صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۳۵۵۵۷
پاسخ جمعی از کارشناسان مسائل سیاسی به یک سوال مهم در فضای سیاسی کشور
«واقعیت این است که یک دلیل برای بررسی علل کاهش مشارکت وجود ندارد؛ دلایل مختلفی اعم از اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی وجود دارد. اینکه سهم هرکدام از این دلایل چقدر است بحث دیگر است. قطعا نارضایتی‌های اقتصادی در این کاهش نقش دارد و قطعا نارضایتی از کارآمدی مجموعه دستگاه‌های حکمرانی نقش دارد، واگرایی‌های فرهنگی مردم نسبت به حکمرانی نقش دارد.»
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۰ - ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳

انتخابات مجلس دوازدهم زنگ‌خطر را در مورد کاهش میزان مشارکت به صدا درآورد. فارغ از نتیجه انتخابات، کاهش مشارکت و بی‌رمقی در این دوره از انتخابات به وضوح مشخص بود؛ این روند کاهشی که البته از انتخابات مجلس ۹۸ شروع شد، حالا به مرحله‌ای رسیده که لازم است علل کاهش مشارکت و مواردی که می‌تواند این بی‌رمقی را ترمیم کند، شناسایی کرد و برای رفع آن برنامه‌ریزی جدی داشت.

به گزارش فرهیختگان، جدای از این اما انتخابات مجلس دوازدهم رویدادهای تلخی مثل پروژه‌های افشاگری‌های شب انتخاباتی هم داشت که به‌نظر می‌رسد در آسیب‌رسانی به‌انگیزه مردم در مشارکت حتی در دوره‌های بعدی هم تاثیرگذار باشد. به همین بهانه به بررسی علل کاهش مشارکت پرداختیم. با ناصر ایمانی، سعید آجورلو و عباس سلیمی‌نمین، تحلیلگران مسائل سیاسی گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

ناصرایمانی: واگرایی‌های فرهنگی و گریز از هویت‌ملی موثرتر و بیشتر از عوامل اقتصادی در کاهش مشارکت نقش دارند

ناصر ایمانی ابتدا در پاسخ به علل کاهش مشارکت، به این موضوع اشاره کرد که به‌نظر می‌رسد به جز رهبری در نگاه دیگر مسئولان، مساله مشارکت اهمیت جدی ندارد و گفت: «به نظر من می‌رسد در مجموع -حکمرانی ما- به غیر از شخص مقام‌معظم‌رهبری، حساسیتی نسبت به مساله میزان مشارکت نمی‌بینیم.

به تعبیر دیگر شاید از مجموع فرمایشات رهبری در سال‌های گذشته درمورد مشارکت، بتوان این‌طور نتیجه‌گیری کرد که ایشان آنقدر به مساله مشارکت اهمیت می‌دهند که مشارکت را مهم‌تر از نتیجه می‌دانند؛ نتیجه به این معنی که این افراد با چه گرایش‌های سیاسی وارد مجلس یا ریاست‌جمهوری شوند. اما وقتی یک رده پایین‌تر می‌آییم فاصله ایشان با بقیه کارگزاران نظام نه‌فقط دولت، بسیار زیاد می‌شود و گویی نتیجه برایشان مهم‌تر از میزان مشارکت است.

در مجموع حساسیت در موضوع مشارکت به جز شخص رهبری، در درجه پایینی قرار دارد و شاید به همین دلیل است که در اخبار علنی، محرمانه یا هرچیزی، نمی‌شنوید که مراکز یا نهادهایی روی همین سوالی که شما از من می‌پرسید؛ که علل کاهش مشارکت چیست و چه عللی وجود دارد و به هرکدام از علل چنددرصد سهم بدهیم و بعد چه اقداماتی برای اینکه این دغدغه‌های ملی به مرور زمان رفع شود، حساس باشند.»

ایمانی نابسامانی‌های اقتصادی در کاهش مشارکت را تنها علت ندانست و گفت: «واقعیت این است که یک دلیل برای بررسی علل کاهش مشارکت وجود ندارد؛ دلایل مختلفی اعم از اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی وجود دارد. اینکه سهم هرکدام از این دلایل چقدر است بحث دیگر است.

قطعا نارضایتی‌های اقتصادی در این کاهش نقش دارد و قطعا نارضایتی از کارآمدی مجموعه دستگاه‌های حکمرانی نقش دارد، واگرایی‌های فرهنگی مردم نسبت به حکمرانی نقش دارد. قطعا اختلاف دیدگاه‌هایی که مردم یا حکومت در برخی عرصه‌های فرهنگی دارند، نقش دارد، مساله تفاوت نسل‌ها که این نسل با نسلی که مدیران ما از آن نسل هستند بسیار متفاوت است؛ الان مدیران ما از نسلی هستند که بسیاری از مردم ما از آن نسل نیستند و اصلا هم‌زبان نیستند.

همه این عوامل وجود دارد. الان نکته مهم این است که برخلاف آنکه بسیاری از صاحبنظران، افراد و حتی مردم، تصور می‌کنند که عامل اصلی نارضایتی اقتصادی است اتفاقا نارضایتی‌های اقتصادی عامل اصلی نیست، نه اینکه عامل مهمی نیست؛ شاید اگر عوامل دیگری نبود یا درصد آن بسیار محدود بود، نارضایتی اقتصادی مردم باعث این حجم از کاهش مشارکت نمی‌شد. چرا؟

اگر دقت کرده باشید در ۱۰ سال اول انقلاب هم شرایط اقتصادی بسیار بدی داشتیم حتی شاید کمتر از الان، اما به دلایل دیگری میزان مشارکت و حضور مردم در عرصه‌های مختلف پررنگ‌تر از الان بود، بنابراین عامل اقتصادی عامل پررنگی در کاهش مشارکت نیست و شاید واگرایی‌های فرهنگی و یک گریز از هویت ملی و اینکه مردم کارآمدی حکومت را چطور می‌بینند، ناامیدی یا کم‌امیدی از آینده، عوامل موثرتری هستند. متاسفانه در این زمینه کمبود آمار هم داریم و به این برمی‌گردد که اساسا جایی در نظام حکمرانی وجود ندارد که بخواهد روی این موضوع حساسیت داشته باشد.»

شیب کاهش مشارکت از ۱۰ سال پیش شروع شده

ایمانی معتقد است عوامل بلندمدت در کاهش مشارکت موثرتر از عوامل کوتاه‌مدت در کاهش‌انگیزه مردم هستند و توضیح داد: «اگر عواملی که گفتیم همچنان به قوت خود باقی بمانند، ما در درازمدت و در انتخابات‌های بعدی شاهد شیب رو به پایین خواهیم بود؛ این شیب از حدود ۱۰ سال پیش شروع شده و مستمرا هم دارد پایین می‌آید.

اگر در انتخابات‌های بعدی و بعدی این عوامل باقی بمانند، مشارکت پایین‌تر خواهد آمد و شاید میزان مشارکت در انتخابات بعدی که ریاست‌جمهوری است، پایین‌تر هم بیاید. ممکن است شما تعدادی دلایل کوتاه‌مدت هم بشمارید، مثلا بگویید حوادث اجتماعی شش ماه دوم سال ۱۴۰۱در کاهش مشارکت تاثیر گذاشته است. این عوامل را رد نمی‌کنم اما ترجیح می‌دهم دنبال عوامل کوتاه‌مدت نرویم. چون ناامیدی مردم از آینده عامل کوتاه‌مدت یا نوعی بحران هویت کوتاه‌مدت نیست.

در عوامل اقتصادی برخلاف فاکتورهای سیاسی که یک‌شبه جواب نمی‌دهد. فاکتورهای فرهنگی و اجتماعی یک‌روزه جواب نمی‌دهد؛ با فرض اینکه از فردا مسئولان تصمیم بگیرند با مردم و نسل جوان همراه بشوند؛ ولی این یک دفعه که تاثیر نمی‌گذارد. عوامل کوتاه‌مدت ممکن است نقش داشته باشد، همچنانکه در طول ۳۰ سال گذشته عوامل کوتاه‌مدت منجر به یک انفجار مشارکت شده است.»

برای دیدگاهی که معتقدند تفکر آن‌ها باید اجرا شود نه آنچه درست است، میزان مشارکت حساسیت چندانی ندارد

ایمانی در ادامه با اشاره به افرادی که اساسا کاهش مشارکت مردم را امر حساسی نمی‌دانند در توضیح اینکه اصلا مشارکت به چه معنی است، گفت: «مشارکت یعنی اخذ نظرات مردم درمورد تشکیل نهادهای حاکمیتی. تصور می‌کنم جریان‌های فکری در کشور وجود دارد که اساسا به اینکه نظام حکمرانی ملزم باشد براساس آن چیزی که مردم می‌خواهند چه در انتخابات، چه مسائل اجتماعی چه فرهنگی رفتار کنند، اعتقادی ندارند.

این دیدگاه معتقد است آنچه مردم می‌خواهند اهمیت ندارد، آن چیزی که ما درست می‌دانیم و براساس ارزش‌هایی است که ما به آن معتقد هستیم، عمل می‌کنیم نه الزاما آن چیزی که مردم می‌خواهند. شما مجموعه فرمایشات امام خمینی را نگاه کنید که مدام تاکید می‌کنند ما وکیل‌وصی مردم نیستیم و باید آن چیزی که مردم می‌خواهند را اجرا کنیم. اما این دیدگاه که البته خیلی علنی و رسمی نیست اعتقاد دارد آن چیزی که ما فکر می‌کنیم درست است، حق را ما تشخیص می‌دهیم و مردم ممکن است در مواقعی درست فکر نکنند.

ما تشخیص می‌دهیم چه چیزی برای آن‌ها خوب است یا نیست و با توجه به این دیدگاه در عرصه عمومی اینکه میزان مشارکت چقدر باشد اهمیت چندانی پیدا نمی‌کند و بهتر است افرادی که از نظر آن‌ها صاحب صلاحیت هستند، وارد مجلس و شورای شهر و دیگر ارکان حکومت شوند. اینکه مردم دمورد یک مقوله اجتماعی مثل حجاب چطور فکر می‌کنند از نظر این نحله فکری اهمیت ندارد؛ آن چیزی مهم است که آن‌ها فکر می‌کنند برای جامعه مفید است.

وقتی چنین دیدگاهی وجود داشته باشد برای آن‌ها خیلی مهم نیست و در جاهایی مستقیما رودرروی افکارعمومی قرار می‌گیرند. مثلا افکارعمومی در مورد پرونده یک آقایی که مطرح شده حساسیت پیداکرده و فکر می‌کند که باید رسیدگی شود. آقایان شاید اعتقاد نداشته باشند که باید به آن رسیدگی شود؛ بنابراین توجهی به افکار عمومی نمی‌کنند. مظاهر این موضوع کم نیست که یکی از آن‌ها و مهم‌ترین آن انتخابات است. «

تمرکز روی عوامل کوتاه‌مدت می‌تواند میزان مشارکت را ترمیم کند

ایمانی درباره اینکه می‌بایست چه اقداماتی برای جبران این کاهش میزان مشارکت در انتخابات‌های بعدی انجام داد هم گفت: «اولین نکته مهم این است که مسئولان، مساله مشارکت را بررسی جدی کنند و راهکارهای آن را دنبال کنند. اگر امروز شروع کنیم چند سال طول می‌کشد که به نتیجه برسد اما درکوتاه‌مدت به نظر من نمی‌شود در عرصه‌ای اقتصادی کار چندانی کرد.

مثلا اگر تورم ۴۰ درصد است ممکن است بتوانید تا سال بعد تورم را به ۳۰ درصد برسانید اما همچنان تورم بالاست اما در عرصه‌های فرهنگی دولت (منظور قوه مجریه نیست) می‌شود یک پالس‌هایی به جامعه مخابره کرد که به نوعی فاصله این واگرایی را کمتر کند و بتواند بشناسد که اقشار مردم بالاخص نسل جوان، روی چه چیزهایی حساس هستند؛ اگر مواردی هستند که مجموعه حکمرانی می‌تواند با پالس‌های مثبت روی جامعه تاثیر بگذارد شاید بتوانیم مقداری میزان مشارکت در انتخابات سال بعد را ترمیم کنیم.

البته مساله رقابت هم مهم است باید تجدید نظر جدی در این موضوع داشته باشیم. اینکه مردم حس کنند رقابتی وجود دارد، می‌تواند عامل موثری در میزان مشارکت باشد؛ باید روی عواملی که در کوتاه‌مدت جواب می‌دهد تمرکز کنیم، عوامل اجتماعی، فرهنگی و مقداری سیاسی مثل رقابتی شدن انتخابات می‌تواند اندکی مشارکت را ترمیم کند.»

سعید آجورلو: امید به گره‌گشایی در میان مردم از دهه ۹۰ کمرنگ شده

سعید آجورلو کارشناس مسائل سیاسی اما معتقد است تضعیف نهاد سیاسی منجر به کاهش مشارکت شده است. او در توضیح علل کاهش مشارکت گفت: «نهاد سیاست تضعیف شده است. در این ایام که بین مردم بودم این امر قابل مشاهده بود که امید به گره‌گشایی از نهادهای سیاسی نزد مردم و نسبت به دهه ۹۰ و دهه ۸۰ کمتر شده است و ربط معناداری بین حل مسائل مردم و وضعیت اقتصادی، وضعیت کلی جامعه، چشم‌انداز جامعه و مشارکت در انتخابات وجود دارد.

حد واسط این دو همیشه نهادهای سیاسی یا نهاد انتخابات بودند. ما یک دهه۹۰ تا حد زیادی از دست رفته و تلخی از نظر شاخص‌های اقتصادی -مخصوصا از نیمه دوم دهه ۹۰- داشتیم که معلول عوامل مختلفی است. بخشی از آن به خاطر انفعال دولت روحانی است، بخشی ظهور ترامپ است، بخشی کروناست اما مهم‌تر از هرچیزی این است که شاید دولت روحانی به واسطه تک راه‌حلی بودن به آن ضربه زد و رابطه نهادسیاسی و مردم به یک رابطه تضعیف‌شده تبدیل شده است. از ۹۸ تا امروز میزان مشارکت زیر ۵۰ درصد است.

کمااینکه در دور دوم انتخابات مجلس هشتم و نهم مشارکت نصف دور اول بود اما در انتخابات روز جمعه مشارکت حتی نصف دور اول هم نبود؛ اگر نصف بود تقریبا به ۱۲ درصد می‌رسید و ۴ درصد کم شد و اینها حدود ۳۰۰هزار رای بود. فکر می‌کنم تضعیف نهاد انتخابات مرتبط با تضعیف نهادهای سیاسی و تضعیف کارکرد آن‌هاست و ضعف در گره‌گشایی و حل مساله و کارآمدی است. درواقع مردم می‌بایست نتایج ملموس هم احساس کنند.»

حد و مرز رقابت سیاسی همچنان نامشخص

آجورلو در ادامه به رقابت سیاسی جناح‌های سیاسی هم اشاره کرد و توضیح داد: «نکته بعد اینکه درواقع حد و مرز رقابت سیاسی در کشور مشخص و معین نیست. اولا رقابت سیاسی معنادار در انتخابات ۱۴۰۲ به صورت کامل شکل نگرفت. بخشی از علت شکل نگرفتن این رقابت به خاطر طیف رادیکال اصلاحات است که اجازه پیش‌ثبت‌نام، مشارکت و رقابت را به اصلاح‌طلبان ندادند.

حتی همین روزنه‌گشایان موردانتقاد بقیه اصلاح‌طلبان قرار گرفتند و خاتمی هم بیشتر جانب اصلاح‌طلبان رادیکال را گرفت. وقتی «رقابت معنادار» وجود نداشته باشد، نهاد انتخابات هم تضعیف می‌شود و از آن سمت هم رقابت تخریبی، سلبی و بدون برنامه و حوزه‌های ایجابی و کمپین منفی به جای اینکه بتواند ضعف ناکارآمدی را از بین ببرد، خودش تبدیل به عامل دیگری شده که مشارکت پایین بیاید.

عدد مشارکت در کلانشهرها و پایتخت، عدد نگران‌کننده‌ای است. می‌شود گفت یک‌چهارم از واجدان شرایط در پایتخت مشارکت کردند. نکته دوم هم این است که تبدیل شدن رقابت سیاسی به رقابت درون‌جناحی نه‌تنها برای مردم خیلی معنادار نیست و مشارکت خلق نمی‌کند، بلکه موجب می‌شود سرمایه اجتماعی هم کم شود و نهاد انتخابات تضعیف شود. این دو عامل هم نیروهای سیاسی، هم نیروهای اجتماعی را دربرمی‌گیرد. »

رابطه نهادهای سیاسی با اجتماعی تضعیف شده است

تضعیف رابطه نهادهای سیاسی و اجتماعی عامل دیگری است که آجورلو آن را در کاهش میزان مشارکت موثر دانست و توضیح داد: «رابطه نهادهای سیاسی با نیروهای اجتماعی تضعیف شده و نیروهای اجتماعی به اندازه کافی از نیروهای سیاسی پشتیبانی نمی‌کنند یا نیروهای سیاسی خواست عمومی را پشتیبانی نمی‌کنند و شما می‌بینید مشکل برنامه و ایده داریم و تنها ایده یک گروه این است که من هیات‌رئیسه را تغییر می‌دهم، این خواسته بنیان اجتماعی ندارد. خواسته اصلی جامعه این است که مجلسی کارآمد برای حل مساله- که بتواند نظارت قوی داشته باشد و قانون‌ها را اجرا کند- متاسفانه در برنامه خیلی از گروه‌های سیاسی دیده نمی‌شود.

آنچه در فضای سیاسی غالب‌شده همین فهرست‌ها و لیست‌ها هستند نه برنامه‌ها، گذشته‌ها یا کارهای ایجابی و چشم‌اندازها به‌نظر می‌رسد حاصل این مشارکت پایین می‌شود که مجلس تضعیف شود و خروجی از مجلس برای کار بیرون نیاید و اینها یک چرخه است که مدام همدیگر را تقویت می‌کنند. ما باید این چرخه را به هم بزنیم و اجازه ندهیم مجلس دوازدهم، مجلس تفرقه و تلخ کردن کام ملت باشد. اگر این اتفاق بیفتد، احتمال اینکه مشارکت پایین‌تر بیاید وجود دارد. ما باید بتوانیم مرزی در این اختلاف و کار کردن و خروجی گرفتن ایجاد کنیم که به‌نظر من کار خیلی سختی است.»

باید از یخ‌زدگی سیاسی که با آن مواجه هستیم، عبور کنیم

آجورلو درباره اینکه چه اقداماتی برای افزایش مشارکت در انتخابات‌های بعدی می‌توان انجام داد، گفت: «اولین نکته این است که اصل موضوع را انکار نکنیم و بپذیریم این میزان مشارکت، عدد خوبی نیست. مشارکت ۴۱ و ۴۲ درصد شاید چیز نرمالی باشد که در بقیه کشورها هم اتفاق می‌افتد اما اگر تبدیل به روند شود، شاید خیلی مناسب نباشد.

برخی این را نمی‌پذیرند و اساسا این مدل مشارکت را می‌پسندند که هم در بخشی از طیف‌های افراطی جریان اصلاح‌طلب وجود دارد تا بتوانند طعنه بزنند، هم در بخش‌هایی از جناح راست و به نظر من خلاف گفتار رهبری و ایده جمهوری است. نکته بعد این است که نیروهای سیاسی و احزاب خود را ترمیم و رابطه خود را با جامعه تقویت کنند. این امر به نظر من نکته مهمی است، تا زمانی که فاصله احزاب با نیروهای سیاسی زیاد باشد، همچنان در روی همین پاشنه می‌چرخد.

نکته بعد این است که رقابت به‌معنای اجتماعی و سیاسی شکل بگیرد، مردم حس کنند که سلایق مختلف در صحنه حضور دارند و براساس نسبت خود با آن سلیقه‌ها وارد آن صحنه شوند. نکته بعد اینکه خروجی از نهادهای سیاسی بیرون می‌آید، خروجی قابل‌لمس و ملموسی مشاهده می‌شود که بتواند به مردم امید دهد و چشم‌اندازی برای مردم ایجاد شود. شاید کار سختی باشد، شاید هم زمان ببرد اما می‌شود چند قدم را در این مسیر برداشت.

ما باید از این یخ‌زدگی سیاسی- که حاصل عواملی است که گفتم- عبور کنیم، باید تغییراتی در این آرایش بدهیم. قدم اول انکار نکردن است و وقتی انکار نکردیم، شرایط برای نکات بعد ایجاد می‌شود. در شرایط فعلی فکر می‌کنم، از ظرفیت انتخابات ریاست‌جمهوری می‌شود برای مشارکت بالای ۵۰.۶۰ درصدی استفاده کرد تا بشود مجدد نهاد انتخابات و نهاد سیاست را تقویت کرد.»

عباس سلیمی‌نمین: رقابت‌های غیراصولی منجر به دلزدگی مردم در این انتخابات شد

عباس سلیمی‌نمین، تحلیلگر مسائل سیاسی بخشی از علل کاهش مشارکت را ناظر به کنش جناح‌های سیاسی و حذف جریان اصلاح‌طلب و کمرنگ شدن رقابت دانست و گفت: «انتخابات این دوره مجلس با مسائل مختلفی مواجه است. شاید بشود گفت برخی جریانات داخلی در ارتباط با بحث مشارکت دچار اختلافات جدی شده‌اند. این رقابت را مقداری کاهش می‌داد برخی گروه‌های سیاسی جریان‌های اصلاح‌طلب، مشارکت را توصیه می‌کردند و برخی دور شدن از صندوق رای را پی‌می‌گرفتند. این یکی از دلایل عمده تضعیف مشارکت بود.

یکی دیگر بحث درون جریان اصولگراست. درون این جریان رقابتی صورت گرفت که مایوس‌کننده بود و نه دلگرم‌کننده. رقابت‌های اصولی می‌تواند جایگاه انتخابات را نزد مردم تقویت کند اما رقابت‌های غیراصولی مقداری دلزدگی برای مشارکت‌کنندگان ایجاد می‌کند؛ چراکه اولا بسیاری از نزاع‌ها را نه برمبنای اصول، بلکه براساس منافع می‌بیند. این مشخصا انگیزه مشارکت را کاهش می‌دهد. در این دوره برای اولین‌بار برخی نیروهای اصولگرا رای ندادند.

قبلا جریان اصلاح‌طلب هم بود که در انتخابات مشارکت نکرد اما در این دوره برخی اصولگرایان هم رای ندادند که این جای تامل دارد، یعنی عده‌ای از چرخش قدرت رضایت ندارند و آن را بسیار هزینه‌زا می‌بینند، ضمن اینکه از بحث‌های رقابتی ناراضی هستند.

این بحث‌ها رقابت‌های سالمی در بعضی از این جریان‌ها ندارد، به‌خصوص جریانی که مرتب بر این طبل می‌کوبید که جریان اصلاح‌طلب حضور سیاسی در صحنه ندارد و ما باید انتخابات را به رقابت بین جریانات اصولگرا تبدیل کنیم. این سخن به معنی این بود که ما تمایلی برای رقابتی شدن انتخابات نداریم. اگر انتخابات رقابتی نشد و مشارکت هم کاهش پیدا کرد اشکالی ندارد.

درحالی‌که اگر دغدغه رقابتی شدن انتخابات را می‌داشتند از هر توانمندی‌ای برای افزایش رقابت استفاده می‌کردند، نه اینکه از بایکوت انتخابات توسط برخی جریانات اصلاح‌طلب استقبال کنند، بلکه باید این مشارکت را به نفع جامعه تلقی کنند و نگاه حذفی را به نفع جامعه پنداشتن و تبلیغ کردن در این انتخابات محسوس بود. البته برخی این مطلب را عنوان کرده و با پاسخ جدی رهبرانقلاب مواجه شده بودند، اما همچنان این کار را ادامه دادند و در این انتخابات به نظر من نتیجه گرفتند.»

رهبر انقلاب مخالف حذف اصلاح‌طلبان از انتخابات بودند، اما برخی اصولگرایان بر این موضوع اصرار کردند

سلیمی‌نمین به این موضوع اشاره کرد که برخی برخلاف مخالفت رهبری دنبال حذف اصلاح‌طلبان از انتخابات بودند که موفق به انجام آن شدند و توضیح داد: «برخی جریانات اصولگرا در انتخابات گذشته این‌گونه بیان می‌کردند که اصلاح‌طلبان را به‌خاطر خطاهای فاحش سیاسی‌شان کنار بگذاریم.

همه یک طیف را کنار بگذاریم و رقابت را تنها در طیف اصولگرا تعریف کنیم. رهبری صراحتا با این بحث مخالفت کردند و تاکید داشتند جریان اصلاح‌طلب یک تفکر و گرایش است. هرگز نمی‌توانیم یک گرایش را از جامعه حذف کنیم. رهبری هم گفتند که حتی اگر بتوانیم هم کار غلطی است. متاسفانه برخی جریانات در طیف اصولگرا بر این خواسته اصرار کردند و توانستند در این دور از انتخابات، به چیزی که دنبال می‌کردند برسند.

این یکی از دلایل عمده کاهش مشارکت در انتخابات بود. به‌گونه‌ای عمل شد که مسائل در طیف اصلاح‌طلب به نفع نیروهای تندروی اصلاح‌طلب و آن‌هایی که دم از بایکوت انتخابات می‌زدند، تمام شد. طبیعی است نتیجه این می‌شود که هم رقابت غیراصولی تقویت می‌شود و هم انگیزه‌مندی در برخی جریانات درون جامعه کاهش جدی پیدا می‌کند.

البته عوامل دیگری در این دوره تاثیر داشت که می‌شود به نوع عملکرد در انتخابات هم اشاره کرد. در این دوره هیات‌های اجرایی بسیار بد عمل و پیامی را صادر کردند که تغییر دادنش راحت نبود، به این معنی که بنا نیست رقابت جدی صورت بگیرد. با وجود اینکه شورای نگهبان تلاش کرد پیام غلط هیات‌های اجرایی را اصلاح کند اما نتوانست این پیام غلط دریافت‌شده را اصلاح کند.»

سلیمی‌نمین به این موضوع اشاره کرد که برخی با تخریب افراد برجسته به‌دنبال پیروزی در انتخابات بودند که منجر به دلسردی مردم از انتخابات شد و گفت: «عده‌ای مبلغ این امر بودند که باید انتخابات را در طیف اصولگرا تعریف کنیم. آن‌ها خطای جدی مرتکب شدند؛ اینکه بی‌اخلاقی را به اوج رساندند و این امر دلزدگی ایجاد می‌کند. زمانی است که شما در انتخابات آگاهی را تقویت می‌کنید و یک موقع تخریبگری را. طبیعتا جامعه این را نمی‌پذیرد که در انتخاباتی شرکت کند که منیت و قدرت‌طلبی در آن اصل است و هر کاری برای تخریب را برای خود مجاز می‌داند.

این دوره آدم‌هایی که خیلی برجسته نبودند و برایشان روشن بود بدون تخریب نمی‌توانند به جایگاهی دست پیدا کنند، اولا به هم نزدیک شدند و بعد در مقام تخریب کسانی برآمدند که می‌توانستند راهنمای خوبی در جامعه باشند و در انتخابات‌ها کمک کنند. آن‌ها را هم به‌طور حساب‌شده تخریب گسترده کردند. آن‌ها نه‌تنها رقبای خود، بلکه شخصیت‌های برجسته شاخص را تخریب کردند. طبیعی است که این امر موجب دلسردی و دلزدگی جامعه از انتخابات بشود و شد.»

برخی به‌دنبال خالی کردن دست جامعه از مدیران مجرب و توانمند هستند

تجربه تلخ دوران احمدی‌نژاد و تخریب توانمندی‌های جامعه آسیب دیگری بود که سلیمی‌نمین به آن اشاره و تکرار آن را در انتخابات این دور مجلس مطرح کرد: «فکر می‌کنم اتفاقاتی در عرصه سیاست‌ورزی درحال رخ دادن است که ما باید برای آن تمهیدی بیندیشیم و آن این است که برخی از افرادی که نه سابقه‌ای و نه درکی از مسائل سیاسی دارند، وارد عرصه سیاسی شده‌اند که به‌شدت این عرصه را نازل می‌کنند.

فکر می‌کنم این پیام هم در جریان اصلاح‌طلب و هم اصولگرا دریافت شد که غیرمتحدانه برخورد کردن با ساختار سیاسی جامعه موجب روی کار آمدن آدم‌های فرصت‌طلبی می‌شود که فقط بلدند خوب عکس مار بکشند و با حرف‌های عوام‌فریبانه در مقام تخریب توانمندی‌های جامعه بربیایند. ما یک‌بار در دوران احمدی‌نژاد این را تجربه کردیم. بحث تخریب توانمندی‌های جامعه به‌طور جد از سوی ایشان دنبال شد و فهمیدیم که چرا چنین کاری صورت گرفته است. تخریب خودش هدف نبود و هدف بالاتری در این زمینه وجود داشت و یک دفعه جامعه متوجه شد و نسبت به این اهداف واکنش نشان داد.

امروز هم این بحث وجود دارد، برخی پیوندها پشت‌صحنه برده شده که هدفش خالی‌کردن دست جامعه از مدیران مجرب و باسابقه است. وقتی بتوانید نیروهای مجرب و باسابقه را تخریب کنید، طبیعتا امکان جولان برای آدم‌های سطحی و فرصت‌طلب فراهم خواهد شد. ما در این انتخابات تا حدی با این پدیده شوم مواجه شده‌ایم.»

ارسال نظرات