جنگ غزه اندک اندک به سالگرد خود نزدیک میشود. قریب به ۴۰ هزار نفر تا امروز در نوار محصور و ویران شده غزه، جان خود را در نتیجه حملات بی امان رژیم اسرائیل از دست داده اند.
به گزارش جماران، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر این رژیم در این بازه زمانی دستور ۱۷۰۰ حمله و عملیات برون مرزی را صادر کرده و علاوه بر حمله به اهدافی در لبنان، سوریه و یمن از جنگ در سایه با ایران نیز خارج شده و در آخرین مورد که البته مسئولیت آن را طبق یک سنت قدیمی بر عهده نگرفته، اسماعیل هنیه، رهبر دفتر سیاسی حماس را در قلب پایتخت ایران شهید کرده است.
در چند روز گذشته از این عملیات که تنها چند ساعت پس از حمله به محل سکونت یکی از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان در بیروت صورت گرفت، تحلیلهای بسیاری درباره چرایی این اقدام و البته اهداف پیدا و پنهان نخست وزیر رژیم اسرائیل از تشدید تنش مطرح شده است.
محمد ایرانی، سفیر پیشین ایران، در اردن، لبنان و کویت که تجربه چند دهه کار در منطقه پرالتهاب خاورمیانه را در کارنامه کاری خود دارد در گفتگو با خبرنگاران معتقد است که نخست وزیر رژیم اسرائیل در نتیجه استیصال از به دست آوردن توفیق در میدان جنگ در غزه به دنبال انتقال تنش به منطقه و درگیر کردن ایران و محور مقاومت با ایالات متحده است. او معتقد است که حماس و البته میانجی گران مذاکرات صلح مانند قطر و مصر به سرعت به میز مذاکره برای آتش بس باز نخواهند گشت و در کوتاه مدت شاهد تشدید بحران در غزه خواهیم بود:
پس از ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران برخی از کارشناسان تحلیل کردند که تخریب مسیر سیاست خارجی مدنظر دولت چهاردهم یکی از انگیزههای نخست وزیر رژیم اسرائیل در انجام این عملیات بوده است. تا چه اندازه با این تعبیر موافق هستید؟
ما میتوانیم این بحران و اینکه چرا در ایران اتفاق افتاد را از دو منظر تحلیل کنیم. یک منظر اینکه اسرائیلیها نسبت به هرگونه روابط نزدیک بین ایران و غرب از جمله ایالات متحده آمریکا، حساسیت بسیار بالایی دارند و در طول سالهای اخیر و حتی دهههای گذشته همواره این حساسیت را بروز دادند. آنها حتی با انجام اقداماتی نشان دادند که مایل نیستند تا ایران به کشورهای غربی نزدیک شده و روابطش را با آنها متوازن کند. اسرائیلیها مخصوصاً نتانیاهو احساس میکنند که ایران با رویکار آمدن دولت جدید به دنبال کاهش فضای سخت امنیتی است که در پیرامونش با اروپا شکلگرفته است. بنابراین، این تحلیل میتواند جدی باشد که اسرائیل میخواهد با این اقدام بهنوعی دست ایران را ببندد تا دولت جدید همچنان تحتفشار قرار داشته و لااقل تا مدتی به همان رویه گذشتهاش ادامه دهد و نتواند رابطهاش را با غرب تنظیم بکند.
یکی از اصلیترین اهداف نتانیاهو این بود که با ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران و افزایش تنش با ایران، بدبینی دو طرفه میان ایران و غرب در بدو آغاز به کار دولت جدید در تهران ایجاد کند. تا در نتیجه آن، ما نتوانیم اقدامات اعلام شده از سوی رئیس جمهور منتخب در کمپین انتخاباتی برای کاهش تنش با غرب را دنبال کنیم.
منظر دیگر هم این است که دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی تا الان نشان داده که چندان درگیر تبعات و بحرانهای بعد از اقداماتی که انجام میدهد، نیست. بهعبارتدیگر، موساد اگر شرایط را برای زدن و نابودی اهدافی که از قبل تعیین کرده مهیا ببیند، این کار را انجام خواهد داد. این ترورها فقط در ایران هم نبوده و از آنجا که اسرائیل اعلام کرده رهبران حماس را «هدف مشروع» میداند در هرجایی که بتواند علیه آنها اقدام میکند. چندی قبل در یکی از هتلهای دبی یکی از فرماندهان مقاومت فلسطین را شبانه ترور کردند؛ همینطور در اروپا، قبرس، دانمارک و خیلی جاهای دیگر. بنابراین، بهنظرم اسرائیل از این دو منظر، این هدف را در تهران انتخاب کرد که متاسفانه اقدام تأسفبار و اندوهناکی شکل گرفت.
در مسأله واکنش جمهوری اسلامی ایران و گروههای مقاومت به شهادت رساندن اسماعیل هنیه توسط اسرائیل با دو ملاحظه و نکته روبه رو هستیم. نخست احیای بازدارندگی که به نظر نمیرسد آسان باشد و دوم پرهیز از بازی کردن در زمین مطلوب اسرائیل و کمک به بنیامین نتانیاهو برای رسیدن به اهدافی که از این ترور برای خود تعیین کرده بود. به نظر شما چگونه میتوان هر دو این ملاحظهها را در نظر داشت و همزمان پاسخ ضروری مناسب را هم به رژیم اسرائیل داد؟ در این بین به نظر میرسد که مدیریت دیپلماتیک شرایط جاری هم به ظرافت خاصی نیاز دارد.
متأسفانه این اتفاق در شرایطی رخ داد که در ایران دولت هنوز شکل نگرفته و وضعیت دستگاه دیپلماسی ما نامشخص است؛ به این معنا که متصدی مشخصی ندارد. هرچند اکنون وزارت خارجه برقرار است و سرپرست این وزارتخانه برخی امور را پیش میبرد، اما تا دولت تشکیل نشود و تصمیماتی در شورای عالی امنیت ملی گرفته نشود، در وزارت خارجه که یکی از بازوهای اجرایی و عملکننده کشور در صحنه بینالملل است، وضعیت نامشخص خواهد بود. بنابراین، هرچه سریعتر باید دولت شکل بگیرد؛ مخصوصاً که حالا مراسم تحلیف و تنفیذ هم تمام شده است.
نکته دیگر این است که ما چه تحرکاتی را باید در منطقه شروع کنیم؟ این تحرکات باید در مرحله اول با کشورهای همسایه، مخصوصاً کشورهایی که بههرحال از این وضعیت آسیب دیدهاند، صورت گیرد.
بههرحال، بسیاری از کشورهای منطقه از جمله قطر و ترکیه از به شهادت رساندن اسماعیل هنیه توسط اسرائیل آسیب دیده و به دلیل رابطه دوستانهای که با حماس داشتند از آن خشمگین هم هستند. در نتیجه ارتباط میان مقامهای ایران و این کشورها باید به صورت دائمی و آنلاین برای یافتن راهکاری مناسب برقرار باشد. همین طور باید رایزنیها و مشورتهایی در سطح سیاسی با عراق و روسیه و سایر کشورهایی که در این موضوع همسویی نسبی با ایران دارند صورت بگیرد. این یک سری اقدامات سیاسی است که در این زمینه باید پیگیری شود.
در صحنه عملیاتی، جمهوری اسلامی ناگزیر است که پاسخ بدهد و این مسأله اجتنابناپذیر هم است. اتفاقی که رخ داده برای ما بحث حیثیتی است؛ زیرا اولاً، این اتفاق در تهران افتاده است؛ ثانیاً، همانطوری که مقامات همه به آن اشاره کردند، شهید اسماعیل هنیه یکی از مهمانهای ما بود. اصلاً پاسخندادن به آن ضعف مطلق تلقی خواهد شد. اما این پاسخ باید بسیار بسیار دقیق، حسابشده و تاثیرگذار باشد؛ یعنی بهنوعی باشد که این بازدارندگی را اگر صددرصد هم ایجاد نمیکند، ولی حداقل تا یک مدتی فضایی را ایجاد کند که گویای این مطلب باشد که ما اجازه نخواهیم داد حاکمیت ما مورد تجاوز قرار بگیرد و فضا برای مهمانان ما ناامن شود.
در ساعات اخیر منابع آمریکایی خط خبری را مبنی بر بی اطلاعی دولت جو بایدن از اقدامهای صورت گرفته توسط اسرائیل در بیروت و تهران و هدف قراردادن مقامهای ارشد حماس و حزب الله لبنان مطرح کرده و ادعا میکنند که درخواست بایدن از نتانیاهو در دیدار اخیر این دو در واشنگتن، حرکت به سمت پذیرش آتش بس بوده است. فکر میکنید این روایت تا چه اندازه قابل پذیرش باشد؟
بنیامین نتانیاهو به تازهگی از سفر واشنگتن برگشته است؛ سفری که قبل از آن با، اما و اگرهایی روبرو بود. در حالی که تعداد قابل توجهی از مقامات رسمی آمریکا، یعنی دموکراتها در کاخ سفید، با این سفر موافق نبودند، اما نتانیاهو به دعوت کنگره به آنجا رفت و در نهایت هم تقریباً با همه مقامات آمریکایی ملاقات کرد. این حوادث نیز بعد از این سفر شکل گرفت. با توجه به چنین وضعیتی، در بررسی این موضوع بلافاصله به ذهن هر ناظری این مسئله خطور میکند که نتانیاهو در جریان این رایزنیها چراغسبزهایی را از طرف آمریکایی گرفته است. گرچه آمریکاییها این موضوع را رد کرده اند، اما ما شاهد یک نوع بیتفاوتی در رفتار آمریکاییها هستیم که چشمشان را روی این موضوع بستند و اجازه دادند که نتانیاهو چنین اقدامی بکند. از اول هم این تحلیل وجود داشت که نتانیاهو برای هر اقدام خارجی حتماً نیاز به موافقت آمریکاییها دارد و حالا که این اقدام شکل گرفت، در راستای همان تحلیل، باید بپذیریم که یک توافقی در این زمینه با ایالات متحده وجود داشته است.
انگیزههای بنیامین نتانیاهو از این اقدام را چگونه طبقه بندی میکنید؟
این اقدام نتانیاهو به معنای بالابردن خط تنش از داخل به خارج از مرزهای فلسطین بوده است. چنین اقدامی دقیقاً زمانی شکل میگیرد که او بعد از ده ماه جنگ در غزه نتوانسته گروگانها و اسرا را آزاد کند و اهالی آوارهشده شهرکهای شمال فلسطین در منطقه الجلیل را به شهرکهای یهودینشین خودشان کنار مرزهای لبنان برگرداند. نتانیاهو با این اقدام (ترور اسماعیل هنیه)، قاعدتاً فاصله خود را با هرگونه اقدامی که بخواهد منجر به برقراری آتشبس در غزه و آتش بس نسبی با حزبالله لبنان بشود را بیشتر کرد.
قبل از این ترور همه بحثها متمرکز بر تبادل اسرا، برقراری آتشبس و این قبیل مسائل بود، ولی الان فاصلهای بسیار زیادی بین این اتفاق و آن مذاکرات بهوجود آمده است. بههرحال، عدم دستیابی به یک نتیجه ملموس در غزه بعد از ده ماه جنگ، یأس و سرخوردگی در جبهه داخلی اسرائیل ایجاد کرده است. نتانیاهو برای اینکه بتواند این بحران را از داخل به خارج فلسطین منتقل کند، دست به این اقدام زد. اعتقاد ما از اول این بود که نتانیاهو و اسرائیلیها، برای خروج از بحران غزه مایلاند که این تنش و جنگ از داخل به بیرون صادر شود و در واقع به دنبال گسترش دامنه جنگ هستند. البته این نقطه ضعف نتانیاهو در داخل را نشان میدهد که در تنش با فلسطینیها گرفتار جنگ فرسایشی شده و از تداوم عملیات مقاومت در داخل واهمه دارد.
یکی دیگر از دلایل این اقدام نتانیاهو میتواند خروج از فشار رقبای داخلی خود در دولت اسرائیل باشد. مدتها است که هم در درون دولت اسرائیل و هم خارج از آن، از سوی مقامات، افکار عمومی بهخصوص خانوادههای اسرا و گروگانها فشار سنگینی بر او وارد میشود. نتانیاهو برای اینکه بتواند از این فشارها خارج شود، به طرفهای مقابل میگوید که اگر تأمل بکنند، وی میتواند از طریق انجام یکسری اقداماتی هم در جنوب لبنان و هم در ایران، کار را یکسره کند.
بخشی از پیام نتانیاهو هم میتواند برای طرفهای خارجی، از جمله اروپاییها و دموکراتها در آمریکا باشد. آنها نتانیاهو را تحتفشار قرار داده بودند که باید جنگ را از کنار مذاکرات به نتیجه برساند. اما این اقدام نتانیاهو میتواند پیامی به آنها باشد که طرح آنها زیاد کارساز نبوده و این عملیات امنیتی، نظامی و جنگی است که میتواند نتیجه بدهد.
در چند روز گذشته از شهادت اسماعیل هنیه، تحلیل گران بسیاری از او با عنوان چهره مذاکره کننده و معتدل در جریان حماس نام بردند. همزمان «جهاد طه» سخنگوی حماس شامگاه جمعه در سخنانی تأکید کرد که «ترور شهید اسماعیل هنیه ثابت کرد اسرائیل در مذاکره برای پایان بخشیدن به جنگ جدی نیست». فکر میکنید این اقدام چه تاثیری بر روند تصمیم گیریها در داخل حماس داشته باشد؟
من فکر میکنم که ما دو چهره از حماس داریم: یک چهره، نیروهای جهادی است که در داخل حضور دارند و عملیات انجام میدهند؛ مثل آقای یحیی سنوار، محمد ضیف و کسانی که در صحنه حضور دارند. چهره دیگر هم یکسری چهرههای سیاسی آنها در قالب دفتر سیاسی است که در قطر حضور دارند. برخورد چهرههای که در دفتر سیاسی مشغول بهکارند، نوعاً متعادل و متوازن است. اینکه تفسیر میشود که اینها چهرههای معتدلتری در داخل حماس هستند، شاید در مقایسه با نیروهای جهادی حماس در داخل غزه باشد؛ ولی در رابطه با موضوعاتی مثل کنار آمدن با اسرائیل یا گذشتن از بعضی حقوق فلسطینیها زیاد تفاوتی با همدیگر ندارند.
به نظر میرسد الآن آنچه در داخل غزه مطرح است شدیدتر شدن بحران است. تحلیل نظامیها این است که با فشار نتانیاهو جریان غزه به سمت صلح پیش میرود؛ یعنی درواقع، نتانیاهو امتیازات را گرفته و الان میخواهد بیاید پشت میز مذاکره بنشیند و از طرف مقابل امتیاز بگیرد. ولی من بعید میدانم که الان و در این شرایط، نتیجه مطلوب نتانیاهو حاصل شود چرا که معتقدم که وضع اسرائیل در داخل بسیار شکننده است.
نیروهای نظامی و امنیتی این رژیم تقریبا ناکارآمد هستند؛ نتوانستند کاری را انجام بدهند و لذا به مسائل بیرونی پناهآوردند. بنابراین، در داخل سرزمینهای اشغالی و غزه اتفاق متفاوتی را ما شاهد نخواهیم بود. به نظرم میآید که صحنه جهادی در داخل همچنان داغ خواهد بود.
پس ترور اسماعیل هنیه میتواند تاثیر مخربی روی روند آتشبس و رویکرد حماس نسبت به آتشبس داشته باشد؟
من فکر میکنم که الآن، حداقل در کوتاهمدت، برقراری آتش بس را نمیتوانیم اصلاً در دستور کار حماس ببینیم. در کوتاهمدت، تا یک التیامی برای این قصه پدید نیاید، بسیار بعید است که آنها بتوانند به سوی مذاکره بروند. در شرایطی که فرد (اسماعیل هنیه) طرف مذاکرات با جبهه مقابل، الآن وجود ندارد، بعید است که جریان حماس بنشیند و بخواهد مذاکرات را ادامه دهد. در فضایی که نتانیاهو بعد از این اقدامات در بیروت و تهران فراهم کرده، حتی طرفهای واسطه، قطریها و مصریها، نیز چنین آمادگی را ندارند. به نظر من پیگیری مذاکرات طول خواهدکشید.