عبدالجواد موسوی در هم میهن نوشت: واقعاً این همه اصرار بر حذف زنان را از تمام ساحات زندگی نمیفهمم. به نظرم موضوع حتی از تاریخ مردسالاری و این حرفها فراتر است. به هر حوزهای که سرک بکشید، میبینید زنان به چشم یک معضل نگریسته میشوند. مدام میشنویم انقلاب زنان را به عرصه سیاسی جامعه کشاند و برای آنها نقشی پُررنگ قائل شد، خب بعدش چه؟
اگر آن شور و تکاپو و حتی حضور در جنگ به این نقطه برسد که ما در همهجا نگران حضور زنان در جامعه باشیم آیا نمیتوان گفت در آن مقطع به زنان به چشم ابزاری برای پیشبرد مقاصد آقایان نگریسته شد؟
اگر حقیقت ماجرا همانطور باشد که مدعیان میگویند، پس چرا از آن حضور دیگر نشانی نمیبینیم؟ اینکه در یک مقطع از تاریخ زنان بریزند توی خیابان و همان چیزهای موردعلاقه ما را فریاد بزنند، چه ربطی به حضور مستقل زن بهعنوان یک انسان در جامعه دارد؟
این درست است که زنان پس از انقلاب فرصت بیشتری یافتند تا در دانشگاهها حضور پیدا کنند و در سالهای اخیر همیشه از تعداد بیشتر آنها نسبت به مردان بهعنوان یک فاکتور مهم مدنی و توسعه یاد شده، اما این اتفاق که از سر اختیار نیفتاده. زن و مرد در یک آزمون برابر شرکت میکنند و ازقضا پیروزی خانمها در این آزمون بیشتر است. بعد از آن چه؟
بعد از آن حضور خانمها در سلف سرویس دانشگاه آن هم برای غذاخوردن در کنار همکلاسیهایشان بهعنوان یک معضل مطرح میشود. پوشش خانمها در دانشگاه به اصلیترین مسئله نظام آموزشی کشور بدل میشود. از همه مهمتر اینکه وقتی خانمها از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند چه میتوانند کرد؟
آیا فرصت شغلی برابر با آقایان برایشان فراهم است؟ آیا همین که هنوز هستند کسانی که معتقدند حضور خانمها در ادارات و شرکتها بهعنوان منشی کار ناصوابی است و بنیان خانواده را از هم میپاشاند یعنی خانمها سر جایشان قرار دارند؟ آیا در نحوه پرداخت دستمزد به خانمها مشکلی وجود ندارد؟
این حرفها بهمعنای طرفداری از حقوق مساوی زن و مرد نیست اما چرا همیشه زنان باید بهعنوان مشکل مطرح شوند؟ چرا حتی وقتی بحث حجاب و رعایت هنجارهای جامعه پیش میآید این خانمها هستند که باید متر و معیارهای ما را رعایت کنند؟ چه کسی گفته خانمها باید پوشش فاطمی داشته باشند اما آقایان میتوانند در هیئت مایکل جکسون ظاهر شوند و هیچ مشکلی هم پیش نیاید؟
این موسیقی بیپدر و مادر یا حلال است یا حرام. چرا باید نواختنِ سنتورِ یک سبیل کلفت حلال باشد اما همان سنتور اگر نوازندهاش خانم باشد، کل کنسرت برود روی هوا؟
چرا نشستن یک خانم ترک یک موتور آن هم در حالیکه زلف بر باد داده است و دستش را حلقه کرده دور کمر راننده مرد و سرش را هم گذاشته روی شانههای ایشان میتواند هیچ مشکلی نداشته باشد، اما همین خانم با کلاه ایمنی اگر فرمان موتور را در دست بگیرد شریعت، طریقت و حقیقت به خطر میافتند؟ چرا وقتی موضوع سانسور و ممیزی پیش میآید به تنها چیزی که گیر میدهیم سرووضع زنان است؟
مردها میتوانند در فیلم صدنفر را با چاقو و اسلحه لتوپار کنند. میتوانند پای بساط مخدر و روانگردان بنشینند و مراحل نئشگی را به وضوح به تماشاچی نشان بدهند و هیچکدام اینها هم بدآموزی نداشته باشد اما باید سخت مراقب بود که مثلاً از چهار انگشت بالاتر آرنج خانمها لخت نباشد. چرا آخِر؟
مثلاً بین چهار انگشت دوم بالای آرنج خانمها با چهار انگشت اول چه تفاوتی هست که چهار انگشت اول دیدنش حلال است و دیدن چهار انگشت دوم دین و دنیای خلایق را بر باد میدهد؟
اینهمه حساسیت عجیب و غریب نسبت به خانمها از کجا سرچشمه میگیرد؟ دوستی میگفت این گرفتوگیرها بیش از آنکه به زنستیزی این حضرات برگردد، به ضعیفکشی این جماعت مربوط میشود.
اینها طبق همان سنت قدیمی گمان میکنند زن موجود ضعیفتری است و از آنجایی که شجاعت درافتادن با طبقه قدرتمند و قوی را ندارند برای اثبات قلدری و سیطره سیاسی و اجتماعیشان به خانمها گیر میدهند.
در همین ماجرای اخیر هم ظاهراً زورشان به خانمها میرسد، وگرنه چرا آقایان محروم نمیشوند؟ در ثانی چه ربطی به خانمهای شهر دیگر دارد؟ مگر آنها تماشاچی آن بازی بودند؟ آیا میتوان همین حکمهای مندرآوردی را در حق مردان به اجرا گذاشت؟
این رفتارهای متناقض و عجیب و غریب و ضدقانونی و اسلامی و انسانی بالاخره کار دست همه خواهد داد. شما نمیتوانید با نیمی از جامعه سر ستیز داشته باشید و در مقابل فکر کنید دستکم نیمی از جامعه با شما موافقند. اگر همه آن نیم دیگر با شما از هرجهت موافق بودند شاید میتوانستید کاری از پیش ببرید اما آن نیم دیگر وابستگان و دلبستگان و عاشقان آن نیم دیگرند.
نبرد با زنان از پیش نتیجهاش آشکار است. بازنده قطعی این نبرد کسانی هستند که بهدلیل یک خطای تاریخی گمان میکنند زنان جنس ضعیفند و میتوانند با زور گفتن به آنها نهتنها نیمی از جامعه را سر جایشان بنشانند که از آن نیم دیگر هم زهرچشم بگیرند.
آنهایی هم که فکر میکنند نگرانی برای عدهای قلیل خوشگذران یک دغدغه فانتزی است و قاطبه جامعه هیچ دخلی به این ادا و اصولهای شکمسیرانه ندارد، درک درستی از روزگار ما و حکمرانی ندارند. اگر حقیقتاً اینگونه است که این عده قلیلند و بیاهمیت، پس چرا برای مملکت هزینه بیخود میتراشید؟
بگذارید این عده قلیل و خوشگذران چهار تا ادا و اصول هم دربیاورند و بروند پی کارشان. سالهاست که کل مملکت و ورزش را معطل این کردهاید که خانمها میتوانند به ورزشگاه بروند یا نروند.
حالا هم که این تابوی خودساخته شکسته شد و دیدید که نه اسلام بر باد رفت و نه کیان مملکت به خطر افتاد، بازهم هر روز پی یک بهانه هستید تا روزگار را برگردانید به عهدی که بود. نخیر. اگر به این نتیجه رسیدهاید که فوتبال با همه ضررها و زیانش و البته ثروت بادآوردهای که نمیتوان از آن چشم پوشید یک ضرورت در زندگی امروز محسوب میشود این را هم بفهمید که دیگر تفکیک جنسیتی و این حرفها زور بیخود زدن است.
همانطور که در روزهای اول انقلاب مخالفت با فوتبال و مسابقات المپیک و پخش زنده مسابقات ورزشی به جایی نرسید و حالا جماعت متدین و انقلابی ما در صداوسیمای جمهوری اسلامی در شب شهادت و ایام محرم نیز نمیتوانند از پخش زنده لیگ کشور دوست و برادر انگلستان چشم بپوشند شما نیز در آینده به این سختگیریهای مضحک امروزتان خواهید خندید.
تا دیروز بهانهتان این بود که زیرساختهای لازم برای حضور خانمها در ورزشگاه فراهم نیست، حالا رفتار چند خانم (که حتما باید در مورد آن بررسی و اقدام لازم صورت پذیرد) را بهانه کردهاید برای بههمریختن اعصاب و روان جامعه.
بس است دیگر. ما هیچی. خودتان خسته نشدهاید. خودتان به این نتیجه نرسیدهاید که عمری است دارید مشت بر سندان میکوبید و بر یخ انشاء مینویسید و بخیه بر هوا میزنید؟