صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۴۳۹۰۵
«طبیعی است جریان حاکم که پیروزی خود را همچون چهار انتخابات اخیر در گروی عدم مشارکت قشر خاکستری و بازی در زمین یک‌گله می‌داند از همه ظرفیت‌های خود برای کلافه و ناامید کردن مردم خصوصا جوانان و نوجوانان از حضور در انتخابات استفاده خواهد کرد و صدالبته راضی کردن مردمی که در سه انتخابات اخیر عملا خانه‌نشینی را به حضور پای صندوق ترجیح داده اند کار دشواری است.»
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۹ - ۲۲ خرداد ۱۴۰۳

محمد ذاکری طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: شورای نگهبان بعدازظهر یکشنبه اسامی نامزدهای مورد تاییدش را برای رقابت در انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام کرد و اگر چه چینش صحنه تا حد زیادی شبیه انتخابات سه سال پیش است اما تغییر نیمی از صحنه رقابت فضای جدید و متفاوتی را در این دوره پدید آورده است.

شورای نگهبان این دوره هم نشان داد همچنان تمایل زیادی به شکل‌گیری یک رقابت انتخاباتی گسترده و پرشور مانند سال ۸۴ یا حتی ۹۲ ندارد و فقط فضا را اندکی نسبت به ۱۴۰۰ تعدیل کرده است. رد صلاحیت مجدد چهره‌هایی همچون لاریجانی، جهانگیری، بذرپاش و… گواهی بر همین مدعاست که حضورشان می‌توانست افکار و ایده‌های جدیدی را وارد عرصه کرده و طیف بیشتری از رای‌دهندگان را جذب کند.

در مقطع پس از ثبت‌نام داوطلبان و پیش از اعلام صلاحیت‌ها در حالی که چهره‌هایی مثل جلیلی، قالیباف و زاکانی با اطمینان نسبی از تایید صلاحیت‌شان در حال طراحی برنامه‌ها و چینش ستادهای‌شان بودند و طرفداران‌شان در فضای مجازی نیز از خجالت یکدیگر درمی‌آمدند جبهه اصلاحات و دولت سیزدهم به‌طور جداگانه دست به دو قمار سیاسی زدند.

جبهه اصلاحات پس از بیانیه خاتمی مبنی بر شرکت مشروط در انتخابات، در حرکتی پرریسک و پیشدستانه سه نفر را به عنوان کاندیداهای خود معرفی کرد و اعلام نمود در صورت‌عدم تایید این سه نفر کاندیدایی در انتخابات نخواهد داشت. این حرکت از آن جهت قمارگونه بود که بسیاری آن را پاس گل به شورای نگهبان برای رد صلاحیت قطعی این سه نفر و تایید احتمالی چهره‌هایی همچون شریعتمداری و همتی برای آچمز کردن اصلاح‌طلبان قلمداد کردند.

در چنین وضعیتی یا تایید صلاحیت لاریجانی وضعیت می‌توانست برای اصلاح‌طلبان پیچیده‌تر هم شود اگرچه رسما اعلام کرده بودند از کاندیدای نیابتی حمایت نمی‌کنند. به هرحال تاس اصلاح‌طلبان خوب آمد و یکی از سه چهره موردنظرشان توسط شورای نگهبان تایید صلاحیت شد و اتفاقا تنها گزینه جناح اصلاحات و اعتدال در انتخابات است.

در سوی دیگر دولتی‌ها هم با امضای توصیه‌نامه برای اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بازی قمارگونه‌ای را آغاز کردند که با علنی‌شدن آن نامه و رد صلاحیت اسماعیلی و دیگر نامزدهای اصلی دولت (بذرپاش و مرتضوی) عملا شکست خورد. اگرچه دولت همچنان جلیلی، قاضی‌زاده هاشمی و زاکانی را همچون دوره قبل در میدان دارد و پیروزی هریک از آن‌ها می‌تواند منجر به باقی ماندن بسیاری از دولتی‌ها در پست‌های کنونیشان شود.

اکنون صحنه رقابت از منظر جناح‌بندی سیاسی ۵ به یک و از حیث تلاش برای حفظ وضع موجود در بهترین حالت سه به سه است اگرچه مواضع پورمحمدی برای ما روشن نیست اما قالیباف و پزشکیان در این مدت نقدهای جدی به عملکرد دولت داشته‌اند.

اما از منظری دیگر جبهه اصولگرایان دارای پنج کاندیدا با بدنه رای متشکل و پای کار اما دارای تشتت و اختلافات درونی غیرقابل انکاری است. شواهد این اختلافات از پیش از انتخابات مجلس تا همین دوران ثبت نام نامزدها به وضوح قابل مشاهده است. در نقطه مقابل اصلاح‌طلبان و اعتدالی‌ها به رغم روشن بودن تکلیف و اتحاد اجتناب‌ناپذیر حول محور پزشکیان، دارای سبد رایی مردد و خانه‌نشین و بی‌انگیزه هستند.

جبهه اصلاحات، گام اول را بر حسب آگاهی یا اتفاق محکم و درست برداشته و از بین سه نامزد موردنظرش آنی تایید شده که اتفاقا دارای کمترین نقطه مبهم و خاکستری در کارنامه زندگی شخصی و کاری و سیاسی و تقریبا مورد احترام همه جریان‌های سیاسی است.

پزشکیان به لحاظ فردی سالم، عالم، ساده‌زیست، عدالتگرا، صریح‌اللهجه و خوشصحبت است و به واسطه مجموعه این عوامل پیش‌بینی می‌شود که در برنامه‌های تبلیغاتی و خصوصا مناظره‌ها بتواند گفتمان جذابی ارایه کند و اصطلاحا گلیم خود را از آب بیرون بکشد. اما بدیهی است که موفقیت پزشکیان در برنامه‌های تبلیغاتی شرط لازم برای پیروزی در انتخابات است و شرط کافی آن حضور بدنه رای جریان اصلاحی و اعتدالی و منتقدین و ناراضیان از وضع موجود است که جبهه اصلاحات باید نقش خود را به خوبی در این بخش ایفا کند.

اصلاح‌طلبان اکنون دیگر هیچ بهانه‌ای برای کمکاری یاعدم موفقیت ندارند و به قول فوتبالی‌ها پیروزی در دست خودشان است. مشروط بر آنکه بتوانند بدنه اجتماعی کلاسیک خود و نیز نسل جدیدی را که خاطره و تصویر چندانی از دوره اصلاحات و دوم خرداد نداشته و علقه عاطفی و نوستالژیک خاصی نسبت به خاتمی و اصلاحات احساس نمی‌کند در این بازه زمانی کوتاه مجاب به حضور در صحنه کند.

طبیعی است جریان حاکم نیز که پیروزی خود را همچون چهار انتخابات اخیر در گروی‌عدم مشارکت قشر خاکستری و بازی در زمین یک‌گله می‌داند از همه ظرفیت‌های خود برای کلافه و ناامید کردن مردم خصوصا جوانان و نوجوانان از حضور در انتخابات استفاده خواهد کرد و صدالبته راضی کردن مردمی که در سه انتخابات اخیر عملا خانه‌نشینی را به حضور پای صندوق ترجیح داده و پیش از آن هم از اثربخشی صندوق‌ها ناامید شده‌اند کار دشواری است.

اما این بهترین موقعیت برای جریان اصلاحات و اعتدال است تا به رغم همه تنگناها از این فرصت بهره حداکثری گیرد و کشور را به مسیر توسعه و عقلانیت برگرداند. باید دید آیا اصلاح‌طلبان در این چندسالی که به واسطه بیرون ماندن از حلقه قدرت به قول خودشان جامعه محوری را جایگزین قدرت محوری کرده‌اند می‌توانند از ظرفیت‌های سیاست‌ورزی و ارتباطات اجتماعی خود برای تغییر ریل اداره کشور استفاده کنند یا همچنان در موضع انفعال باقی خواهند ماند و مقهور اراده جریان تمامیت‌خواه خواهند شد؟

ارسال نظرات