صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۲۴۶۳۹
سردارابوالقاسم رضایی کودکی و نوجوانی خود را در محله چشمه علی گذراند. سال ۵۸ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و درهمان اولین روز‌های آغازجنگ یعنی پانزدهم مهر ماه سال ۵۹ به جبهه جنوب اعزام شد.
تاریخ انتشار: ۱۸:۴۴ - ۲۲ فروردين ۱۴۰۳

در زمان هواخوری از بند یک تا بند ۱۶ شروع به روبوسی همدیگر می‌کردیم وهمه ۱۸۵۰ نفر آزاده اردوگاه می‌آمدند وبه هم تبریک می‌گفتند. دراین گونه مواقع عراقی‌ها به وحشت می‌افتادند، آن‌ها می‌گفتند چه خبرشده است؟ مگر از ایران مهمان آمده؟

به گزارش ایسنا، سردارابوالقاسم رضایی کودکی و نوجوانی خود را در محله چشمه علی گذراند. سال ۵۸ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و درهمان اولین روز‌های آغازجنگ یعنی پانزدهم مهر ماه سال ۵۹ به جبهه جنوب اعزام شد. اودرچند عملیات ازجمله: طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، والفجرمقدماتی و خیبر شرکت داشت.

رضایی سال ۱۳۶۳بعدازعملیات خیبر درمنطقه عملیاتی «دربندی خان» عراق به همراه چند نفر از همرزمانش درکمین دشمن گرفتار شدند. آن‌ها تلاش کردند که محاصره را بشکنند و از تله عراقی‌ها بگریزند، لذا با آن‌ها درگیر شدند. اما تعداد نیرو‌های عراقی خیلی بیشتر ازآن‌ها بود. در این درگیری‌ها رضایی ازناحیه کتف، پا‌ها وشکم مجروح شد، درگیری‌ها مدتی طول کشید. خشاب آن‌ها خالی شد و به ناچاردراسارت دشمن گرفتارآمدند و عراقی‌ها آن‌ها را به اردوگاه موصل منتقل کردند.

رضایی می‌گوید: «هر روز در اسارت برای ما دنیایی از خاطره بود، اما ماه مبارک رمضان گفتنی‌ها و خاطرات به یادماندنی شیرین‌تری دارد. وقتی روز‌های اول اسارت رابه خاطر می‌آورم وآن را با روز‌های آخر مقایسه می‌کنم می‌بینم خیلی چیز‌ها به دست آوردم واین تجربه‌هایی که کسب کردم ارزش آن همه عذاب را داشت. یکی این که به وحدت رسیده بودیم.»

یکی از خاطراتم درباره ماه رمضان به زمان برگزاری نماز عید فطر باز می‌گردد. نماز عید قربان و سایر آیین‌های سنتی و دینی که به طور جمعی برگزار می‌شد در اردوگاه ممنوع بود نمی‌توانستیم نماز را به صورت جماعت برگزارکنیم؛ اما داخل بند‌ها در دسته‌های هشت نفری نماز را به جا می‌آوردیم.

در برنامه اعیاد بزرگ در زمان هواخوری از بند یک تا بند ۱۶ شروع به روبوسی همدیگر می‌کردیم وهمه ۱۸۵۰ نفر آزاده اردوگاه می‌آمدند وبه هم تبریک می‌گفتند. دراین گونه مواقع عراقی‌ها به وحشت می‌افتادند، آن‌ها می‌گفتند چه خبرشده است؟ مگر از ایران مهمان آمده؟ مگرتاحالاهمدیگر را ندیده‌اید؟ مگرسفردیگری داشته اید؟ شما که همگی اینجا و درکنار هم بوده‌اید، پس این چه برنامه‌ای است؟! این کار‌ها باعث می‌شد که اگر اختلاف جزئی بین بچه‌ها وجود داشت، برطرف شود واتحاد و وحدت بیشتری میان اسرا به وجود بیاید.

ارسال نظرات