صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

ناو‌های هواپیمابر امروزی ممکن است با تهدیدات مستقیم هواپیما‌های دیگر، حملات برد بلندتر از جانب موشک ها، حملات از داخل خود اقیانوس (مثلاً زیردریایی ها) روبرو شوند، و البته احتمالات دیگر. با وجود طیف غیرقابل پیش بینی خطرات، ناو‌ها باید به همان اندازه در دفاعی که به کار می‌برند چند وجهی باشند.
تاریخ انتشار: ۲۲:۱۹ - ۰۸ مرداد ۱۴۰۳

یک ناو هواپیمابر کشتی غول پیکری است (بزرگترین ناو هواپیمابر جهان بیش از ۳۳۵ متر طول دارد) که به عنوان نوعی پایگاه متحرک برای هواپیما‌ها عمل می‌کند. آن‌ها سکو‌های مناسبی برای فرود، سوخت‌گیری و تجهیز، خوش گذراندن با سایر پرسنل، فراهم کردن پایگاهی برای عملیات‌های تهاجمی و انواع باند‌هایی هستند که می‌توانند از آنجا به پرواز درآیند.

به گزارش روزیاتو، به دلیل موقعیت شان به عنوان خانه‌ای برای هواپیما‌های نظامی قدرتمند، ناو‌های هواپیمابر به قدرت آتش قابل توجهی دسترسی دارند. به عنوان مثال، در بریتانیا، ناو هواپیمابر کلاس ملکه الیزابت متعلق به نیروی دریایی سلطنتی این کشور می‌تواند تا ۳۶ فروند جنگنده F-۳۵B و در کل ۷۲ فروند هواپیما را در خود جای دهد، در حالی که ناو‌های کلاس نیمیتز ایالات متحده دارای فضای کافی برای حدود ۵۰۰۰ پرسنل و ۶۰ فروند هواپیما هستند.

در حالی که ممکن است یک بسته کامل از چنین هواپیما‌هایی برای پاسخگویی به یک حمله مشخص در هر لحظه در دسترس نباشد، حمله هوایی به یکی از این ناو‌های هواپیمابر برای جنگنده‌ها یا بمب افکن‌های دیگر بسیار پرخطر خواهد بود. همانطور که جانشین فرمانده نیروی دریایی ایالات متحده، جان کولت (John A. Collet) در سال ۱۹۴۲ عنوان کرد، یک ناو هواپیمابر، “با هواپیما‌های جنگنده دفاعی خود… دفاع بهتری نسبت به هر نوع کشتی موجود دیگر دارد. ارزش یک اسکادران خوب از هواپیما‌های جنگنده از تمام آتش ضد هوایی یک گروه ضربت به عنوان یک پدافند هوایی بیشتر است. ”

به قول معروف، بهترین دفاع حمله است. با این حال، این بدان معنا نیست که ناو‌های هواپیمابر ایالات متحده فاقد توپ هستند. در اینجا می‌خواهیم نحوه دفاع ناو‌های هواپیمابر آمریکایی از خود را بررسی کنیم.

سیستم Phalanx CIWS

ناو‌های هواپیمابر امروزی ممکن است با تهدیدات مستقیم هواپیما‌های دیگر، حملات برد بلندتر از جانب موشک ها، حملات از داخل خود اقیانوس (مثلاً زیردریایی ها) روبرو شوند، و البته احتمالات دیگر. با وجود طیف غیرقابل پیش بینی خطرات، ناو‌ها باید به همان اندازه در دفاعی که به کار می‌برند چند وجهی باشند. سیستم قدرتمند Phalanx CIWS یکی از روش‌های پیشرفته برای انجام این کار است که در ناو‌های کلاس نیمیتز به کار می‌رود.

این سیستم پیچیده و همه کاره جایگاه مهمی در نبرد‌های دریایی دارد و کمپانی ریتون به عنوان سازنده اش تصریح می‌کند که برای “شکست دادن موشک‌های ضد کشتی و تهدید‌های نزدیک شونده که از خطوط دفاعی دیگر عبور کرده اند” به کار می‌رود. این سلاح یک توپ خودکار vulcan با سیستم‌های پیشرفته است که به آن اجازه می‌دهد موقعیت تهدیدات نزدیک شونده را ردیابی کرده و برای نابود کردن آنها، بارانی از گلوله‌ها را به صورت رگبار با سرعت بسیار بالا شلیک کند. فالانکس هم یک سلاح تهاجمی و هم دفاعی است که در میان تمام ناو‌های هواپیمابر آمریکایی مرسوم است.

سیستم فالانکس نصب شده روی ناو هواپیمابر یو اس اس جرج دبلیو اچ بوش دارای یک توپ ۲۰ میلیمتری است که “در داخل یک پایگاه چرخشی به ارتفاع تقریبا ۵ متر زندگی می‌کند” و گلوله‌هایی را به بزرگی “دو برابر مسلسل‌های استاندارد ایالات متحده” شلیک می‌کند. این سلاح تا حدود ۸ کیلومتر برد دارد که در موقعیت دفاعی به آن کارآمدی بیشتری می‌بخشد. جدای از چنین توپی، یک ناو هواپیمابر معمولاً به چند موشک پیشرفته نیز مجهز می‌شود که Sea Sparrow یکی از آن‌ها به شمار می‌آید.

موشک Sea Sparrow

در حالی که گنجشک ممکن است ترسناک‌ترین پرنده برای نام گذاری یک سلاح نباشد، موشک Sea Sparrow یکی دیگر از عناصر حیاتی نظامی پیش فرض در برخی ناو‌های هواپیمابر است. این موشک که در ناو‌های هواپیمابر مانند USS Harry S. Truman یافت می‌شود، نقشی مشابه با سیستم CIWS دارد. موشک Sea Sparrow به طور خاص برای عملیات‌های تهاجمی در نظر گرفته نشده است، بلکه در عوض برای رهگیری خطرات نزدیک شونده به ناو به کار گرفته می‌شود. این موشک در کنار ناو‌های هواپیمابر هسته‌ای، بر روی کشتی‌های کلاس آمریکا و کشتی‌های هلیکوپتربر نیز به کار می‌رود که هر دو کشتی‌های تهاجمی آبی خاکی مانند کلاس Wasp هستند. این کشتی‌ها در بزرگ بودن و اینکه اهداف استراتژیک ارزشمندی هستند با ناو‌های هواپیمابر اشتراک دارند، بنابراین منطقی است که سیستم‌های دفاعی قدرتمند مشابهی نیز بر روی آن‌ها به کار گرفته شود.

جنرال داینامیکس به ریتون به عنوان توسعه دهنده سیستم فالانکس پیوست تا در تبدیل کردن موشک Sea Sparrow اورجینال به یک موشک سطح به هوا که از روی این کشتی‌ها شلیک می‌شود به سازنده اصلی کمک کند. برگرفته از مفهوم اولیه سیستم موشکی نقطه دفاعی که در سال ۱۹۶۴ متوقف شد، این موشک کاربرد اصلی پیش بینی شده توسط این برنامه را از آن خود کرد: ایجاد یک دفاع از فاصله نزدیک در برابر موشک‌ها از طریق مقابله با آن‌ها با یک موشک دیگر. موشک AIM-۷F Sea Sparrow با استفاده از اتصال رادارز، با یک موتور پیشرانه دوگانه و رادار پیچیده که به آن اجازه می‌دهد با سرعت موشک‌های دشمن سازگار شود، دارای قابلیت هدایت نیمه فعال است. با این حال، بار دیگر، ضعف این سیستم این است که برای عملیات‌های با برد کوتاه‌تر طراحی شده است.

ایمنی در تعداد بیشتر بخش بزرگی از محافظت از ناو‌های هواپیمابر است

همانطور که یک بمب‌افکن در صورت انجام عملیات به تنهایی، در برابر جنگنده‌های دشمن به شدت آسیب‌پذیر است، ناو‌های هواپیمابر نیز در سفر‌های خود به کشتی‌های متحد نیاز دارند. اینجاست که ناوگروه‌های رزمی وارد عمل می‌شوند. این ترکیب شامل چندین کشتی در یک ساختار است، با انواع مختلفی از کشتی‌ها که هر کدام برای مدیریت یک تهدید خاص، بهتر از خود ناو هواپیمابر، تجهیز شده اند. همراه با کشتی‌های خودی در اطراف، ناو‌های هواپیمابر می‌توانند آزادانه‌تر عمل کنند.

هر طرحی برای حمله به یک ناو هواپیمابر با واکنشی بسیار شدیدتر و بزرگ‌تر از استعداد خود ناو یا هواپیما‌های روی آن روبرو خواهد شد. همانطور که نیروی دریایی ایالات متحده ادعا می‌کند، “نیروی دریایی دارای ۱۱ ناوگروه تهاجمی است که ۱۰ گروه از آن‌ها در ایالات متحده مستقر هستند و یکی از آن‌ها در ژاپن مستقر است. هر ناوگروه معمولاً از ۱ ناو هواپیمابر، ۲ رزمناو مجهز به موشک هدایت شونده، ۲ کشتی جنگی مجهز به موشک‌های ضدهوایی و ۱ تا ۲ ناوشکن یا ناوچه ضد زیردریایی تشکیل می‌شود.

تنها این واقعیت که کمی کمتر از دو جین از این ناوگروه‌های رزمی در نیروی دریایی ایالات متحده وجود دارد، نشان می‌دهد که ناو‌های هواپیمابر چقدر با ارزش و کمیاب هستند، به همین خاطر چنین چندلایه از آن‌ها دفاع می‌شود. در عین حال، ناو‌های هواپیمابر پایگاه‌های استراتژیک بسیار مهمی نیز هستند. به همین ترتیب، استقرارشان در فواصل دور از منطقه خطر و دشواری مکان یابی آن‌ها نیز فاکتور‌های دیگری در دفاع از آن هاست.

دفاع‌های خاص در برابر تهدیدات خاص

از نظر تاریخی، یکی از ترسناک‌ترین دشمنان ناو‌های هواپیمابر، زیردریایی بوده است. پنهان کاری و قدرت شلیک ترکیبی یک زیردریایی می‌تواند به آن‌ها اجازه دهد تا کشتی‌هایی با جثه چندین برابر خود و اغلب در ایمنی نسبی برای خود زیردریایی، را نابود کنند. بنابراین، مدتهاست که ناو‌های هواپیمابر برای دفاع از خود در برابر زیردریایی‌ها تمهیداتی را اتخاذ می‌کنند. خوشبختانه، کشتی‌هایی که ناو‌ها را همراهی می‌کنند می‌توانند برای مقابله با تهدیدات خاصی که ممکن است مورد انتظار باشند، سفارشی‌سازی شوند.

برای تقویت نقاط ضعف ناوگروه در برابر زیردریایی‌ها، برخی از ناو‌ها به طور خاص برای مقابله با تهدید زیردریایی‌ها به کار گرفته می‌شوند. در مارس ۱۹۶۰، Essex IV مدلی بود که به یک ناو پشتبانی جنگ ضد زیردریایی تبدیل شد. در چنین پیکربندی، هواپیما‌هایی که روی این مدل خدمت می‌کنند، هواپیما‌هایی هستند که برای نابود کردن تهدید‌های مخفی مانند زیردریایی‌ها تجهیز شده اند، از جمله به بکارگیری هلیکوپترها.

مدل‌هایی مانند S-۷۰B Seahawk، مجهز به سونار پیشرفته همراه با موشک‌های پنگوئن، اژدر‌های EuroTorp A۲۴۴ و سایر تسلیحات، یکی از بهترین دوستانی هستند که یک ناو هواپیمابر مورد تهدید زیردریایی‌ها می‌تواند داشته باشد. این موضوع بیش از پیش بر این نکته تأکید می‌کند که مؤثرترین سلاح‌های یک ناو معمولاً آن‌هایی هستند که روی پرنده‌های نظامی مستقر روی ناو نصب شده اند.

طراحی فوق العاده مقاوم ناو‌های هواپیمابر در برابر حملات

جثه و طراحی منحصر به فرد یک ناو هواپیمابر، دارایی دفاعی قابل توجهی است، همانطور که در مورد ناو USS America قابل مشاهده است. این ناو هواپیمابر قدرتمند کلاس Kitty Hawk در سال ۲۰۰۵ غرق شد، اما نه در نتیجه درگیری با دشمن: نیروی دریایی ایالات متحده از این کشتی به عنوان تمرین استفاده کرد تا ببیند برای نابودی یک ناوشکن چه مقدار آتش لازم است و ناو‌های هواپیمابر تا چه اندازه می‌توانند در برابر آسیب مقاومت کنند.

نیروی دریایی ایالات متحده می‌خواست اطلاعاتی در مورد تأثیر تسلیحات مختلف بر بدنه یک ناو بدست بیاورد. با این حال، این بدنه‌ها بیش از تنها یک زره در برابر حمله مستقیم محافظت می‌شوند. در طراحی آن‌ها از لایه‌های متعددی استفاده شده است (همانطور که در کلاس یو اس اس نیمیتز نیز دیده می‌شود)، یک بخش بندی هوشمندانه که تخریب در اثر یک برخورد احتمالی را کاهش می‌دهد و غرق شدن این کشتی غول پیکر را با کاهش احتمال نفوذ آب به تمام این بخش ها، دشوارتر می‌کند.

در ابتدا، هر چیزی که نیروی دریایی ایالات متحده به سمت کشتی خود شلیک کرد، بی نتیجه بود. پس از ناکام ماندن در غرق کردن آن از طریق حملات مستقیم (تقلید از اثرات حملات موشکی و اژدری دشمن) و پس از حدود یک ماه تلاش، بالاخره برای غرق کردن این ناو، نیرو‌های خودی وارد ناو شده و روش دیگری برای غرق کردن آن انتخاب کردند. در نهایت، فقط مواد منفجره قرار گرفته در جا‌های استراتژیک، که به بدنه لایه لایه آن آسیب می‌رساند و اجازه می‌داد که آب در قسمت‌های مختلف کشتی نفوذ کند، باعث غرق شدن کشتی شد. این موضوع نشان می‌دهد که یک ناو هواپیمابر چقدر انعطاف پذیر و سرسخت است. با در نظر گرفتن همه این موارد، تعجب آور نیست که از زمان غرق شدن ناو یو اس اس بیسمارک سی در فوریه ۱۹۴۵ در نبرد با ژاپن، تاکنون هیچ ناو هواپیمابر دیگری غرق نشده است.

ارسال نظرات