فرارو- هفتمین جشنواره موسیقی خاری بولبول با حضور الهام علیاف رئیس جمهور آذربایجان و همسرش مهربان در شوشی واقع در قرهباغ آذربایجان برگزار شد. خاری بولبول یک جشنواره بینالمللی موسیقی است که در شوشی و سایر شهرهای استان قره باغ در کشور جمهوری آذربایجان برگزار میشود.
به گزارش فرارو، این جشنواره برای اولین بار در سال ۱۹۸۹ برای بزرگداشت صدمین سالگرد خواننده آذربایجانی سید شوشینسکی برگزار شد و تا سال ۱۹۹۲ که شهر در جریان جنگ اول قره باغ کوهستانی تصرف شد، هر ساله برگزار میشد. این جشنواره در شوشا، پایتخت فرهنگی آذربایجان، زمانی که آذربایجان کنترل این شهر را در طول جنگ در سال ۲۰۲۰ از ارمنستان پس گرفت، دوباره برقرار شد.
الهام علیاف رئیس جمهوری آذربایجان در مراسم افتتاحیه جشنواره موسیقی خالی بولبول گفت: همانطور که مستحضر هستید شهر شوشا به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام تعیین شده است. این اولین باری نیست که یک شهر آذربایجان به این عنوان معتبر افتخار میکند. در سال ۲۰۰۹ باکو و در سال ۲۰۱۸ نیز شهر نخجوان به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام معرفی شدند.
وی افزود: ما پیوسته در راستای همبستگی اسلامی تلاش میکنیم. آذربایجان برای وحدت جهان اسلام و تقویت همبستگی اسلامی تلاش زیادی میکند.
علیاف گفت: کشور ما میزبان بسیاری از رویدادهای بین المللی، جشنوارههای موسیقی و فعالیتهای فرهنگی است. البته اعلام شهر شوشا به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام فرصتهای بیشتری را برای ما فراهم میکند تا فرهنگ خود را هم به جوامع مسلمان و هم در جامعه جهانی به نمایش بگذاریم.
رئیس جمهور آذربایجان ادامه داد: شوشا زادگاه بسیاری از مفاخر فرهنگی آذربایجان است. شخصیتهای سرشناس و نابغهای که در شوشا به دنیا آمده اند و در اینجا بزرگ شده اند، مایه مباهات ما هستند. شوشا از نظر تاریخی نه تنها به عنوان یک مرکز فرهنگی در آذربایجان، بلکه در کل منطقه قفقاز و منطقه جغرافیایی وسیع تری شناخته میشد.
علیاف با بیان اینکه ۲۸ سال بدون شوشا زندگی کردیم، هم مردم شوشا و همه مردم آذربایجان از این سالها به عنوان سالهای رنج معنوی یاد میکنند، افزود: دیروز گامی دیگر در راستای احیای شهر شوشا برداشته شد که اولین اهالی پس از وقفهای طولانی به شهر خود بازگشتند و در اینجا ساکن شدند. تلاشهای زیادی برای احیای چهره تاریخی شوشا در حال انجام است. شوشا در حال تجربه یک احیای واقعی است. بسیاری از اماکن تاریخی و مذهبی شوشا در جریان اشغال توسط مهاجمان به کلی ویران شد. در حال حاضر چهار مسجد در حال بازسازی و تعمیر و مرمت سایر مسجدها در حال انجام است.
وی اظهار داشت: با وجود اشغال، شوشا توانست روحیه خود را حفظ کند. وقتی پس از آزادسازی به شوشا بازگشتیم، هر کدام از ما بارها و بارها شاهد این موضوع بودیم. هر فردی که به شوشا میآید به وضوح میبیند که روح آذربایجانی در اینجا جاری است. شوشا در دوران اشغال و ستم تسلیم نشد. ما به عنوان نمایندگان مردم آذربایجان باید شوشا را پس میگرفتیم و این کار را با خونریزی و فداکاری انجام دادیم، خداوند روح همه شهدای ما را قرین آرامش قرار دهد. آزادسازی شوشا فصل درخشانی در تاریخ ماست.
علیاف گفت: در حالی که شوشا به عنوان یک مرکز فرهنگی مشهور است، اکنون نماد قهرمانی، پیروزی و صلح نیز هست. پس از آزادسازی شوشا، اشغالگران دریافتند که مقاومت هیچ نتیجهای برای آنها نخواهد داشت؛ بنابراین امروز ما به حق شوشا را نماد صلح میدانیم.
بی غیرت
نمک نشناس
یه کشور شیعه رو کرده پایگاه صهیون
کلی شیعه رو بیگناه به زندان وسیاه چاله انداخته
لعنت بهش
فرارو هم کم از اون نمیاره
فلکزده
بی خود نیست وضع جهان اسلام اینقدر اسف ناک شده .این چه اسلامی هستش که هیچ حرفی از نسل کشی مردم فلسطین نمیزنه آن هم در زمانی که هر ساعت خون کودکان در غزه به زمین میریزه .
جهان بی تفاوت از کنارش رده شده و جانشان وجهالمصالحه شده
سکندر نشست از برِ تختِ روم ،
زبانی چو آتش ، دِماغی چو موم .
همه فیلسوفان صده در صده ،
به پایینگهِ تختِ او صف زده .
به مقدارِ هر دانشی بیش و کم ،
همی رفتشان گفتگویی به هم .
یکی از طبیعی سخن ساز کرد ،
یکی از الهی گره باز کرد .
یکی از ریاضی برافراخت یال ،
یکی هندسی برگشاد از خیال .
یکی سکه بر نقدِ فرهنگ زد ،
یکی لافِ ناموس و نیرنگ زد .
تفاخرکنان هر یکی در فنی ،
به فرهنگِ خود عالِمی هر تنی .
ارسطو به دلگرمی ِ پشتِ شاه ،
برافزود بر هر یکی پایگاه .
که اهلِ خِرَد را منم چاره ساز ،
ز علمِ دگر بِخردان بینیاز .
همان نقدِ حکمت به من شد روا ،
به حکمت منم بر همه پیشوا .
فلان علمِ خوب از من آمد پدید ،
فلان کس فلان نکته از من شنید .
ز بهر ِدلِ شاه و تمکینِ او ،
زبانها موافق به تحسینِ او .
فلاطون برآشفت ازان انجمن ،
که استادی او داشت در جمله فن .
چو هر دانشی کانَک اندوختند ،
نخستین ورق زو درآموختند .
برون رفت و روی از جهان درکشید ،
چو عنقا شد از بزمِ شَه ناپدید .
شب و روز از اندیشه چندان نخفت ،
کَاغانی برون آورید از نهفت .
[یعنی یه آهنگی ساخت]
کسی کو سماعی نه دلکش کند ،
صدای ِخُم آوازِ او خوش کند .
چو صاحب رصد جای در خُم گرفت ،
پی ِ چرخ و دنبالِ انجُم گرفت .
بر آهنگ آن ناله کانجا شنید ،
نموداری آورد اینجا پدید .
[یعنی رفت نشست تو کوزه نُت نوشت]
کدوی ِ تهی را به وقتِ سرود ،
به چرم اندرآورد و بربست رود .
چو بر چرمِ آهو براندود مُشک ،
نوایی تر انگیخت از رودِ خشک .
[یعنی با روده و کدو یه سازی ساخت]
پس آنگه بر آن رسم و هیئت که خواست ،
یکی هیکل از ارغنون کرد راست .
در او نغمه و نالهای درست ،
به اوتارِ نسبت فرو بست چُست .
به زیر و بمِ ناله رود خیز ،
گهی نرم زد زخمه و گاه تیز .
ز نرمی و تیزی، ز بالا و زیر ،
نوا ساخت بر نالهٔ گاو و شیر .
چنان نسبتِ نالش آمد به دست ،
که هر جا که زد هر دو را پای بست .
همان نسبتِ آدمی تا دَدِه ،
بر آن رودها شد یکایک زده .
چنان کادمی زاد را زان نوا ،
به رقص و طرب چیره گشتی هوا .
سباع و بهائم بر آن ساز جفت ،
یکی گشت بیدار و دیگر بخفت .
چو بر نسبتِ ناله هر کسی ،
به دست آمدش راهِ دستان بسی .
ز موسیقی آورد سازی برون ،
که آن را نشد کَس جز او رهنمون .
چنان ساخت هر نسبتی را خروش ،
که نالنده را دل درآرَد به جوش .
به قانون از آن ناله خرگهی ،
ز هر علتی یافت عقل آگهی .
چو اوتارِ آن ارغنون شد تمام .
شد آن عودِ پخته بِه از عودِ خام .
برون شد به صحرا و بِنواختش ،
به هر نسبت اندازهای ساختش .
خطی چارسو گِردِ خود درکشید ،
نشست اندران خط نوا برکشید .
دَد و دام را از بیابان و کوه ،
دوانید بر خود گروها گروه .
دویدند هر یک به آوازِ او ،
نهادند سر بر خطِ سازِ او .
همه یک یک از هوش رفتند پاک ،
فتادند چون مُرده بر رویِ خاک .
نه گرگِ جوان کرد بر میش زور ،
نه شیرِ ژیان داشت پروای ِ گور .
دگر نسبتی را که دانست باز ،
درآورد نغمه به آن جفت ساز .
چنان کان دَدان در خروش آمدند ،
از آن بیهوشی باز هوش آمدند .
پراکنده گشتند بر روی ِدشت ،
که دارد به یاد این چنین سرگذشت ؟
به گِردِ جهان این خبر گشت فاش ،
که شد کانِ یاقوت یاقوت باش .
فلاطون چنین پرده بر ساختهست ،
که جز وی کَس آن پرده نشناختهست .
ارسطو چو بشنید کان هوشمند ،
برانگیخت زینگونه کاری بلند ،
فروماند ازان زیرکی تنگدل ،
چو خصمی که گردد ز خصمی خجل !!!!!!
ولی نمیشه
مردان و زنان شجاع و با ذهن های آزاد اهمیت تلاش او را برای اتحاد با امیر نشین ها می یابند و خاک هرات و سمرقند و بخارا و اِران را به سان خاک مشهد و تهران و تبریز و شیراز و اصفهان دوست می دارند.
نان مملکتو میخورید و سنگ علیف آشغال و دشمن ایران رو به سینه میزنید.
شماها فقط یک مشت حرامزاده اید که دنبال هرزگی و فحشا هستید
تف به اون شرف نداشته تان
از حیوان هم کمترید
فعلا حکومت آذربایجان صهیونیست پرست دشمن ماست
جناب فراروی وطن فروش و بیشرف
به شیطنت حکومت بی دین اونجا رو با لفظ پایتخت فرهنگی جهان اسلام نام بردی در حالیکه حکومتش کاملا لائیک هست.
این تحریفی بزرگ و خطرناک است.
معلومه که شما فراروئیها هم بی دین و اسرائیل پرست هستید و هیچ اعتقاد و عرق ملی به وطن خودتون ندارید
بدترین لعن و نفرین خدا بر شما خاک بر سرها باد
شماها فقط یک مشت هرزه ی آشغال وطن فروش هستید.
مملکت خودتونو پسند نمیکنید همون بهتر گم شید برید آذربایجان و اسرائیل تا ما رو پاسوز خودتون نکنید.
نام این شهر را زبان فارسی که نام اصلیاش هم هست، شوشی است و از قرنها پیش به صورت شوشی در متون فارسی بودهاست.
با سپاس
حیف که مسئولین ما قدر این خرده فرهنگ ها را در اقصی نقاط کشورمان نمی دانند و هر روز یک نفر از این ور و اون ور این ها را به نام خودش مصادره می کند.
آقایان اینقدر با این خرده فرهنگ ها مخصوصا موسیقی نجنگید اینها هویت ملی ما هستند
نماینده ای از ایران نبود؟
میزن سه تا که یکتا گشتم مکن دوتایی ،
یا پرده رهاوی یا پرده رهایی .
بی زیر و بیبمِ تو ماییم در غمِ تو ،
در نای ِ این نوا زن کافغان ز بینوایی .
قولی که در عِراق است درمانِ این فِراق است ،
بی قولِ دلبری تو آخر بگو کجایی !؟
ای آشنای ِ شاهان در پرده سپاهان ،
بنواز جانِ ما را از راهِ آشنایی .
در جمعِ سستِ رایان رو زنگله سرایان ،
کاری ببر به پایان تا چند سست رایی !؟
از هر دو زیرافکند بندی بر این دلم بند ،
آن هر دو خود یک است و ما را دو مینمایی .
گر یارِ راست کاری ور قولِ راست داری ،
در راست قول برگو تا در حجاز آیی .
در پرده حسینی عشاق را درآور ،
وز بوسلیک و مایه بنمای دلگشایی .
از تو دوگاه خواهند تو چارگاه برگو ،
تو شمعِ این سرایی ای خوش که میسرایی !!!!!
در منابع تاریخی ما نام این شهر شوشی ذکر شده. با یک جستجوی ساده قابل احصا است. آقامحمدخان نیز در شوشی اتفاق افتاده که خود این نام و محل ترور در منابع دوره قاجار به همین شکل آمده است. گفتنی است بیت «گر نگهدار من است آن که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد» نیز منسوب به ابراهیم خلیل خان جوانشیر است که طی محاصره قلعه شوشی توسط آقامحمدخان بدان ارجاع میداده. این نام در منابع شیشه و شوشی آمده، ولی در دوره استالین کوشیدند نام شوشا را ترویج کنند که به نوعی هویتی غیرایرانی برای آن بتراشند که متأسفانه چنین شده و شاهد استفاده از این تلفظ مجعول در اخبار خودمان هم هستیم.
خداوندا: اینگونه شادیها را به کشور و مردم عزیز ما ارزانی بدار.
الهی آمین.
امین
طبق قانون نوشته هائی که همراه با توهین و افترا باشد نباید پخش شود.
اما چنان چه توهین به رهبران کشورهای آذربایجان و ترکیه باشد مانعی ندارد.!!
ما ترکها مثلی داریم:
اگر ارزش سخن گفتن از نقره باشد
ارزش سکوت کردن از طلا است
فحاشی و توهین به دیگران امر ناصوابی است
سعی کنید از الفاظ و کلمات شایسته بهره ببرید.
حالا یک بار فرارو به اشتباه "شوشی" نوشته شده .
اینقدر مفی نگر و دشمن پسند نباشیم .
جالب است بدانید در باکو یک خیابانی هست وسط شهر و طولانی به نام "خان شوشی نیسکی" که دولت نامگذاری کرده .
حتی در اجلاس های بین المللی هم نام ایران رو نمینویسند .
30 درصدشم زیر 18 سالن
میشه 7 میلیون بزرگسال
یعنی 7 درصد جمعیت تو زندانن؟
اصلا گنجایش این تعداد زندانی داره؟