع گفت‌وگو با بخش‎ها و گروه‌های مختلف به‌ویژه زنان به دلیل آنکه نیمی از جمعیت هستند، باید انجام گیرد. آقای دکتر یزدی در همین دیدار تاکید می‎کند که «وفاق ملی به معنی همه با من نیست…وفاق برای گذار به دموکراسی و حرکت به توسعه ملی پایدار است…» براساس این نگاه وفاق ملی برای تحقق مطالبات مشترک ملی اما در چارچوب قانون اساسی رسمی است.

البته معیار وفاق بستگی به راهبرد ما دارد. وفاق در راهبرد براندازانه با وفاق در راهبرد اصلاح‌طلبانه متفاوت است. در پارادیم اصلاح‌طلبانه تعهد و التزام به قانون اساسی موجود با هر ایرادی که به آن داریم، بسیار مهم است. وفاق در این پارادیم وفاق ایدئولوژیک نیست اما وفاق با همه هم در آن ممکن نیست. یعنی وفاق ملی یک روش اعتدالی است و همکاری میانه‌روها برای ایجاد نظم است.

حال این سوال را باید پاسخ داد که «در جمهوری اسلامی امکان آن وجود دارد؟» آقای دکتر یزدی در این باره می‎گوید: «مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی ایجاد تحول بنیادین در ساختار قدرت است که خلاصه کردن قدرت در یک فرد و نهاد دیگر غیرممکن است.» مؤید این سخن دکتر یزدی این است که تلاش برای یکدست‌سازی طی همین سال‌های اخیر به جایی رسید که اداره کشور مختل شد و مجبور به تغییر رویکرد شدند.

حال درباره امنیت ملی و ارتباطش با وفاق ملی نیز این را باید اشاره کرد که امنیت ملی یک مقوله انسانی، اخلاقی، پیشادینی و پیشاسیاسی است که هم‌طراز با آزادی و عدالت است. در جهان‎بینی توحید ایمان به‌عنوان عالی‌ترین دستاورد معرفتی از همان ریشه امن است. در همین راستا وقتی از امنیت ملی سخن می‌گوییم منظور امنیت جانی، امنیت مالی و… برای شهروندان است.

به عبارت دیگر تداوم ابر بحران‌های سیاسی و اقتصادی و استمرار ۴ دهه تورم و رکود اقتصادی و انزوای بین‌المللی حتماً امنیت ملی را متاثر می‎کند. دکتر یزدی گفته است: «امنیت ملی ایجاب می‌کند ما تنش‌ها را به نقطه صفر برسانیم و برای خنثی کردن توطئه‌های خارجی باید دو کار بکنیم؛ وفاق ملی را در داخل تقویت کنیم و نگرش خودمان را نسبت به سیاست خارجی عوض کنیم.»

تعریف کلاسیک امنیت ملی «مقدار ثباتی است که هر کشور و حکومتی از آن برخوردار است و به نسبت آن از خطر و تهدید و فروپاشی و تجاوز مصون می‎ماند و می‎تواند آرامش و فراغت و نظم برای مردم فراهم آورد.» امنیت ملی دائمی نیست و متناسب با سیاستگذاری‌های دائمی و نگرش سیاسی حاکم بر جامعه تغییر می‌کند.

از جمله شروط حفظ امنیت ملی در کنار تمامیت ارضی و موارد این‌چنینی، رضایت مردم است. در جامعه ما به دلیل نوع برخوردها در جامعه، فقر ناشی از تحریم و انزوای سیاسی موجب شده که مردم احساس ناامنی کنند. فساد سیستماتیک حمله نظامی نیست اما موجب احساس ناامنی است. این احساس بسیار مهم است و باید به آن توجه کرد به‌ویژه اگر بخواهیم به توسعه ملی برسیم. ما نمی‎توانیم بگوییم توسعه یعنی «انباشت سرمایه مولد و استفاده بهینه از همه ظرفیت‌های انسانی» اما از طرف دیگر مثلاً زنان را به عنوانی نیمی از جامعه نادیده بگیریم.

در راستای امنیت ملی، آزادی و توسعه ملی باید به این نکته که آقای دکتر یزدی نیز به آن اشاره کرده توجه داشت. ایشان گفته است: «امنیت ملی علاوه بر اینکه ممکن است از ناحیه قدرت خارجی لطمه بخورد و تهدید شود از درون و در نتیجه رشد شکاف میان دولت و ملت و… هم آسیب جدی پیدا می‎کند. در جهان امروز توسعه سیاسی و نهادینه شدن مردمسالاری از پیش‌شرط‎ها و پیش‎نیازهای… امنیت ملی است… پس امنیت ملی بدون توسعه و توسعه بدون پشتوانه ملت و پشتوانه ملت بدون امید اجتماعی به اصلاح‌پذیری و کارآمدی حکومت به دست نمی‎آید.»

وفاق اجتماعی و قدرت ملی

الهه کولایی، استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه تهران

موضوع وفاق و امنیت ملی نه فقط برای ایران بلکه برای کشورهایی که مراحل تقویت دولت ملی را تجربه می‌کنند، بسیار اهمیت دارد. ایران در موقعیت و منطقه‌ای قرار گرفته که نه‌تنها تکاپوها و فرازونشیب بسیاری را داخل مرزهای خود تجربه می‌کند، بلکه از منطقه پیرامونی خود نیز تاثیرپذیر است. این تاثیرپذیری توجه به این مفاهیم را مهم‌تر می‌کند.

امروز در کشور ما با تحولاتی که رخ داده مسئله وفاق از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. در چند دهه اخیر، توجه نکردن و نبود وفاق ملی در مراحل و اشکال مختلف را تجربه کردیم و به نوعی هزینه‌های آن را پرداختیم. «وفاق» از چالش‌هایی است که به موضوع «دولت‌سازی»، «ملت‌سازی» در کشورهایی مانند ایران ارتباط دارد.

یک دولت ملی باید چه روندهایی را در درون مرزهای خود به وجود آورد تا در میان شهروندان به یکپارچگی، هویت یکسان و درک از منافع ملی دست یابد؟ یعنی باید به سمتی رفت که هویت قومی، مذهبی، منطقه‌ای یا محلی و حتی جنسیتی به گونه‌ای باشد که در فرآیندهایی این تمایزها به وحدت، یکپارچگی و انسجام منتج شود که در پرتو آن مفهوم قدرت ملی شکل گیرد.

مفهوم وفاق را بسیاری اوقات به تفاهم بین نخبگان سیاسی و گروه‌بندی‌های قدرت نسبت می‌دهند. این نگاه بسیاری از نظریه‌پردازان است که وفاق وقتی در ذیل مفهوم دولت‌سازی، ملت‌سازی مطرح می‌شود، بیشتر به موضوع ارتباط بین نخبگان سیاسی و گروه‌بندی‌های قدرت توجه می‌کنند که روی مسئله امنیت و گسترش رفاه عمومی و تعمیق توسعه تاثیرگذار است.

نظریه‌پردازان توسعه بر این تمرکز دارند که این وفاق ملی چطور می‌تواند راه را برای رشد و توسعه سیاسی هموار کند؟ اما صرف پرداختن به نخبگان سیاسی نمی‌توان شرایط لازم و کافی برای رساندن یک جامعه به وفاق را فراهم کرد. بنابراین باید وفاق در سطح اجتماعی و در سطح ملی و در فرآیندهایی که ادغام اجتماعی شکل می‌گیرد تعریف شود و با تمرکز بر روابط شهروندان آن را برجسته کرد.

بعد از انقلاب اسلامی و با توجه به تحولاتی که رخ داد، دوره‌ای این وفاق معنادار، محسوس و ملموس بود و تلاش‌هایی که در کشور انجام می‌شد این باور را شکل می‌داد که نام جدید امکان دربرگیری آحاد جامعه را فراهم می‌کند و عدالت و برابری و دستیابی برای تمام شهروندان فراهم خواهد شد.

به تبع تجربه بقیه انقلاب‌ها ما نیز کمابیش این مسیرها را طی کردیم و با انباشت و تمرکز از قدرت روبه‌رو می‌شویم و ساختارهای جدید شکل می‌گیرد و نابرابری‌ها با اشکال جدید دوباره به وجود می‌آید که مفهوم وفاق را هدف و مورد تهدید قرار می‌دهد و به نظر می‌رسد در دوره‌های مختلف سعی شده نه‌تنها در سطح سیاسی بلکه در سطوح اجتماعی، اقتصادی سیاست‌ها و برنامه‌های مختلفی به اجرا گذاشته نشود.

در بحث امنیت ملی، حفظ تامین منافع حیاتی یک کشور در برابر تهدیدهای خارجی و داخلی وجود دارد. اما نگاه سنتی به مفهوم «امنیت»، فقط به زاویه سیاسی و نظامی آن توجه دارد. اما به دلیل تحولاتی که در جامعه بشری رخ داده است، این موضوع از منظر مختلف انسانی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست‌محیطی حتی مسائل مربوط به آب و هوا ابعاد جدیدی پیدا کرده که باید به آن پرداخت و صرفاً با رویکردهای سیاسی و نظامی با مسئله تامین امنیت برخورد نکرد.

معمولاً در کشور ما کمتر به مسائل بیرونی و تاثیر آن بر مسائل داخلی پرداخته می‌شود. طبیعتاً سیاستی مانند تاثیر تحریم به طور اجتناب‌ناپذیر مورد توجه قرار می‌گیرد اما در معادلات قدرت، آثار جابه‌جا شدن قدرت‌ها در سطح منطقه و بین‌المللی در روندهای داخلی کمتر مورد توجه و دقت قرار می‌گیرد. این دلیل موقعیت خاص کشور ما است.

به دلیل ویژگی خاص جغرافیا و ژئوپلیتیک ایران واژه‌های گویا و معناداری را در این سال‌های اخیر در برخی نظریه‌هایی که درباره ایران مطرح شده است، مانند نظریه محی‌الدین مصباحی و شیرین هانتر که به مسئله تنهایی استراتژیک ایران اشاره کردند و موقعیت خاصی که جغرافیا بر ما تحمیل می‌کند و آثار و پیامدهایی که دارد، پرداخته‌اند؛ موضوعی که در سطح منطقه نمی‎توان الزامات آن را نادیده بگیریم. با وجود دغدغه‌ها، چالش‌ها و منازعات داخلی شکل‌گرفته، فرصت‌های بسیار متنوعی را در طول ۳۳ سال گذشته و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از دست دادیم. نگاه به شرق و حتی سیاست شرق‌گرایانه که مطرح می‌شود از سر اضطرار است نه انتخاب و ما در مقام استفاده از ویژگی انحصاری که تنها ایران از آن برخوردار است، برنیامدیم.

البته حق داریم چراکه در داخل مشغول تقویت فرآیندهایی بودیم که حاکم شدن مردم را دنبال می‌کرد و بخشی هم منازعاتی است که به تغییر سیاست‌ها، روش‌ها و حتی ایجاد ارتباط متفاوت محیط منطقه‌ای و بین‌المللی ارتباط پیدا می‌کند. به هر حال نتوانستیم در شرایط انتقال از نظم مستقر که فروپاشیده به نظم در حال شکل‌گیری جایگاه خود را پیدا کرده و سهم خود را به دست آوریم. ما به دلیل مشغله‌های داخلی این فرصت‌ها را به دیگران واگذار کردیم.

تصور من این است که با فضای به وجود آمده، دولت و آقای پزشکیان این امیدواری را به وجود آورده که وفاق صورت بگیرد. مفهوم وفاق فقط به کنار آمدن با نخبگان سیاسی اتلاق نمی‎شود، بلکه دربرگیری اجتماعی آن بسیار مهم است. تمام کسانی که از دسترسی‌های برابر محروم بودند، مورد توجه قرار گیرند و آزادی‌هایی که در قانون اساسی به ایرانیان اختصاص یافته مانند تبعیض و محرومیت‌ها در جامعه دنبال شود.

امنیت ملی نیز تنها یک مسئله سیاسی و نظامی نیست و لایه‌ها و سطوح‌های مختلفی دارد که باید به آن توجه شود و وظیفه هر دولت و حکومتی است که نسبت به شهروندانش این لایه‌ها را به درستی درک کند و از هم تمییز دهد. آنچه که در ایران و جغرافیای ایران و تنهایی ایران در منطقه در گفتمان جدید باید مورد توجه قرار گیرد، همین است. عمق استراتژیک ایران در داخل کشور مردم هستند.

ارسال نظرات