جنجال با یک خواسته عجیب آغاز شد. مبینا نعمتزاده، تکواندوکار ایرانی که در المپیک پاریس مدال برنز گرفته بود در مصاحبهای تلویزیونی خواست که بدون کنکور در رشته پزشکی شرکت کند. او سومین زن مدالآور ایرانی در تاریخ المپیک است؛ بنابراین برخی خواستار حمایت از او شدند؛ اما عدهای دیگر این امتیاز را اجحاف آشکار به بسیاری از شرکتکنندگان کنکور پزشکی دانستند؛ با این استدلال که علم بخشیدنی نیست. هنوز هم چالشها در این زمینه ادامه دارد.
به گزارش دنیای اقتصاد، دابسمشهای زیادی ساخته شده و اظهارنظرها در فضای مجازی تمامشدنی نیست. برخی مبینا را با سایر ورزشکاران جهان مقایسه کردند، از یک قهرمان چینی که پس از المپیک به رستوران خانوادگیشان برای کار برگشته تا مدالآورانی که از آمریکا گرینکارت میگیرند و میتوانند در هر رشته تحصیلی به راحتی بورس تحصیلی و پذیرش بگیرند. کار به آنجا رسید که رئیس فدراسیون تکواندو خبر داد مبینا نعمتزاده پیج شخصی خود در شبکههای اجتماعی را بسته است و از مردم خواست: «دست از سر مبینا نعمتزاده بردارند!»، اما چرا مردم دست برنمیدارند؟ بهنظر میرسد این خواسته مبینا نیشتر به یک زخم عمیق و کهنه زده است به نام «عدالت آموزشی».
سالهاست که بحث سهمیه در رشته پزشکی مورد انتقاد کنکوریها است. سال گذشته تقلب در کنکور تجربی چنان بیخ پیدا کرد که بسیاری از مسوولان زیر تیغ نقد رفتند و حتی رئیس سازمان سنجش استعفا کرد. مادر دختری که امسال شرکتکننده پزشکی است به «دنیای اقتصاد» میگوید: «دخترم چهارسال است که شبانهروز ندارد. حتی نیمساعت نمیتواند برای سلامتیاش ورزش کند؛ بنابراین این خواسته بیخود است. اگر مبینا میخواست پزشک شود چرا ورزشکار شد؟» البته این فقط یک روی ماجراست. برخی از روانپزشکان و جامعهشناسان هم به این بهانه بار دیگر از خانوادهها خواستند که فرزندانشان را فقط زمانی موفق ندانند که به رشتههایی همچون پزشکی وارد شدهاند.
تصویر افتخارآمیزی برای ایرانیان بود، وقتی بر گردن مبینا مدال برنز تکواندو را انداختند؛ اما این تصویر چند روز بعد با بیان یک خواسته در تلویزیون بسیاری از ایرانیان را شوکه کرد. مبینا در یک برنامه تلویزیونی خواست که بدون کنکور پزشکی بخواند، چون آرزویش از کودکی این بوده است. بلافاصله پیامهایی از روسای دانشگاههای تهران، الزهرا و... عنوان شد که درهای این دانشگاهها به روی مبینا باز است. کاربران در فضای مجازی، اما چند مساله را به چالش کشیدند. نخستین آن بحث سهمیهبندی در کنکور پزشکی بود که حتی ظفرقندی، وزیر پیشنهادی وزارت بهداشت هم در گفتوگویی عنوان کرده بود: «سهمیه هم حد و حدودی دارد.» هنوز داغ بسیاری از خانوادهها که فرزندانشان با رتبه دو رقمی نتوانستند پزشکی قبول شوند، تازه است.
یکی از کارشناسان سازمان سنجش که نخواست نامی از او برده شود به «دنیایاقتصاد» میگوید: «در این زمینه ضوابط و قوانین کاملا روشن است. در این مواقع شورای عالی انقلاب فرهنگی تصمیم میگیرد. بر اساس قوانین، مدالآوران فقط میتوانند در رشته تربیتبدنی بدون کنکور ادامه تحصیل دهند و تصمیمگیرنده در نهایت این شوراست.» بر اساس اظهارنظر او، اگر قرار شود قوانین تغییر کند باید این اتفاق برای همه بیفتد و دستورالعمل جدیدی صادر شود. در غیر این صورت نمیتواند هر فردی که مدالآور شد در رشته پزشکی درس بخواند. عبدالرسول پورعباس، سرپرست سازمان ملی سنجش هم پیش از این با تبریک افتخارآفرینی مبینا نعمتزاده تاکید کرد: «بر اساس مصوبه جلسه ۱۰۶ مورخ ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ شورای عالی انقلاب فرهنگی، تمام قهرمانان ورزشی دارای مدال طلا، نقره و برنز مسابقات المپیک، جهانی و آسیایی میتوانند بدون شرکت در آزمون در رشته علوم ورزشی ادامه تحصیل دهند.»
در همین زمینه، حسین قناعتی، رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران در پاسخ به ادعای موافقت دانشگاه علوم پزشکی تهران با پذیرش بدون کنکور مبینا در رشته پزشکی این دانشگاه به صراحت عنوان کرد: «پذیرش دانشجو در این دانشگاه طبق ضابطه خواهد بود؛ بنابراین پذیرش او بدون کنکور در رشته پزشکی تکذیب میشود.» این گفتهها در حالی بود که ناگهان، سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس عنوان کرد؛ «طبق قوانین بنیاد ملی نخبگان، مبینا نعمتزاده که در المپیک پاریس موفق به کسب مدال برنز شد، میتواند در رشته پزشکی تحصیل کند.» به نظر این غائله به این زودیها تمام شدنی نیست. باید دید، اما کارشناسان چه میگویند.
بررسی ها نشان میدهد جوایز نقدی، الماس و یک درآمد مادامالعمر علاوه بر مدالهای طلا، نقره و برنز، اینها تنها بخشی از جوایزی است که مدالآوران المپیک قرار است از کشورهای خود برای قرار گرفتن روی سکوی المپیک امسال در پاریس دریافت کنند؛ چراکه کمیته بینالمللی المپیک (IOC) بهطور بحثانگیز دستمزدی به المپیکیها نمیدهد، این رویداد ورزشی دهها هزار ورزشکار را گرد هم میآورد، برخی از آنها از نظر مالی به اندازه کافی ثبات ندارند که بتوانند صرفا از طریق ورزش خود را حمایت کنند؛ درحالیکه برخی دیگر سالانه صدها میلیون دلار از طریق حمایتهای مالی پاداشهای پرسود دریافت میکنند. بر پایه قوانین کمیته بینالمللی المپیک، فعالیتهای مالی حامیان مالی و شرکای حامی ورزشکاران تحت نظارت شدید قرار دارد. به همین خاطر برخی از کشورها مشوقهایی را با حمایت دولت برای برندگان مدال ایجاد کردهاند. شاید بر همین اساس هم برخی از مردم و کارشناسان خواستار حمایت ویژه از مبینا نعمتزاده شدند. چراکه او نه تنها مدالآور بوده، بلکه سومین زن مدالآور ایران است. دیگر بر همه روشن است، زنان ورزشکار در ایران با چالشهای متعددی روبهرو هستند و طی کردن مراتب ترقی برایشان بسیار دشوار است.
با این حال علیرضا صادقی، دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی و مدیرگروه علوم تربیتی خانه اندیشمندان میگوید: «من پیشتر درباره سهمیهها مقالهای مفصل نوشتهام و از این زاویه به این موضوع نگاه میکنم. بهنظر من موضوع علم چیزی نیست که بخشیدنی باشد. مسوولان میتوانند جوایز مالی بدهند و کسی هم نمیتواند به آنها خرده بگیرد؛ اما درباره علم این امری امکانپذیر نیست. شما نمیتوانید از کسی که در یک رشته ورزشی موفقیت داشته، به او امتیازی در رشته پزشکی بدهید.» این در حالی است که فهرست امتیازاتی که کشورهای دیگر به مدالآوران میدهند، بسیار بلندبالاست. کرهجنوبی به مدالآوران المپیک معافیت از خدمت سربازی اعطای میکند که همه مردان توانمند باید تا سن ۲۸سالگی آن را انجام دهند.
همچنین در سالهای گذشته شرکتهای اصلی خودروسازی به مدالآوران رقابتهای جهانی ورزشی خودروهای گرانقیمت اعطا کردند. یا اندونزی به مدالآوران المپیک جوایز مختلفی از جمله خانه یا کوپن مجانی دریافت خدمات در رستورانهای مشهور کشور اعطا میکند. برخی از رهبران بینالمللی جوایز را به سطوح جدیدی رساندهاند. در سال۲۰۱۶، همراه با پول نقد مستقیم، دولت روسیه اتومبیلهای لوکس، آپارتمانها و مجوز و بلیت شرکت در مسابقات اسبدوانی اهدا کرد یا در سال۲۰۱۶ مدالآوران آلمانی امتیاز دسترسی مادامالعمر نوشیدنی دریافت کردند. برخی از کشورها حتی مدالآوران را پولباران میکنند. بهعنوان مثال سنگاپور را در نظر بگیرید، یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان که با تولید ناخالص داخلی سرانه اندازه گیری میشود، پرداختهای هنگفتی را به برندگان مدال میدهد.
دارندگان مدال طلا برای این کشور جزیرهای حدود ۷۳۷هزار دلار درآمد دارند و حتی به مدالهای برنز نیز مبلغی بالغ بر ۱۸۰هزار دلار میرسد. ایتالیا نیز مدلی از پرداختهای هنگفت را اتخاذ کرده است؛ البته کمی کمتر از سنگاپور. برای بازیهای المپیک توکیو، برندگان مدال طلای ایتالیا ۱۸۰هزار یورو برای پیروزی خود دریافت میکنند و جوایز کوچکتری برای نقره و برنز دریافت میکنند. اکوادور برای هر ورزشکاری که بتواند طلا کسب کند، ۱۰۰هزار دلار جایزه تعیین کرده است. ورزشکاران کشورهای دیگر علاوه بر جوایز نقدی تحت حمایت مالی شرکتهای معتبر خودروساز یا برندهای لوازم ورزشی و آرایشی قرار میگیرند. اکثر کشورها فقط به کسانی که در رتبههای اول، دوم یا سوم قرار میگیرند کمک مالی میکنند؛ اگرچه آلمان برای ورزشکاران چهارم، پنجم، ششم، هفتم و هشتم نیز پول اختصاص میدهد.
برخی دیگر از ورزشکارانی که در بازیهای المپیک امسال شرکت میکنند، زمانی که پاریس را ترک میکنند، خانهای کاملا جدید خواهند داشت تا به آنجا برگردند. کسانی که نماینده قزاقستان هستند در صورت کسب مدال مسکن رایگان دریافت خواهند کرد و جایگاه آنها تعیینکننده اندازه خانههای جدید آنها است. برندگان مدال طلا یک آپارتمان سهاتاقه را به دست میآورند؛ درحالیکه نقره و برنز به ترتیب آپارتمانهای دو اتاقه و یکاتاقه دارند. در همین حال، تیم فوتبال المپیک عراق حتی برای دریافت زمینهای مسکونی که توسط نخستوزیر این کشور، محمد شیاع السودانی اعطا شده بود، حتی لازم نبود که برنده شود. با این وجود صادقی معتقد است: «پرداخت پول یا تشویق مالی مشکلی ندارد. به نظر من هر نوع سهمیهبندی با روح علم در تناقض است. این خواسته علم را زیر سوال میبرد. پیش از این هم یکی از قهرمانان از آقای خاتمی درخواستی داشتند که برآورده شد؛ اما متاسفانه ایشان یکی از ضعیفترین اعضای هیات علمی شدند. شناخت کاملی نسبت به سیستم آموزشی بسیاری از کشورهای دنیا دارم و تا آنجا که میدانم در هیچجا در زمینه علم بخششی صورت نمیگیرد.»
در میان موجی از انتقادات که حتی پای یکی از ورزشکاران جوان انگلیسی هم پیش کشیده و در فیلمی این خواسته را زیر سوال میبرد. گفتههای سجاد اسلامیان، درمانگر و روانشناس قابل توجه است. او به مبینا میگوید: «دختر عزیزم من به تو افتخار میکنم، کاش خودت هم بیشتر کیف میکردی. اما پدر و مادرهای ایرانی قربانی یک باور هستند، حتما فرزندشان در تحصیلات موفق باشند. کاش با بچههای پزشکی صحبت میکردی، چراکه بیشترین آمار افسردگی و ترک تحصیل مربوط به رشته پزشکی است.» این یکی از مشکلاتی است که دامنگیر بسیاری از خانوادههاست. بسیاری از خانوادههای ایرانی هنوز بر این باور هستند که فقط ادامه تحصیل شخصیت اجتماعی میآورد و پزشک یا مهندسشدن مهم است و موفقیت در دیگر رشتهها چندان به چشم نمیآید.
علی عسگری، کارشناس تربیتی میگوید: «واقعا این خواسته درست نیست و من مخالف این جریان هستم. مبینا زحمت کشیده و در رشته خودش موفق شده است. او بهتر است که در رشته تربیت بدنی ادامه تحصیل بدهد. او انسان بسیار ارزشمندی است؛ اما این رویه بسیار مشکلساز است.» الهه یاوری، روانشناس هم به «دنیای اقتصاد» میگوید: «بهنظر مشکل دقیقا از جایی ریشه میگیرد که خانوادهها فرزندان خود را تحت فشار قرار میدهند که خواستهها و آرزوهای آنها را دنبال کنند. در غیر این صورت دلیلی ندارد فردی که ایناندازه در ورزش موفق است و میتواند در رشته خودش بدرخشد و بهصورت حرفهای آن را ادامه دهد، وارد رشتهای شود که باید تماموقت مطالعه کند و دیگر وقت ورزش نخواهد داشت.
مبینا باید به این مساله درست فکر کند، بر فرض هم با این خواسته موافقت شد، او باید بداند، اگر ۱۲ساعت در روز برای پزشکی هم بخواند کم است. درسهای این رشته سنگین است. آن وقت باید از ورزش خداحافظی کند. آیا او این کار را میکند؟ اگر دنبال مدرک است که باز هم اشتباه است در این رشته مدرک بیمعناست.» از سوی دیگر، اما برخی بر این باورند که اگر با خواسته مبینا موافقت نشود، او هم مانند بسیاری از ورزشکاران مهاجرت میکند؛ اما بحث بر سر این است که پاک کردن صورتمساله با دادن یک امتیاز حل نمیشود و مقوله مهاجرت ورزشکاران و البته بسیاری دیگر از نخبگان ایران ریشه دیگری دارد؛ چون بنا به گفته ظفرقندی «وقتی رتبه ۲رقمی کنکور پزشکی تهران قبول نشود به مهاجرت فکر میکند.»