به گزارش فرارو به نقل از نیوریپابلیک، "آیا فاشیسم قصد دارد اقتدار دولتی را احیا کند یا آن را زیر و رو کند؟ نظم است یا بی نظمی؟ آیا میتوانید همزمان هم محافظه کار و هم برانداز باشید"؟ شش ماه پیش از راهپیمایی رم در اکتبر ۱۹۲۲ میلادی زمانی که "بنیتو موسولینی" رهبر حزب فاشیست و جنبش غیرمتمرکز شبه نظامی آن بود تضادهای موجود در قلب فاشیسم که امروزه برای اقتدارگرایی به عنوان جنبهای اساسی باقی مانده آشکار شده بود. "ایل دوچه" در طول ۲۱ سال زمامداری خود، ۱۸ سال آن را به مثابه یک دیکتاتور سپری کرد و از فاشیسم به عنوان یک انقلاب ارتجاعی علیه چپ، علیه لیبرال دموکراسی، و علیه هر گروهی که به زعم او بقای تمدن مسیحی سفیدپوست را تهدید میکرد بهره برداری نمود.
فاشیسم با بی ثبات سازی خشونت آمیز جامعه به نام بازگشت به نظم اجتماعی و سنت ملی پیشگام، فرمول حکمرانی استبدادی است که امروزه از محروم کردن و سرکوب بسیاری از افراد استفاده میکند تا به عده قلیلی اجازه استثمار نیروی کار، زنان، محیط زیست و اقتصاد را بدهد. ترامپیسم در چنین سنت و چارچوبی قرار میگیرد.
این جنبش در سال ۲۰۱۵ به عنوان جنبشی آغاز شد که با هشدار محافظه کارانه و خشم روستایی سفیدپوستان در آمریکای چند نژادی خود را مطرح کرد. این خواستهها در طول ریاست جمهوری ترامپ ادامه یافت که به مثابه شوکی برای سیستم تصور میشود و موجی از نفرت پراکنی علیه غیر سفید پوستان و غیر مسیحیان را به راه انداخت. نقطه اوج آن حمله ۶ ژانویه هواداران ترامپ به ساختمان کنگره بود که عملیاتی ضد انقلابی در روح فاشیسم محسوب میشد. هدف از آن اعمال خشم صرفا حفظ ترامپ در قدرت نبود بلکه جلوگیری از قدرت گرفتن نمایندگان پیشرفت اجتماعی و نژادی بود.
فاشیستها معتقد بودند که برای خلق کردن باید نابود کرد و این کاری است که ترامپ در صورت دوباره به قدرت رسیدن انجام خواهد داد. پروژه ۲۰۲۵ طرحی برای تسلط اقتدارگرایانه ایالات متحده است. هدف ترامپ آن گونه که در ظاهر بیان شده برچیدن نهادهای اداری دولت و تمرکززدایی و خصوصی سازی تا حد امکان است که به زعم او به مردم آمریکا اجازه میدهد "آزادانه زندگی کنند".
این پروژه با حمایت اندیشکده دست راستی "هریتیج" وعده لغو وزارت آموزش و سایر نهادهای فدرال را داده است. هدف در اینجا از بین بردن فرهنگهای قانونی و حاکمیتی لیبرال دموکراسی و ایجاد ساختارهای بوروکراتیک جدید است که توسط کادرهای وابسته به ترامپ برای حمایت از حکمرانی استبدادی او تشکیل میشود. بنابراین، نهادهای جدید میتوانند مراکزی برای مدیریت حقوق والدین و خانواده، امور مسیحی و دیگر ارکان نظم جدید به نظر برسند.
"راجر سِوِرینو" از مسئولان سابق وزارت بهداشت و خدمات انسانی از چهرههای راست افراطی در دوره زمامداری ترامپ بود که آن نهاد را به دفتری تبدیل کرد که حفاظت از حقوق مسیحیان سفیدپوست و "خانواده طبیعی" را در اولویت قرار داد. در دوران تصدی او وزارت بهداشت و خدمات انسانی استفاده از کلمات "جنین" و "تراجنسیتی" را در مکاتبات دولتی ممنوع کرد و اقدامات دیگری را انجام داد که مدتها از سوی مسیحیان اونجلیکال (انجیلی) و متحدان آن در جریان راست افراطی پذیرفته شده بود. این نهاد در صورت پیروزی ترامپ در انتخابات میتواند نقش موثری تری ایفا کند چرا که ترامپ در راستای تخصیص حقوق ویژه به مسیحیان سفید پوست گام بر خواهد داشت که هدف اش مشروعیت زدایی از آرمان برابری نژادی و همچنین تبدیل ناسیونالیسم مسیحی به ارزش اصلی سیاست داخلی امریکا میباشد. هم چنین، نابودی سکولاریسم یا جدایی کلیسا و دولت از یکدیگر از اهداف اصلی معماران ترامپیسم است و همگی بر سر این موارد با یکدیگر اتفاق نظر دارند.
حتی اگر وزارت آموزش از سوی دولت بعدی ترامپ منحل شود نیز نهاد دیگری جای آن را خواهد گرفت، زیرا همگان قادر نیستند فرزندان خود را در خانه آموزش دهند. تدریس در خانه گزینه ترجیحی راست افراطی است، زیرا از نظر آنان کودکان را از قرار گرفتن در معرض محیطهای چند دینی و چند نژادی مدارس دولتی دور میکند. تصور آن که اصل مقدس ترامپ یعنی تعهد و وفاداری نسبت به شخص او به عنوان یک متن در برنامه درسی ناسونالیستی مسیحی ذکر شود چندان دور از ذهن نیست.
موسولینی نیز دولت پلیسی ضد انقلابی خود را در دهه ۱۹۲۰ میلادی با قوانین تازهای تحت عنوان "امنیت عمومی" راه اندازی کرد که بازداشت هر فردی که تهدیدی امنیتی قلمداد میشد را توجیه میکرد یعنی هر فرد لیبرال دموکرات یا چپگرایی که با فاشیسم مخالف بود. ادعای ترامپ یک قرن پس از آن مبنی بر آن که "مردمی در داخل کشور ما" "بزرگترین تهدید" برای ایالات متحده هستند و تمایل او برای "ریشه کن ساختن آنان" میتواند به عملیات ضد تروریستی و ضد شورش به تفکرات موسولینی نزدیک است.
اقتدارگرایی شکلی از نظام سیاسی است که در آن قوه مجریه حکومت قادر به اعمال قدرت نامتناسب یا کامل بر قوه مقننه و قضائیه است. چنین توازن قوایی به فرمانروا این توانایی را میدهد که محدودیتهای رفتاری خود را به حداقل برساند یا لغو کند و هم چنین از پاسخگویی در مورد اقدامات فاسد و خشونت آمیز خود اجتناب ورزد. ارزش قائل شدن اقتدارگرایان برای فرهنگ معافیت از پاسخگویی بدان خاطر است که در غیر این صورت قدرتمندان توسط مطبوعات، دادستان ها، سیاستمداران اپوزیسیون و قضات جرایم شان فاش شده و حتی ممکن است روانه زندان شوند. کیش شخصیت، اما فرمانروایان را از مجازات شدن نجات میدهد.
ترامپ از سال ۲۰۱۵ سخت کار کرده تا امریکاییها را متقاعد کند که نظام همراه با فرمانروایی قدرتمند تنها انتخاب پیش روی امریکا میباشد. به همین منظور او بارها از اقتدارگرایان در سراسر جهان از جمله از "ویکتور اوربان" نخست وزیر مجارستان به دلیل موفقیت اش در ایجاد حکمرانی اقتدارگرایانه تمجید به عمل آورده است. ترامپ در دولت اول خود آن الگو را به امریکاییها معرفی کرد و قصد دارد در دوره دوم در صورت پیروزی در انتخابات آن الگو را تثبیت کند: حکومتی شخص گرا حول محور ترامپ و متشکل از جمهوری خواهان و اعضای اندیشکده بنیاد هریتیج.
رهبران شخص گرا نهادهای دولتی را حول محور حفظ خود سازماندهی میکنند. منافع و نیازهای شخصی آنان سیاست حزبی، اقدامات قانونگذاری و سیاست ملی را شکل میدهد درست همان طور که روابط آنان با مستبدان خارجی بر امور خارجی تاثیر میگذارد. "سیلویو برلوسکونی" نخست وزیر اسبق ایتالیا که به مدت یک دهه به عنوان بیانگر دیدگاهها و خواستههای "ولادیمیر پوتین" در اروپا بود توانست سیاست خارجی ایتالیا را شخصی کند. او دیپلماتهای ایتالیایی را از دیدار با پوتین مستثنی ساخت و تنها به "والنتینو والنتینی" مترجم و فرستاده شخصی خود اجازه حضور در جلسات دیدار با رئیس جمهور روسیه را میداد. تحقیقات پارلمان ایتالیا بعدا نشان داد که برلوسکونی از سود یک خط لوله مشترک برنامه ریزی شده توسط ایتالیا و روسیه رشوه دریافت کرده بود.
ترامپ نیز دیدگاهی مشابه از حکمرانی را در ذهن دارد و به همین دلیل بود که اسناد طبقه بندی شده امنیت ملی در اقامتگاه شخصی اش در فلوریدا کشف شد. ترامپ مانند بسیاری از خودکامگان تصدی مناصب دولتی را وسیلهای برای پر کردن جیب اش میداند. به همین دلیل است که او یک سوم از زمان خود را در فاصله سالهای ۲۰۱۷ تا پایان ۲۰۱۹ میلادی صرف بازدید از املاک با برند تجاری ترامپ کرده بود. با توجه به دریافت بیش از ۷ میلیون دلار از چین در دوره کارزار انتخاباتی و مبالغی از سایر دولتهای خارجی برای انجام خدمات در زمانی که رئیس جمهور بود او احتمالا ان رویه را در صورت پیروزی در انتخابات در دولت دوم ریاست جمهوری اش ادامه خواهد داد.
یکی از عناصر اصلی حکومتهای خودکامه حلقه درونی است: دایره کوچکی از خودیها که اغلب شامل دامادها و سایر خویشاوندان میشود که اسرار فرمانروا را حفظ میکنند و مانع از شنیدن هرگونه انتقادی توسط فرمانروا میشوند. این حلقه درونی که در واقع کابینهای غیر رسمی میباشد شامل افرادی است که فرمانروا سال هاست که آنان را میشناسد.
حلقه درونی پوتین شامل افرادی است که او از روزهای صاحب منصب بودن در سن پترزبورگ آنان را میشناسد. "مارچلو دل اوتری" سناتور سابق مجلس ایتالیا و مسئول شرکت تبلیغاتی برلوسکونی با نام Publitalia به عنوان رابط شخص برلوسکونی با مافیا قلمداد میشد. حلقه درونی ترامپ شامل "ایوانکا ترامپ" و "جارد کوشنر" دختر و داماد او خواهد بود که پیشتر دفاتری را در کاخ سفید در دوران ریاست جمهوری ترامپ در اختیار داشتند و به درآمد خارجی ۶۴۰ میلیون دلار دست یافتند.
در دولت احتمالی آینده ترامپ تعداد کاهش یافته نهادهای فدرال به معنای کابینه کوچکتر رئیس جمهور متشکل از مقامهای تایید شده توسط کنگره و نقش بیشتر وفاداران سرسخت اطراف او خواهد بود. در چنین دولتی چهرههای افراطی حول محور ترامپ مانند فلین و استیو بنن که او آنان را مورد عفو قرار داده بود میتوانند به عنوان راهنمایان ضد انقلاب به مناصب خود بازگردند.
برخی از افراد در جنبش MAGA اکنون برای کسب مناصب درون کابینه خود را آماده میکنند. "ریچارد گرنل" سفیر سابق آمریکا در آلمان در دوره ترامپ اکنون به نمایندگی از ترامپ به دیدار رهبران خارجی میرود و و با محافل طرفدار اوربان در مجارستان روابط نزدیکی دارد و شرکت روابط عمومی او برای یک سازمان غیرانتفاعی با بودجه دولت مجارستان کار میکرد.
برای حاکمانی که به شکل شخص محور حکمرانی میکند حزب برای دفاع، انتقام و ثروتمند کردن شخص آنان کارکرد دارد. حزب جمهوری خواه این نقشها را در توطئه برای کمک به ترامپ به منظور ساقط کردن دولت و کمک به ارتقای تلاشهای حقوقی و مالی شخصی ترامپ ایفا کرده است. بنابراین، جای تعجبی ندارد که "لارا" عروس ترامپ وظیفه بهینه سازی کمیته ملی جمهوری خواهان در راستای اهداف حکمرانی شخص ترامپ را برعهده گرفته است. آن کمیتهها مدتها ابزار ترامپ بوده و هزینههای حقوقی مرتبط با پروندههای ترامپ را پرداخت کرده است. اکنون "لارا ترامپ" وعده داده که هر دلار از پول آن کمیته صرف بازگرداندن پدر شوهرش به قدرت خواهد شد. در نتیجه کمیته ملی حزب جمهوری خواه میتواند به بانک خصوصی ترامپ تبدیل شود و در آن صورت هیچ هدف سیاسیای نخواهد داشت و سپس تبدیل به یک ابزار کامل در دست مستبد خواهد شد.
هر ضد انقلابی به کادرهای منضبط نیاز دارد. پروژه ۲۰۲۵ ارتشی غیر نظامی متشکل از بوروکراتها را برای تغییر دولت ایالات متحده آماده میکند. در دوران رژیم موسولینی سیاستگذاران و ایدئولوگها درباره چگونگی تشکیل نخبگان سیاسی جدید با ارزشهای فاشیستی بحث میکردند. ترامپ پیشتر در دوره نخست ریاست جمهوری اش دست به پاکسازی زده بود به گونهای که منجر به بازنشستگی یا ترک منصب بیش از ۷۹ هزار نفر از پرسنل نهادهای دولتی شد. "نانسی مک الدونی" سفیر بازنشسته در سال ۲۰۱۸ میلادی این روند را با تسخیر و اشغال خصمانه مقایسه کرد. به نظر میرسد ترامپ در صورت به قدرت رسیدن در سال ۲۰۲۴ میلادی پاکسازی ضد انقلابی را علیه هر کسی که هنوز به اخلاق و هنجارهای لیبرال دموکراتیک وابسته است انجام خواهد داد.
استعداد ویژه مرد قوی آن است که چیزهای غیر قابل تصور را به خلق کند. به همین دلیل است که پروژه ۲۰۲۵ اعلام میکند که "نیاز وجودی" برای استفاده "تهاجمی" از قدرت اجرایی وجود دارد. موسولینی آن موقعیت را به خوبی درک کرده بود. او در سال ۱۹۲۳ میلادی نوشته بود باید برای مقابله با "افراد ناراضی" که به شما رای منفی میدهند از "زور" استفاده کرد و "به کارگیری این نیرو بدون ترحم در مواقع ضروری" صورت خواهد گرفت. این روند ما را به یاد ترامپ میاندازد که گفته بود در روز نخست دولت اش نقش یک دیکتاتور را ایفا خواهد کرد. در واقع، ترامپیسم همان فاشیسم است.
آمریکای قرن بیست و یکم اگر ترامپ به کاخ سفید بازگردد خود را برای دور جدیدی از "شوکها برای نظام سیاسی" اش آماده میکند. اقتدارگرایان اغلب به ما میگویند که قرار است چه کاری انجام دهند و ترامپ، جمهوری خواهان و مجریان سیاسی پروژه ۲۰۲۵ در مورد برنامههای خود برای کسب قدرت و اجرای یک ضد انقلاب طراحی شده به منظور حفظ آن قدرت به طور نامحدود از پیش خواستههای شان را مطرح کرده اند.