جنگ جهانی دوم، اما بزرگترین و گستردهترین جهان بشر تا به آن هنگام بود که در گسترهای وسیع از قارهها امتداد یافته بود. هنوز برخی از طرفهای شکست خورده همچون پارتیزانهای آلمانی در شرق اروپا حاضر به تسلیم شدن نبودند و این اوضاع در شرق و جنوب آسیا حتی بدتر از این بود.
به گزارش راهنماتو، از مقامات کشورهای شکست خورده خواسته شده بود تا برای جلوگیری از افزایش تلفات از نیروهای پراکنده خود بخواهند که سلاحهای خود را بر زمین گذاشته و تسلیم شوند. این موضوع برای ژاپنی ها، اما به مراتب سختتر بود، زیرا نیروهای این کشورها در گستره وسیعی از جزایر دور و نزدیک اقیانوس ارام و اقیانوس هند پراکنده بودند.
انچه این اطلاع رسانی را دشوارتر میکرد این بود که این نیروهای پراکنده معمولا یگانهای کوچکی بودن که در جریان عقب نشینی در برابر نیروهای متفق به عمق مناطق پوشیده از جنگل پناه برده و از موقیعتهای قبلی و شناخته شده خود دور شده بودند. در واقع خود ژاپنیها هم به درستی نمیدانستند این نیروها در کجای این جزایر پنهان شده بودند.
هیرو اونُدا پس از پایان دوره افسری خود در سال ۱۹۴۴ و در سن ۲۲ سالگی به عنوان یک افسر اطلاعاتی به جزیره استراتژیک لوبانگ در فیلیپین اعزام شد. در این زمان حملات آمریکاییها به فیلیپین شدت یافته بود و او دستور داشت از طریق انجام عملیاتهای اطلاعاتی و خرابکاری مانع پیشروی امریکاییها در جزیره شود. او و تیمش میبایست به هر شکل ممکن خرابکاریهایی در فرودگاههای صحرایی و اسکلههای موقتی آمریکا انجام میداد. در دستور مستقیمی که به او داده شده بود، تاکید شده بود که؛ «هرگز نباید تسلیم شود و هرگز نباید خود را بکشد!».
در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، با ورود نیروهای آمریکایی، ارتباط اُنُدا، با دنیای خارج قطع شد. قبل از قطع ارتباط، آخرین دستوری که گرفته بود این بود: «تسلیم نشو!».
به هر روی جزیره لوبانگ در ۲۸ فوریه ۱۹۴۵ به طور کامل به تصرف نیروهای آمریکایی در آمد. در این مدت تمام افراد گروه اوندا کشته یا اسیر شده بودند و فقط او به همراه سه سربازش باقی مانده بودند که برای در امان ماندن به کوههای جنگلی پناه بردند تا مترصد فرصتی مناسب برای انجام ماموریت خود باشند.
هیرو اوندا و سه سرباز همراهش
در این مدت آنها چندین عملیات چریکی بر ضد نیروهای امریکایی ترتیب دادند که البته اهمیت چندانی نداشت. چند ماه بعد و در سپتامبر ژاپن به طور رسمی تسیلم شد، اما اوندا و سربازانش تازه یک ماه بعد برای اولین بار یک اعلامیه پایان جنگ را دیدند که بر روی آن نوشته شده بود: «جنگ در ۱۵ اوت به پایان رسید. از کوهها بیایید پایین!». گروه اهمیتی به این اطلاعیه نداد و ان را یک فریب میدانست.
در اواخر سال ۱۹۴۵، اعلامیههایی با دستور تسلیم که ژنرال تومویوکی یاماشیتا از ارتش منطقه چهاردهم انها را صادر کرده بود به دست اوندا و یارانش رسید، اما بررسیهای انها نشان داد که این اعلامیهها غلطهای نگارشی دارد و احتمالا حقه امریکاییها برای به دام انداختن انها بود. با این همه یکی از سربازان از گروه فرار کرد تا خود را تسلیم کند و همین امر سبب ترس اوندا و سربازانش شد که مابادا این سرباز جای انها را لو دهد و برای همین به مناطق عمیقتر جنگل رفتند. در سال ۱۹۵۲ حتی عکسهای خانوادگی و نامههای انها از هواپیما در جنگل منتشر شد تا مگر به این شکل تسلیم شوند، ولی اوندا کماکان معتقد بود این یک فریب برای به اسارت درآوردن آنهاست.
نکته جالب توجه اینجا بود و اوندا و سربازانش کماکان مامورت محوله خود را اجرا میکردند و به صورت چریکی به عملیات خرابکاری در جزیره از جمله سوزاندن محصولات برنج و حتی در مواردی کشتن نیروهای پلیس محلی ادامه میدادند، زیرا گمان میکردند این افراد در خدمت نیروهای آمریکایی هستند. گفته میشود اوندا و سربازانش در دوران پنهان شدن خود بیش از ۳۰ نفر را به قتل رسانده بودند.
با این همه این درگیریها با توجه به مهمات باقیمانده و تعداد اندک آنها کاملا خطرناک بود و در طی همین عملیاتها بود که دو سرباز باقیمانده او در سالهای ۱۹۵۴ و ۱۹۷۲ کشته شدند.
عکس سوزوکی از اوندا در مخفیگاهش
مقامات دولتی چند بار تلاش کردند که اُنُدا را در جنگل بگیرند و بازگردانند، اما او به حرفشان گوش نکرد. بارها هواپیماهای ژاپن بالای سر او اعلامیههایی انداختند که روی آن نوشته شده بود جنگ تمام شده و بهتر است که به کشورش بازگردد. اما او میگوید به این اطلاعیهها توجهی نمیکرد و فکر میکرد این برگهها توطئه دشمن است.
بالاخره در سال ۱۹۷۴، یک جهانگرد ژاپنی به نام «نوریو سوزوکی» اعلام کرد برای پیدا کردن اُنُدا به فیلیپین سفر خواهد کرد. او تنها پس از ۴ روز جستجو موفق شد اُنُدا را پیدا کند. او وقتی این مرد عجیب را از نزدیک ملاقات کرد، سعی کرد برای وی توضیح دهد که جنگ تمام شدهاست؛ اما اُنُدا گفت فقط در شرایطی تسلیم میشود که فرماندهش به او دستور دهد.
سوزوکی و اوندا در مخفیگاه
سوزوکی با عکسهایی از خود و اونودا به ژاپن بازگشت و دولت ژاپن افسر فرمانده سابق اونودا، سرگرد یوشیمی تانیگوچی را که از آن زمان به یک کتابفروش تبدیل شده بود، پیدا کرد. تانیگوچی به جزیره لوبانگ رفت و در ۹ مارس ۱۹۷۴ سرانجام با اوندا ملاقات کرد و به قولی که در سال ۱۹۴۴ داده بود عمل کرد: «هر اتفاقی بیفتد، ما برای شما برمی گردیم».
خروج از مخفیگاه پس از ۲۹ سال
سرانجام تانیگوچی به اوندا دستور میدهد خود را تسلیم کند. اوندا اکنون با خیالی آسوده وظیفه ۳۰ ساله خود را پایان یافته دید. او شمشیر سامورایی خود، یک تفنگ آریساکا تایپ ۹۹، ۵۰۰ گلوله مهمات و چندین نارنجک دستی و همچنین خنجری را که مادرش در سال ۱۹۴۴ به او داده بود تا در صورت دستگیری با آن خودکشی کند، را تسلیم کرد.
اوندا آماده تسلیم شدن رسمی
این ماجرا به سرعت در تمام جهان پیچید و اکنون همه میدانستند جنگ جهانی دوم تازه و پس از گذشت سه دهه برای برخی از افراد به پایان رسیده است. رئیس جمهور فلیپین نیز اوندا را بخاطر ارتکاب جنایات بر ضد شهروندان فلیپینی مجازات نکرد و مورد عفو قرار داد. اوندا سرانجام به عنوان قهرمان به ژاپن بازگشت و حتی دولت این کشور پول هنگفتی را به عنوان حقوق معوقه و پاداش برای او در نظر گرفت، اما اوندا نپذیرفت. گفته میشود که اوندا از دریافت چنین توجهی و آنچه که او به عنوان پژمردگی ارزشهای سنتی ژاپنی میدانست، ناراضی بود.
اوندا در وضعیت آماده باش به همراه شمشیر سامورایی برای تسلیم شدن
تسلیم شمشیر سامورایی به مقامات
اوندا به دیدار پدر و مادر پیرش رفت و چند سال بعد به دنبال بردارش به برزیل مهاجرت کرد تا پس از سالها جنگ و گریز روی آرامش را ببیند. اوندا در سال ۲۰۱۴ و در سن ۹۱ سالگی درگذشت.
سالهای پایانی عمر