صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۳۸۹۸۲
زن جوانی که با مدارک جعلی و با وجود همسر داشتن ازدواج کرده بود، سعی داشت با درخواست طلاق از شوهرش از او پول بگیرد اما آن مرد متوجه ماجرا شد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۵ - ۰۶ خرداد ۱۴۰۳

زن ۳۵ ساله که با درخواست طلاق همسرش به مرکز انتظامی احضار شده بود، در حالی راز ازدواج با مدارک جعلی را فاش کرد که از شدت شرم حتی نمی‌توانست به چهره همسرش نگاه کند.

به گزارش خراسان، این زن جوان با بیان اینکه فکر می‌کردم با این رابطه هوس‌آلود به آرامش می‌رسم، اما در منجلاب فضا‌های مجازی، آینده ام را نیز از دست دادم، به مشاور و مددکار اجتماعی میرزا کوچک‌خان مشهد گفت: سومین فرزند یک خانواده ۵ نفره هستم. پدر و مادرم بی‌سواد بودند و من آن‌ها را برای رسیدن به خواسته‌هایم به راحتی فریب می‌دادم، اما خودم نیز تا مقطع راهنمایی بیشتر درس نخواندم و به خاطر دوستی با چند دختر هم‌محله‌ای که از من بزرگ‌تر بودند، ترک تحصیل کردم و با آن‌ها به تفریح و خوشگذرانی پرداختم.

پدر و مادرم توجهی به نیاز‌های عاطفی من نداشتند و من هیچ‌گاه طعم رفتار و گفتار محبت‌آمیز از سوی خانواده‌ام را نچشیدم، به همین دلیل بیشتر اوقاتم را با دوستانم می‌گذراندم و به آرزو‌های بلندپروازانه‌ام می‌اندیشیدم که خودم می‌دانستم هیچ‌گاه رنگ واقعیت نمی‌گیرند.

در حالی که به شدت از خانواده‌ام فاصله گرفته بودم، با پسر یکی از همکاران پدرم ازدواج کردم. او نیز کارگر ساختمانی بود و به همراه پدرش کارگری می‌کرد، اما این ازدواج ۲ سال بیشتر طول نکشید و از او جدا شدم چراکه قاسم نمی‌توانست خواسته‌های مادی و حتی عاطفی مرا برآورده کند. درآمد او برای من که رویا‌های زیادی در سر داشتم به هیچ وجه کافی نبود.

حدود ۸ ماه بعد از طلاق بود که با قادر آشنا شدم. همسر او یک سال قبل فوت کرده بود و من هم برای رهایی از وضعیتی که دچار آن بودم و نمی‌توانستم حتی مخارج روزانه خودم را تامین کنم، بی‌درنگ با او ازدواج کردم. قادر تقریبا وضعیت مالی مناسبی داشت، ولی او هم فقط نیاز‌های مالی مرا برآورده می‌کرد. حتی گوشی تلفن گران‌قیمت برایم خرید و من هم به برخی از خواسته‌هایم رسیدم.

قادر مدام بیرون از منزل بود و کار می‌کرد و زیاد به نیاز‌های جدی عاطفی من توجهی نداشت چراکه او ۲۰ سال از من بزرگ‌تر بود و زمانی که از سر کار به خانه باز می‌گشت، از شدت خستگی، هنوز سفره شام را جمع نکرده بودم، به خواب می‌رفت.

در این شرایط بود که بیشتر از گذشته احساس تنهایی کردم و متاسفانه در پی هوسرانی‌های جوانی که نام آن را فرار از تنهایی گذاشته بودم، در شبکه اینستاگرام با جوان دیگری به نام فرمان آشنا شدم که مدام جملات زیبای عاشقانه برایم ارسال می‌کرد.

این بود که حدود ۹ ماه قبل از خانه فرار کردم و به یکی از شهر‌های دیگر خراسان رضوی رفتم تا بتوانم به طور غیابی از قادر طلاق بگیرم و با مدارک جعلی ازدواج کنم چراکه نمی‌خواستم پول‌های شوهرم را از دست بدهم و نیاز‌های مالیم نیز دچار مشکل شود. متاسفانه قادر متوجه نقشه من شد و خودش تقاضای طلاق داد. حالا نه‌تن‌ها به آرامش نرسیده‌ام، بلکه آینده‌ام را نیز در منجلاب فضای مجازی تباه کرده‌ام.

با توجه به اهمیت و حساسیت این ماجرای تاسفبار، بررسی راهکار‌های قانونی و اقدامات مشاوره‌ای برای رهایی زن جوان از این شرایط تاسفبار با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ علی برزنونی (رئیس کلانتری میرزا کوچک‌خان مشهد) در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

ارسال نظرات