دبیر ستاد امر به معروف گفت: اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ به دستور رئیس جمهور، ستاد حجاب به ریاست وزیر کشور تشکیل شد.
به گزارش فارس، حجتالاسلام محمدحسین طاهری آکردی دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر درباره «طرح نور» گفت: اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ به دستور رئیس جمهور، ستاد عفاف و حجاب به ریاست احمد وحیدی وزیر کشور تشکیل شد و ستاد امر به معروف و نهی از منکر در کنار دیگر نهادها یکی از اعضای این ستاد است. مسؤلیتهای ستاد ما در حوزه حجاب بعد از تأسیس ستاد عفاف و حجاب به این نهاد واگذار شد و تا الان درخواستی از سوی این نهاد برای ورود ما به طرح نور صورت نگرفته است.
وی افزود: ضابطین ستاد امر به معروف و نهی از منکر مردمی و جهادی هستند. اگر ستاد عفاف و حجاب از ما درخواست نیرو کند تشکلهای مردمی و ضابطین ما آماده همکاری هستند. ستاد امر به معروف و نهی از منکر فعالیت فرهنگی و آموزشی دارد، اما در طرح نور کار امنیتی است و فراجا مستقیما با این طرح سر و کار دارد، اما من یک درخواستی کردهام آن هم این است که اگر کسی دستگیر شد با او برخورد قهری نشود بلکه این افراد را به ستاد امر به معروف و نهی از منکر معرفی کنند تا ما با آموزشهای مجازی و کار فرهنگی کار را پیش ببریم.
طاهری آکردی بیان کرد: این تفکری که برخی از مردم دارند که ستاد امر به معروف کارش بگیر و ببند است، غلط است. وظیفه ستاد ما فقط محدود به حوزه عفاف و حجاب نیست بلکه ما مطالبهگری از دولت، نظارت مردم بر مردم و نظارت مردم بر دولت را نیز در وظایفمان داریم. فرمانده و نهاد بالادستی در حوزه عفاف و حجاب ستاد عفاف و حجاب است البته کارشناسان ما در ستاد امر به معروف نیز نظرات و پیشنهاداتشان را مطرح میکنند.
شماها دو تا مشاور جامعه شناس ندارید بهتون بگه چه بر وضع دین مردم دارید میارید؟
به زودی در این مرداب خود ساخته فرو خواهند رفت
وقتی من توی خانواده ام همسر و دخترم رو کاری ندارم ، شماها تو خیابون دنبال چی هستین !! اگر شما ها فقط یک دزد از خودتون معرفی میکردین و پشت دزدها و حروم زاده ها نمی ایستادین ما مردم ایران بخدا قسم چادر سر خانومها میکردیم ..
لطفا یه مورد از مطالبه گری هاتون از دولت رو نشون بدید که فکر نکنیم دروغگو هستید. البته با سند و مدرک و نه پشت تریبون.
ضمنا خیلی دوست دارم بدونم در مورد باغ ازگل چه واکنشی نشون دادید
امر به معروفی خطاب به ناهیانِ از مُنکر !
******************************
بسم الله الرحمن الرحیم
من از طرفدارانِ اصل مُترقیِ امر به معروف و نهی از مُنکرم و از این جهت ناهیانِ محترم از منکر را به معروفی مهمّ تذکّر می دهم.
برادران و خواهرانِ ناهی از مُنکر !
فرض کنید در حالِ قدم زدن در خیابانید که با چهار مرد روبرو می شوید. دو نفر از آنان جوانند و دوتای دیگر سن بیشتری دارند. مردِ جوان دائما لطیفه می گوید و مردِ مُسن بلند می خندد . لطیفه ها ادامه دارد و مردان ، سرخوش و شاد و خوش پوشند. یکیشان لباسِ قرمز پوشیده و موهایش را تا بناگوش بلند کرده، آن دیگری هم لباسِ نازکِ گُلبِهی به تن دارد و لباسش را تا بالای قوزک بالا آورده.
مردِ لطیفه گو در کنارِ جوی آب نشسته که نگاه زنی زیبا توجهش را جلب می کند. نگاهی از سر تحسین به او می اندازد، امّا بلافاصله سرش را پائین می آورد. زیر لب چیزی میگوید و زن که از سخن او رنجیده راهش را می گیرد و غرغر کنان می رود.
در کنارِ خیابان مردِ دیگری سرش را از خودروی ِ مدل بالایی بیرون می آورد و در حالی که پالتو پوستِ گرانقیمتش را جابجا می کند، دو سه کلمهای می گوید و به راهش به سمتِ خانه رئیسِ فاسدِ فلان اداره ادامه میدهد. در که در پشت سر مرد بسته می شود، دو سه بادی گارد را می بینید که از ورودِ شما به خانه جلو می گیرند و در عوض به چند گروهِ موسیقیِ لَهوی اجازه ورود میدهند.
دو سه قدم آنطرفتر با دختری روبرو میشوید که دو سه ماهیست نامزد کرده. چیزی را که می بینید باور نمی کنید. گویی دختر، طفلی در رحم دارد ... طفلی که دو سه روز بعد او را زمین می گذارد. از خود می پرسید فاصله نامزدی تا بارداری دختر چرا این اندازه کوتاه است؟!
تا به خود بجنبید، چشمتان به دو سه متر آن طرفتر می افتد و خانمِ سبزه رویی را می بینید که دامانِ لباسش را بالا زده و - در کنارِ مردی خوش پوش - در وسط آبنمایی آکنده از آینه ایستاده. چشمِ خود را درویش میکنید تا آنان بگذرند، ولی دو سه روز بعد خبر میرسد که عاشقِ همدیگر شده اند و شما را به جشنِ عروسی خود دعوت کرده اند!
فرض کنید شما آمر به معروف و ناهی از منکرید و می خواهید افرادی را که گفتم به معروف امر و از منکر نهی کنید. از کجا شروع می کنید؟! بدون آن که تحقیق کنید و فلسفه کار مخاطب را بدانید دست به اسلحه می برید و - به زبان و قدم - آنان را از راهی که کج می دانید منصرف می کنید؟! یا کمی تأمّل میکنید تا سَر از سِرّ ِ طرف درآورید؟!
در واقع مشابهِ آنچه در بالا مثال آوردم بارها و بارها در تاریخ اتفاق افتاده و هربار گروهی بیگناه را در معرضِ اتهامِ نا آگاهان قرار داده.
خلفای اوّل و دوّم علی علیه السلام را "خنده رو" می دانستند و زیاد خندیدن و شوخ بودن او را منافی با مقام خلافت تلقّی می کردند. این شد که در همان حالی که سرِ مبارکِ رسول الله بر زانوان علی بود به سقیفه رفتند تا مقامِ خلافت را به شیخی با وقار بسپارند.
پیامبر بسیار می خندید و نمازِ ظهرِ جماعت را به تأخیر می انداخت تا با کودکانِ سرِ راه بازی کند و نماز جماعت اوّل وقت را مانع از پیوند با مردم نبیند. این بود که قریشیان برخی رفتار او را -العیاذ بالله - سبک می پنداشتند، همانند برخوردی که فریسیان و صدوقیان عهد عیسی با او - که با کودکان و گناهکاران و غیر یهودیان مهربان بود - داشتند.
عیسی را می دیدند که گناهِ روسپیی را می بخشد، و ورودِ "روسپیانِ توبه کار" را به بهشت ساده تر از ورودِ "مُعجبان دیندار" میداند. پس عیسی را به ترکِ همنشینی با آنان فرا میخواندند، همچون زمانی که به مریمِ عذراء -به عبارتِ " لَقَد جِئتِ شیئاً فَرِیّا" - تهمتِ زنا زدند.
از امامِ صادق علیه السلام ایراد می گرفتند که چرا لباسِ رنگی می پوشد ، غافل از آن که ابا عبدالله الحسین ، "لباسِ خز" در بر می کرد.
علی را می دیدند که در کنارِ آبراهی به صورتِ زنی خیره شده و بلافاصله داوری می کردند. نمی دانستند که امام، مبهوت زیبائی صورت مثالی "دنیا" شده و - در کنایه " غُرّی غیری" - دنیای مُمَثَّل را از خود رانده.
سلیمان شنیده بود که پای زنان اهل سبا مانند سُم است، پس برای آن که سر از کار بلقیس در آوَرَد و شبهه شیطان بودن او را در برابر مؤمنان در هم بشکند، او را از فراز آبگینه ای رد کرد. ناهیان جاهل امّا، سلیمان نبی را به تهمت ازدواج با هزار زن متهم کردند و او را - مانند علی در بَعدِ ماجرای صفّین - کافر و محتاج توبه دانستند.
چنانکه به ظاهر شیعیانی که علی بن موسی الرّضا علیه السلام را سوار بر "بغله شهباء" و با "لباسِ فاخرِ خز" راهی دربار مأمون دیدند قصد قتلش کردند. در چه زمانی؟! هنگامی که سر از کجاوه درآورد و حدیثِ ولایت (سلسلة الذَّهَب) را برایشان نقل کرد.
برادران و خواهران ناهی از مُنکر!
امر به معروف و نهی از مُنکری که با علم همراه نباشد، به خَمر و قِمار می ماند. ظاهراً "فیهِما مَنافعٌ لِلنّاس" ، امّا ... "إثمُهُما أکبر" !!!!