احتمال درگیری میان مسکو و پکن در آینده هم بسیار بالاست: آسیای مرکزی و آینده سیبری نقاط مشاجرهاند و پکن بهآرامی نسبت به شرق روسیه ادعاهایی را مطرح میکند.
به گزارش اکوایران، چنین به نظر میآید که سیاست فعلی رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، یک نمایش قدرت است، اما در واقعیت، نشانۀ ضعف روسیه است. این کشور هیچ آیندهای ندارد و حمله به اوکراین هم این مسئله را تغییر نخواهد داد.
به نوشته رالف شولهمر برای وبگاه بروکسلسیگنال، نخست اینکه، برای اینکه روسیه آیندهای داشته باشد، نیازمند روسهای آینده است: میانگین نرخ باروری فعلی فدراسیون روسیه ۱.۸ به ازای هر زن است و به میزان قابل توجهی پایینتر از نرخ جایگزین ۲.۱ لازم برای پایدار نگه داشتن جمعیت است. اگر روسیه با یک افزایش فرزندآوری شدید مواجه نشود، تا سال ۲۰۶۰ یک چهارم جمعیتش را از دست خواهد داد، جریانی که به احتمال زیاد در اثر جنگ فعلی شتاب خواهد گرفت نه اینکه کندتر شود.
در حالی که کاهش نرخ تولد یک جریان جهانی است، روسیه با مشکل مضاعفی مواجه است: در هیچ کشور دیگری امید به زندگی میان مردان و زنان اینقدر فاصله ندارد. میانگین امید به زندگی مردان روس کمتر از ۶۴ سال است، در حالی که انتظار میرود زنان روس تا حدود ۷۷ سال عمر کنند. اعتیاد به الکل شدید و سوءمصرف مواد مخدر در میان مردان به مرگهای زودرس منتهی میشود، اتفاقی که با بدتر شدن شیوع سوءمصرف هروئین و نرخ ابتلا به اچآیوی بدتر میشود، نرخهایی که در بعضی مناطق به سطوحی میرسد که معمولاً در کشورهای آفریقایی دیده میشود.
جنگ و ساختار جمعیتشناسی که در آن مواد مخدر، اچآیوی و فقر تلفات زیادی را به جمعیتی تحمیل میکند، پیوسته دلیلی را به جوانان میدهد که به کشورشان پشت کنند. اگرچه جنگ خروج جوانان روس را دشوارتر میکند، فرار مغزها امری واقعی است و این مشکل در سالهای آینده بزرگتر خواهد شد.
بهعلاوه، اتحاد پرسروصدای میان مسکو و پکن از آنچه به نظر میرسد متفاوتتر است: بدون تردید، از لحاظ جمعیتشناختی، روسیه و چین زوج بسیار مناسبی برای یک آژانس زوجیابی ژئوپلتیک خواهند بود: پسران مادر روسیه دارند تمام میشوند و در چین به ازای هر ۱۲۰ مرد، فقط ۱۰۰ زن وجود دارد.
با این همه، علاوه بر این، احتمال درگیری میان این دو کشور هم بسیار بالاست: آسیای مرکزی و آینده سیبری نقاط مشاجرهاند و پکن بهآرامی نسبت به شرق روسیه ادعاهایی را مطرح میکند. برای مثال، در سال ۲۰۲۳، نقشههای تازۀ دولتی برای شهرها و مناطق روسی از اسامی چینی استفاده کرد. از ولادیوستوک، شهری فقیر در کرانۀ اقیانوس آرام، با نام چینی هایشِنوای یاد میشود.
علیرغم تمام حرکات دوستانه در ملاء عام، رقابت شدیدی میان مسکو و پکن برای به دست آوردن امنیت کشورهای آسیای مرکزی مانند قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان وجود دارد. روز به روز اتکای روسیه و چین به ثروت منابع این کشورها بیشتر میشود. در حال حاضر، پکن از جنگ اوکراین سود میبرد: هر چه پوتین بیشتر بر ایالات متحده و اروپا متمرکز شود، اتکای روسیه به چین بیشتر خواهد شد، چیزی که شی جینپینگ میتواند آن را به سازشهای روسیه در آسیای مرکزی و دیگر جاها تبدیل کند.
مشکل دیگر، آیندۀ سیبری است. در زمان نگارش، موج فزایندۀ مهاجرت از چین به سرزمین داخلی روسیه در حال وقوع است و نمیتوان این مسئله را منکر شد که در زمانی، الحاق ضمنی میتواند به الحاق واقعی تبدیل شود.
اگرچه در حال حاضر محتاطانه از این موضوع پرهیز میشود، ناسیونالیستهای روس متوجه استعمار خزنده در شرق کوهستان اورال شدهاند. اگر پکن این مسئله را از کتاب بازی مسکو یاد بگیرد و به «افراد نیازمند محافظت» در سیبری پاسپورت چینی بدهد، روسیه دقیقاًقربانی سیاستی خواهد شد که خودش در اوکراین انجام میدهد.
در شرایط کنونی، شاید همکاری پکن و مسکو منطقی باشد. اما در بلند مدت، اتحاد میان این دو قدرت روز به روز دشوارتر خواهد شد.
خود چین از اتحاد با روسیه کمتر سود میبرد تا از نزاعی بلند مدت بین پوتین و غرب، چیزی که حتی پوتین هم باید در جایی متوجهاش شود. تا زمانی که روسیه برای چین مفید است، حمایت ادامه پیدا خواهد کرد، چون حزب کمونیست چین به خوبی میداند که تغییر قدرت به سودش است.
در تمام اینها فرصت بالقوهای برای سیاست خارجی اروپا وجود دارد: روسیه نمیتواند از پس هزینههای درگیری در شرق و غرب بربیاید و شرقِ سرشار از منابع از لحاظ استراتژیک بسیار مهمتر از شرق اوکراین است.
بهعلاوه، استراتژیستهای مسکو باید بدانند که حتی با گسترش اتحادیۀ اروپا و ناتو به سمت شرق، خطر سیاست خارجی تخاصمی چین بسیار بالاتر از تخاصم بالقوۀ بروکسل یا واشنگتن است. برای تلاش برای حل درگیری اوکراین در پرتو مشکلات استراتژیک روسیه، میتوانند پوتین را مجبور کنند پای میز مذاکره بنشیند.
پروپاگاندای مسکو میتواند به تحریک علیه غرب ادامه دهد، اما آیندۀ روسیه در جبهۀ اقتصاد و جمعیتشناختی مشخص میشود نه در دونباس. اتحادیۀ اروپا در موقعیت خوبی قرار خواهد داشت تا این نقاط ضعف را برجسته کند و در عین کاویدن شیوههای پرداختن به آنها، خواهان سازش در اوکراین شود.