صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

قوانین جاودانه خلبانان جنگنده برای تصمیم‌گیری‌های دشوار
توانایی تصمیم‌گیری دقیق و کارآمد، یکی از باارزش‌ترین مهارت‌ها در دنیای امروز است. با پیشرفت بی‌سابقه جامعه، کسانی که تفکر واضح و انتقادی دارند، مزیت غیرمتعارفی دارند. این هنر برای خلبانان هواپیما‌های جنگی ضروری است، چون تصمیم اشتباه به قیمت از دست دادن زندگیشان در کسری از ثانیه تمام می‌شود.
تاریخ انتشار: ۲۳:۱۴ - ۰۷ خرداد ۱۴۰۳

نکته: خواندن این خلاصه کتاب برای مخاطب ایرانی در حدود ۱۰ دقیقه زمان می‌برد.

سوال اصلی: تصمیم‌گیری مانند یک خلبان جنگنده چرا برای من مفید است؟

فرارو- در دنیای پویا و پرریسک جنگنده‌های نیروی هوایی، تصمیمات لحظه‌ای می‌توانند تفاوت بین زندگی و مرگ را رقم بزنند. کسی این موضوع را بهتر از خلبان جنگنده‌های F-16 و F-35، هازارد لی، نمی‌داند.

فرارو به نقل از بلاینکیست؛ اگرچه احتمال اینکه خودمان را پشت فرمان یک هواپیمای مافوق صوت ببینیم که مسئول نجات یا نابودی یک هدف با اولویت بالا است، بسیار کم است؛ اما قطعاً با موقعیت‌هایی مواجه خواهیم شد که نیازمند تصمیم‌گیری‌های پیچیده‌ای خواهیم بود - اغلب بدون داشتن تمام اطلاعاتی که می‌خواهیم، در زمانی کوتاه‌تر از حد ایده‌آل و تحت فشاری بیشتر از آنچه که دوست داریم- . اما واقعیت این است که در دنیای در حال تغییر سریع ما، توانایی تصمیم‌گیری خوب روز به روز اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. کسانی که می‌توانند واضح و انتقادی فکر کنند، موفق خواهند شد.

خلبانان‌های جنگنده از روی ضرورت، در خط مقدم نظریه و آموزش تصمیم‌گیری قرار دارند. این موضوع منطقی است، زیرا اگر چه استعداد ذاتی قطعاً کمک می‌کند، اما قضاوت برتر است که در نهایت کسانی را که در خط مقدم نبرد زنده می‌مانند، از کسانی که نمی‌مانند، جدا می‌کند.

پس از دهه‌ها تکرار و آزمایش، نیروی هوایی یک مدل ساده‌ی تصمیم‌گیری به نام "مارپیچ " ACE تعریف کرده است که به خلبانان جنگنده دستور می‌دهد که ابتدا ارزیابی (assess) کنند، سپس انتخاب (choose)  کنند و در نهایت اجرا(execute)  نمایند. طراحی مارپیچ این مدل برای یادآوری اثرات ثانویه و ثالثیه بسیاری از تصمیمات ما و اهمیت حفظ این درک در ذهنمان ایجاد شده است.

بنابراین، در این چشم برهم زدن، ما چارچوب مارپیچ ACE را تجزیه و تحلیل خواهیم کرد و شما را ترغیب خواهیم کرد تا در مورد چگونگی به کارگیری اصول اساسی آن در زندگی خود فکر کنید. خواه شما به طور واقعی در یک منطقه جنگی خود را نجات می‌دهید، خواه به طور استعاری - اما به همان اندازه معنادار - زندگی را در خانه یا در دفتر کار نجات می‌دهید، یادآوری ارزیابی، انتخاب و اجرا قطعاً نتایج بهتری را برای همه به ارمغان خواهد آورد.

ارزیابی

وقتی لی یک خلبان دانشجو در آموزش نیروی هوایی بود، ایستادن‌ها یک مراسم روزانه بود. هر صبح، یک دانشجو به طور تصادفی انتخاب می‌شد تا در مرکز کلاس بایستد، یک وضعیت اضطراری تئوری را از مربی خود دریافت کند و از او بخواهد که چگونه با آن برخورد کند. عملکرد در این تمرین ترسناک به دقت ثبت می‌شد و در مراحل پس از فارغ‌التحصیلی و کار با هواپیما نقشی کلیدی ایفا می کرد.

همان‌طور که می‌توانید تصور کنید، ایستادن‌ها به‌طور خاص در میان خلبانان دانشجو محبوب نبود، اما ابزار آموزشی قدرتمندی بود. به همین دلیل، جمله‌ای که آنها ملزم به شروع با آن بودند - «من کنترل هواپیما را حفظ خواهم کرد و سپس وضعیت را تحلیل خواهم کرد» - در تمام دوران حرفه‌ای لی به عنوان یک خلبان جنگنده با او مانده است.

این جمله به قلب اولین مرحله حل مسئله می‌رسد: ارزیابی دقیق وضعیت. این اولین قدم برای حل هر مشکلی است. لی و همسالانش ممکن است از این اصل برای تصمیم‌گیری در هوا استفاده کرده باشند، اما ارزیابی بی‌طرف به همان اندازه برای تصمیم‌گیری در خانه یا محل کار ما مهم است.

البته، غیرمعمول نیست که بخواهید بلافاصله پس از بروز مشکلی دست به کار شوید،  اما شتابزدگی برای اقدام بدون جمع‌آوری همه داده‌های در دسترس و ایجاد یک مدل ذهنی تقریبی می‌تواند به نتیجه نهایی آسیب برساند. در دنیای پرریسک جت‌های جنگنده، خلبانان به دلیل بی‌مبالاتی در این مرحله جان خود را از دست داده‌اند.

در عمل، تحلیل وضعیت - اگرچه حیاتی است - نیازی به یک تمرین پرزرق و برق ندارد. در واقع، یک مکان عالی برای شروع فقط گرفتن یک نفس بین محرک و پاسخ شماست.

پس از یادگیری غلبه بر تکانه برای اقدام فوری، به دانشجویان خلبانی آموزش داده می‌شود تا حواس خود را جمع کنند و به سرعت هر قطعه از اطلاعات را یکی یکی در نظر بگیرند. آیا دمای کابین افزایش یا کاهش یافته است؟ آن صدای لرزش از کجای هواپیما می‌آید؟ آیا آن بو نشان‌دهنده حضور آتش یا ازن است؟ هر ارزیابی ممکن است فقط چند ثانیه طول بکشد، اما سرمایه‌گذاری است که پرورش شفافیت و دیدگاه مورد نیاز را به همراه دارد و در زمینه خلبانان جنگنده، ممکن است زندگی آنها را نجات دهد.

ما از نظر شناختی تمایل داریم تا هرچه سریع‌تر مشکلات را حل کنیم، تا آنها را به محض ظاهر شدن بکوبیم. با این حال، همانطور که مدل مارپیچ ACE به رسمیت می‌شناسد، بسیاری از تصمیماتی که ما در دنیای امروز با آنها مواجه می‌شویم پویا هستند و اثرات دوم و سوم دارند. در نتیجه، صرف یک لحظه برای توقف، جمع‌آوری داده‌ها و ایجاد یک مدل ذهنی کارآمد، لحظه‌ای مهم و کلیدی است، فرقی نمی کند شما در حال هدایت یک جت مافوق صوت، یک اختلاف نظر با شریک زندگی خود یا یک مانع غیرمنتظره برای یک پروژه گروهی در محل کار هستید.

انتخاب

این داستان در استان پروان افغانستان اتفاق می‌افتد. لی و هم‌پروازش که کد شناسایی «شارک» داشت، در حال بازگشت به پایگاه هوایی بگرام پس از یک مأموریت پنج ساعته بمباران یک مرکز فرماندهی طالبان بودند. فرود آمدن در بگرام در روزهای عادی هم چالش‌برانگیز بود، اما آن شب چالش بزرگ‌تری پیش رو داشتند. باند اصلی فرودگاه بسته بود و آنها مجبور بودند از باند فرعی کوتاه‌تر و باریک‌تر استفاده کنند.

معمولاً این یک مزاحمت کوچک محسوب می‌شد، اما قابل مدیریت بود. با این حال، لی و شارک بیشتر از حد انتظار سوخت و مهمات (بمب‌های باقیمانده از مأموریت) حمل می‌کردند، به این معنی که باید با سرعت بسیار بیشتری نسبت به حالت عادی به فرودگاه نزدیک می‌شدند. این امر باعث می‌شد که امکان خطا برای آنها بسیار کم باشد.

هنگامی که این دو در حال آماده شدن برای فرود بودند، ناگهان رشته‌های نوری نارنجی رنگی مقابل آنها ظاهر شد. چند ثانیه‌ای طول کشید تا لی متوجه شود که فرودگاه بگرام تحت حمله است.

در آموزش خلبانان جنگنده، دانش‌آموختگان با تکنیکی برای تصمیم‌گیری به نام «پیش‌بینی سریع» آشنا می‌شوند که به آنها کمک می‌کند پس از تحلیل وضعیت و ایجاد یک مدل ذهنی کارآمد، یک برنامه اقدام انتخاب کنند.

ایده اصلی پشت این تکنیک، برآورد ارزش مورد انتظار گزینه‌ها با در نظر گرفتن مزایا و معایب احتمالی آنها بر اساس احتمالات است. با این حال، چون مشکلات دنیای واقعی اغلب پیچیده و با احتمالات نامشخص هستند، دستیابی به دقت کامل اغلب غیرممکن است. بنابراین، پیش‌بینی سریع با استفاده از تقریبی‌سازی، بهترین (اگرچه اغلب ناکامل) راه‌حل را انتخاب می‌کند.

لی و شارک وضعیت خود را بررسی کردند. هر دو هواپیما سوخت کمی داشتند و با وجود کوه‌های بلند اطراف در افغانستان، جایی امن برای فرود نداشتند. اساساً آنها دو گزینه داشتند: یا با سوخت باقیمانده در باند آسیب‌دیده فرود بیایند یا از هواپیما خارج شوند و قبل از سقوط هواپیما، خود را از پایگاه دور کنند.

لی با استفاده از پیش‌بینی سریع و محاسبه احتمالات تقریبی، شانس زنده ماندن را در صورت انتخاب گزینه اول، حدود 97 درصد برآورد کرد. گزینه دوم، یعنی خارج شدن از هواپیما، ظاهراً شانس زنده ماندن بالاتری داشت. با این حال، این کار نیز خطر آسیب‌دیدگی جدی و حتی اسارت توسط نیروهای دشمن اطراف را به دنبال داشت. در مجموع، محاسبات ذهنی لی حدود 15 ثانیه طول کشید و او فقط همین زمان را برای تصمیم‌گیری به خود اجازه داد. او احتمالاً چند فرض اشتباه کرده بود، اما ماندن در آنجا و صرف سوخت در حالی که بر سرنوشت خود افسوس می‌خوردند، به معنای مرگ حتمی بود. لی با شارک تماس رادیویی برقرار کرد و به او گفت که آنها گزینه اول را انتخاب می‌کنند. خوشبختانه، هر دو زنده ماندند تا داستان را روایت کنند.

تجربه لی و شارک به وضوح یک مورد افراطی است. اما این داستان حقیقتی را آشکار می‌کند که در تصمیمات شخصی و حرفه‌ای روزمره نیز کاربرد دارد: به ندرت با راه‌حل‌های کامل و بی‌نقصی برای مشکلات خود مواجه می‌شویم. اگر چنین بود، تصمیم‌گیری به یک تمرین پیچیده و چندوجهی تبدیل نمی‌شد.

انسان‌ها غریزه ذاتی برای سنجش ریسک و پاداش دارند و این یک نقطه قوت است که باید هنگام انتخاب یک برنامه اقدام به آن تکیه کنیم. اما می‌توانیم این مهارت را بیشتر به کار گیریم و با تخمین احتمالات و محاسبه ارزش مورد انتظار، احتمال دستیابی به بهترین نتیجه را حداکثر کنیم. به یاد داشته باشید که به تعویق انداختن یا اجتناب از تصمیم‌گیری نیز خود یک تصمیم است. حتی یک شانس کوچک و تقریبی موفقیت نیز بهتر از شکست حتمی است.

اجرا

پایگاه هوایی بگرام، افغانستان. ۲۲ آبان ۱۳۹۵. زمان یک مسئله اساسی بود، زمانی که لی سوار اف-۱۶ شد. تنها چند ساعت قبل، یک بمب‌گذار انتحاری به پایگاه هوایی بگرام حمله کرده بود و چندین نفر از پرسنل آمریکایی جان خود را از دست داده بودند. نیاز فوری به یک اسکادران در هوا بود تا از حملات بیشتر جلوگیری کند. در حالی که لی موتور جت را به حرکت در می‌آورد، متوجه چیزی بزرگ در گوشه چشم خود شد که با سرعت حرکت می‌کرد. وقتی چشمش به نور کم آن عصر سرد عادت کرد، متوجه شد که یک کامیون سوخت است، اما آمریکایی نیست. خودروهای بمب‌گذاری‌شده، بزرگترین تهدید برای نیروهای آمریکایی در جنگ افغانستان بودند، به حدی که افراد نیازی به تاییدیه بالا برای از بین بردن آنها نداشتند. لی در موقعیتی دشوار قرار داشت - کامیون سوختی که به سمت او می‌آمد می‌توانست تا ۴۰ هزار پوند سوخت حمل کند و او در یک جت پر از بمب و موشک محبوس شده بود. آیا باید ادامه می‌داد و به سمت کامیون ناشناس حرکت می‌کرد یا باید تلاش می‌کرد تا وسیله نقلیه روبرو را خنثی کند؟ اولویت بندی و اجرای قاطعانه در زمان تصمیم گیری در شرایط فشار بسیار مهم است. در چنین مواقعی، چیزی که به عنوان ماتریس آیزنهاور شناخته می‌شود می‌تواند بسیار کمک کننده باشد. ماتریس را می‌توان به صورت یک نمودار تصور کرد که فوری بودن یک کار در محور افقی و اهمیت آن در محور عمودی قرار دارد و چهار ناحیه ایجاد می‌کند که یک کار می‌تواند در یکی از آنها قرار گیرد. ایده این است که وقتی نیاز به اولویت بندی داریم، ابتدا باید بر کارهایی که هم فوری هستند و هم اهمیت دارند، تمرکز کنیم. برای لی، این به معنای تصمیم گیری سریع برای ادامه ماموریتش علی رغم کامیون سوختی بود که به سمت او می‌آمد. وقتی از کارهای حیاتی مراقبت کردیم، می‌خواهیم توجه خود را به کارهای ضروری معطوف کنیم، یعنی کارهایی که فوری نیستند اما همچنان اهمیت دارند. در مورد لی، این به معنای تکمیل چک لیست هواپیمایش بود. سپس می‌خواهیم کارهای فوری اما غیر مهم را تا جایی که ممکن است به دیگران واگذار کنیم. در وضعیت پایگاه هوایی بگرام، لی از رادیو برای درخواست پشتیبانی استفاده کرد تا وسیله نقلیه احتمالی حامل بمب را ایمن کند. در نهایت، می‌خواهیم تمام کارهایی که فوری و مهم نیستند را کنار بگذاریم. در زمان این حمله ناکام در سال ۲۰۱۶، هیچکس نباید و نمی‌توانست به چیز دیگری فکر کند. برای موفقیت در زندگی شخصی و حرفه‌ای لازم است اولویت بندی و اجرای صحیح را بیاموزید. اغلب اوقات، ترس از انجام حرکت "اشتباه" ما را عقب نگه می‌دارد، بنابراین برای مقابله با این ترس، نیروی هوایی به خلبانان خود توصیه می‌کند که به این گفته توجه کنند: "هیچ مشکلی تا حدی بد نیست که نتوان آن را بدتر کرد." اطمینان کامل کمیاب است، اما می‌توانیم با حذف عوامل حواس‌پرت‌کن، واگذار کردن کارهایی که باعث وقفه می‌شوند و انجام قاطعانه کارهای ضروری و حیاتی، شانس یک نتیجه بهتر را حداکثر کنیم. با این حال، امیدواریم که این تصمیم گیری در شرایطی بسیار کمتر خطرناک از شرایطی که لی با آن مواجه بود، اتفاق بیفتد.

خلاصه نهایی

توانایی تصمیم‌گیری دقیق و کارآمد، یکی از باارزش‌ترین مهارت‌ها در دنیای امروز است. با پیشرفت بی‌سابقه جامعه، کسانی که تفکر واضح و انتقادی دارند، مزیت غیرمتعارفی دارند.

اگرچه تعداد کمی از ما خود را در موقعیت لی - محکم در کابین خلبان یک جت جنگنده که ماموریتی پرریسک دارد، پیدا خواهیم کرد - ما همه سهم عادلانه خود از تصمیمات پیچیده در زندگی شخصی و حرفه ای خود را خواهیم داشت. و مانند خلبانان جنگنده، می توانیم شانس خود را برای انجام بهترین حرکات با استفاده از چارچوب "مارپیچ ACE" افزایش دهیم.

بنابراین، به هر طریقی که دنیا را بهتر می کنید، به یاد داشته باشید: ارزیابی کنید، انتخاب کنید و اجرا کنید!

 

ارسال نظرات