به گزارش فرارو به نقل از اسپکتیتر، موضوع از ابتدا نیز تنها در مورد غزه نبود. خاورمیانه از ماه اکتبر درگیر جنگی منطقهای بوده که در چند هفته آینده احتمالا آشکار خواهد شد. پس از حمله هوایی اسرائیل به بیروت و ترور "اسماعیل هنیه" رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران در هفته گذشته ایران از رویکرد متفاوتی خبر میدهد. پس از ترور ژنرال قاسم سلیمانی در سال ۲۰۲۰ میلادی و حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، وعده انتقام از سوی ایران مطرح شد. امروز ایران از مجازات یا خون خواهی میگوید.
اسرائیل سه بدهی خونی معوقه دارد که طی چند هفته گذشته از سراسر محور مقاومت انباشته شده است. اسرائیل حدیده بندری تحت کننرل انصارالله در یمن را در روز روشن بمباران کرد. اسرائیل یک فرمانده ارشد حزب الله را در میانه سنگر حزب الله لبنان در بیروت ترور کرد. اسرائیل هم چنین با ترور هنیه ایران را خشمگین کرد. پاسخ به گونهای هماهنگ خواهد شد که هر سه طرف سوگوار بتوانند با همراهی یکدیگر حساب خود را با اسرائیل تسویه کنند.
محور مقاومت میتواند حملهای جدی را تا تاریخ ۱۳ آگوست (۲۳ مردادماه) که مصادف با تاریخی مهم در تقویم یهودیان است که برای هزاران سال مترادف با سالگرد یک تراژدی بوده به تعویق بیاندازد. این تاریخی است که در آن رومیان یهودیان را در سال ۷۰ میلادی از سرزمینهای فعلی اسرائیل بیرون کردند، روزی که یهودیان در سال ۱۲۹۰ از انگلستان اخراج شدند و روزی که گتوی ورشو در سال ۱۹۴۲ میلادی منحل شد.
آن چه بیش از زمان حمله اهمیت دارد چیستی و چگونگی آن است. روشی که محور مقاومت برای انتقام گیری انتخاب میکند به مهمترین پرسش پاسخ خواهد داد: آیا اسرائیل بلوف میزند؟ محور مقاومت میتواند فرض کند که اسرائیل بیش از آن که بتواند بجود، گاز گرفته است. این میتواند اسرائیل را وارد یک جنگ فرسایشی دوم در لبنان کند که برای جبهه داخلی اسرائیل بسیار مجازات کنندهتر از غزه خواهد بود. سایر گروههای عضو محور مقاومت میتوانند دفاع هوایی اسرائیل را فرسوده کنند. این وضعیت باعث تضعیف روحیه میشود و کاخ سفید به سرعت تحت فشار شدیدی قرار خواهد گرفت تا برای حصول آتش بس تلاش کند. ایران حتی میتواند از هرج و مرج ایجاد شده برای گام برداشتن به سوی ساخت بمب اتمی استفاده کند.
گزینه دیگر برای محور مقاومت آن است که قمار کند و باعث شود امریکا برای در آغوش کشیدن اسرائیل مداخله کند. ایالات متحده احتمالا بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل را از جنگ در لبنان در ماه اکتبر منع کرد و مانع از واکنش قابل توجه اسرائیل به آخرین حمله موشکی ایران در آوریل شد. محور مقاومت اکنون ممکن است نوع حملهای را انتخاب کند که در آن خطرات برای توجیه یک جنگ منطقهای تمام عیار بسیار زیاد یا بسیار کم باشد و با شرط بندی بر روی نوع واکنش واشنگتن بار دیگر اسرائیل را عقب نگه دارد، اما اگر نمایش قدرت اسرائیل به هیچ وجه بلوف نباشد در آن صورت چه خواهد شد؟
برای ماههای متمادی ناظران مسائل خاورمیانه به جنگ فرسایشی سختی که در پارامترهای محدودی انجام میشود عادت کرده اند. ثابت شده که حصول آتش بس از ماه نوامبر به این سو دست نیافتی بوده است. سرانجام زمانی که اسرائیل خسته شد و تحت فشار از سوی ناآرامیهای داخلی و فشار از سوی امریکا قرار گرفت حصول آتش بس نزدیک به نظر میرسید. بسیاری تصور میکردند که اسرائیل برای جنگ آماده نیست. نیروهای ذخیره آن رژیم فرسوده شده بودند. اسرائیل با کمبود مهم مهمات مواجه بود و حمایت آمریکا را از دست داده بود. اکنون باید این فرضیات را زیر سوال برد.
برخلاف تصور عمومی نتانیاهو در شرایط فعلی در محاصره افراطیها نیست. اکنون آزادی عمل سیاسی او بیش از یک سال گذشته است. کنست (پارلمان اسرائیل) در تعطیلات تابستانی به سر میبرد بدان معنا که تا اواخر اکتبر نمیتوان علیه نتانیاهو رای عدم اعتماد داد. تا آن زمان، او آزادی عمل دارد. مهلت واقعی او تا تاریخ ۵ نوامبر است زمانی که امریکاییها پای صندوقهای رای میروند. بنابراین، آگوست زمان ایده آلی برای نتانیاهو برای رفتن به لبه پرتگاه و احتمالا حتی فراتر از آن است. ممکن است در ماه سپتامبر درگیریها تشدید شود. ماه اکتبر، اما در حالت ایده ال به اندازه کافی ساکت خواهد بود: زمان بازگشت نمایندگان به کنست و زمان برگزاری انتخابات امریکا.
اکنون سوال این است که آیا اسرائیل وارد جنگ دوم با لبنان یا جنگ سوم با ایران خواهد شد؟ اسرائیل زمانی که به بیروت حمله کرد و یکی از فرماندهان ارشد حزب الله را ترور نمود تمام خطوط قرمز حزب الله را نادیده گرفت. حزب الله اکنون چارهای جز حمله به حداقل یک شهر بزرگ اسرائیلی ندارد. اسرائیل سپس دوباره تلافی خواهد کرد و این حملات رفت و برگشتی ادامه خواهد یافت. به سختی میتوان دید که آن وضعیت چگونه به پایان خواهد رسید.
حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی پنجشنبه گذشته خود گفته بود که حمله اسرائیل علیه هنیه "حمله به حاکمیت، امنیت ملی، حیثیت و ناموس ایران" بود. با این وجود، گزینههای ایران پیچیدهتر است. حوزهای که ایران در آن دست برتر را دارد استفاده از نیروهای نیابتی و استفاده از فرصت هاست. ایران یک برنامه طولانی مدت برای بیرون راندن ایالات متحده از خاورمیانه دارد. تا الان این طرح جواب داده است. تهران بزرگترین منتفع از وضعیت فعلی در خاورمیانه بود. اکنون ایران باید انتخابی را انجام دهد: اگر به اندازه کافی پیش نرود به افکار عمومی داخلی پاسخ قانع کننده نخواهد داد و اگر بیش از حد پیش برود میتواند جو بایدن را به جیمی کارتر تبدیل کند و دونالد ترامپ را دوباره به قدرت برساند یا نتانیاهو را تحت فشار قرار دهد تا آن چه را که به نظر میرسد سرنوشت خود میداند یعنی حمله به تاسیسات هستهای ایران را محقق سازد.
در چنین بستر ناپایداری هفته گذشته مقامهای ارشد بریتانیایی با همتایان اسرائیلی خود دیدار داشتند. این دیدار یک هفته پس از آن برگزار میشود که دولت بریتانیا مخالفت خود را با حکم احتمالی دادگاه کیفری بین المللی به منظور بازداشت رهبری اسرائیل به اتهام جنایات جنگی کنار گذاشت. از آن جایی که خطرات در بحران خاورمیانه افزایش مییابد بریتانیا باید سوالاتی جدی را در مورد منافع خود در منطقه مطرح کند این که چگونه میتواند آن منافع را در سیاستگذاری هایش بازتاب دهد. رخداد ۷ اکتبر و حمله حماس به اسرائیل توازن قوای منطقهای را برهم زد.
ماه هاست که توازن قوا به نفع ایران متمایل شده، اما اکنون توازن قوا در میانه بازی قرار دارد. ایران و حزب الله در هفتههای آینده رگبارهای موشکی گستردهای را پرتاب خواهند کرد. با این حال، لحظه واقعی حقیقت برای منطقه از پیامدهای بعدی پس از اقدامات ایران و حزب الله پدیدار خواهد شد.