صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۱۸۷۰۶
ویلیام استرلی، نویسنده کتاب «جست‌ و جوی گریزان برای رشد» و از اقتصاددانانی است که روی توسعه کار می‌کند. او اعتقاد دارد تاثیر شانس قرارگیری در یک اقلیم و جغرافیای مناسب بیشتر از سیاست‌های اقتصادی بر توسعه اثر دارد. او در مقاله‌ای با عنوان «سیاست خوب یا شانس خوب؟» به همین مساله می‌پردازد. ما در این نوشتار قصد بررسی یکی از مقالات مهم او را داریم. او در این مقاله ضمن نشان دادن اثر ناچیز سیاستگذاری بر توسعه، نشان می‌دهد که تاثیر جغرافیا، محیط بیماری و نوع محصولات زراعی چگونه از کانال نهادها و اقتصاد سیاسی بر توسعه اثر دارد.
تاریخ انتشار: ۰۷:۰۴ - ۲۷ اسفند ۱۴۰۲

بروندی امروز دارای درآمد سرانه ۲۰۰ دلار است که یک‌سوم کمتر از ۴ دهه پیش است. بروندی با وجود اقتصاد کشاورزی سرسبز که دارای سه فصل رشد، بارندگی فراوان، خاک‌های آتش‌فشانی حاصلخیز و مناسب بودن برای محصولات نقدی مانند قهوه، چای، پنبه، موز، روغن نخل و برنج، همچنان فقیر است. با این حال، بر اساس برخی داستان‌های توسعه اقتصادی، بروندی دارای مواهب جغرافیایی دیگری است که آن را در موقعیتی ضعیف قرار می‌دهد. این کشور تقریبا در خط استوا قرار دارد، محصور در خشکی است، از شرکای تجاری غنی دور است و دارای یک محیط بیماری است که باعث امید به زندگی ۴۷ سال شده است. در طول دوره استعمار، مرگ‌ومیر در میان مهاجران اروپایی ۲۸۰نفر در هر هزار نفر در سال بود؛ بنابراین استعمارگران بلژیکی ساکن نشدند، بلکه از طریق کار اجباری در مزارع قهوه و سایر مزارع محصولات نقدی و سهمیه‌بندی اجباری محصولات غذایی، مستعمره را استثمار کردند.

به گزارش دنیای اقتصاد، بلژیکی‌ها به‌طور غیرمستقیم از طریق سران توتسی حکومت می‌کردند. بر اساس برخی مطالعات، حتی محصولات نقدی که می‌توانند درآمد صادراتی بالایی ایجاد کنند، برای اقتصاد سیاسی و توسعه نهادی مضر هستند. سه دیکتاتور نظامی توتسی از یک کمون در استان بوروری، ۳۲ سال از ۳۸ سال پس از استقلال، بروندی را اداره کردهاند که با قتل‌عام غیرنظامیان، جنگ داخلی مکرر و زوال اقتصادی همراه بوده است. نهاد‌ها به طرز فاجعه‌باری در حفاظت از جان شهروندان یا ایجاد هرگونه شباهتی با حاکمیت قانون شکست خورده‌اند.

ندیکومانا توضیح می‌دهد که چگونه نخبگان دولت را تسخیر و کنترل خود را از طریق خشونت اعمال کردند. نکورونزیزا و نگاروکو نشان می‌دهند که چگونه حاکمان به‌طور سیستماتیک، اقتصاد را با استفاده از مکانیسم‌هایی مانند ارائه یارانه‌های دولتی به شرکت‌های دولتی تحت کنترل حاکمان، مالیات‌های شدید بر درآمد‌های نقدی، موقعیت‌های پرسود خدمات ملکی برای قبیله حاکم، خرید کالا‌های مصرفی با قیمت‌های کنترل شده و فروش مجدد آن‌ها در بازار سیاه و خرید ارز به نرخ رسمی و فروش مجدد آن با نرخ بسیار بالاتر در بازار سیاه غارت کرده‌اند.

کانادا امروز ۱۰۷ برابر بروندی درآمد سرانه دارد و با وجود در حاشیه بودن در بیشتر دوره استعمار، ثروتمند است. در مذاکرات صلح بین بریتانیا و فرانسه پس از جنگ هفت ساله در قرن هجدهم (که ولتر آن را «مبارزه بر سر چند هکتار برف» توصیف کرد)، بریتانیایی‌ها به‌طور جدی در مورد گرفتن جزیره گوادلوپ به جای کانادا به عنوان غرامت جنگی بحث کردند. با این حال، کانادا دارای مواهب جغرافیایی است که برخی از داستان‌های توسعه اقتصادی استدلال می‌کنند که مزایایی برای آن به ارمغان می‌آورد. از مناطق استوایی دور است، مرز طولانی با یک شریک تجاری غنی دارد، به دریا دسترسی دارد و دارای محیطی است که امید به زندگی را به ۷۹سال می‌رساند.

در طول دوره استعمار، مرگ‌ومیر در میان مهاجران اروپایی تنها یک هفدهم مرگ‌ومیر بروندی بود. در حالی که کانادا فاقد محصولات نقدی پرسود مانند قهوه، پنبه و چای است، یکی از تولیدکنندگان برتر غلات در جهان است و برخی مطالعات نشان می‌دهند که مواهب غلات برای اقتصاد سیاسی و توسعه نهادی بهتر از محصولات نقدی گرمسیری است. کانادا برای مدت طولانی یک کشور دموکراسی با حاکمیت قانون بوده است، هرگز جنگ داخلی نداشته است و یکی از بهترین رتبه‌های جهان را در زمینه رهایی از فساد دارد.

چه میزان از مزیت ۱۰۷ برابری درآمد کانادایی‌ها نسبت به بروندی‌ها به دلیل مواهب جغرافیایی مطلوب‌تر است؟ چقدر مدیون نهاد‌های خوب است؟ چقدر به دلیل سیاست‌های بهتر است؟ آیا مزیت‌های ادعایی جغرافیایی کانادا نسبت به بروندی مستقیما بر درآمد تاثیر می‌گذارد یا از طریق نهاد‌ها یا سیاست‌ها کار می‌کند؟ هدف این تحقیق ارزیابی تئوری‌های تجربی مختلف در مورد چگونگی تاثیر جغرافیا، نهاد‌ها و سیاست‌ها بر توسعه اقتصادی است. فرضیه جغرافیا/مواهب عوامل معتقد است که محیط به‌طور مستقیم بر کیفیت زمین، نیروی کار و فناوری‌های تولید تاثیر می‌گذارد. به عنوان مثال، در مقایسه با آب و هوای معتدل، محیط‌های گرمسیری معمولا دارای بازده محصولات ضعیف، بیماری‌های ناتوان‌کننده‌تر و مواهبی هستند که نمی‌توانند به‌طور موثر از فناوری‌های تولید توسعه‌یافته در مناطق معتدل‌تر استفاده کنند.

به‌طور مشابه، شرایط جغرافیایی خاص - خواه یک کشور محصور در خشکی باشد و بنابراین برای تجارت باز نباشد - به‌طور دائمی توانایی کشور را برای دسترسی به یک بازار بزرگ اقتصادی محدود می‌کند، توانایی آن را برای بهره‌برداری از صرفه‌های مقیاس محدود می‌کند و در نتیجه کارآیی تولید را کاهش می‌دهد. وقف منابع مانند مواد معدنی یا شرایط اکولوژیک که به نفع محصولات نقدی است نیز ممکن است بر درآمد تاثیر بگذارد. طبق فرضیه جغرافیا، محیط به‌طور مستقیم با تاثیرگذاری بر نهاد‌ها در تابع تولید و خود تابع تولید، توسعه اقتصادی را شکل می‌دهد (یعنی برخی موهبت‌ها می‌توانند تولید را از نظر فناوری دشوارتر کنند).

دیدگاه نهادی معتقد است که تاثیر اصلی محیط بر توسعه اقتصادی از طریق ایجاد نهاد‌های بلندمدت انجام می‌شود. به عنوان مثال، در محیط‌هایی که محصولات زراعی با استفاده از مزارع بزرگ تولید می‌شوند، به سرعت نهاد‌های سیاسی و قانونی ایجاد می‌شوند که از مالکان معدود زمین در برابر بسیاری از دهقانان محافظت می‌کنند و حتی ممکن است برده‌داری را تقویت کند. حتی زمانی که کشاورزی از کانون توجه اقتصادی دور شود، نهاد‌های پایدار به خنثی کردن رقابت و در نتیجه انسداد توسعه اقتصادی ادامه خواهند داد.

به‌طور مشابه، نهاد‌های بسیاری از کشور‌ها در طول استعمار شکل گرفتند، به‌طوری که بررسی مستعمرات نشان‌دهنده یک آزمایش طبیعی است. استعمارگران اروپایی محیط‌های بیماری متفاوتی را در سراسر جهان یافتند. در مستعمراتِ با میکروب‌ها و آب و هوای نامناسب، قدرت‌های استعماری نهاد‌های استخراجی تاسیس کردند، به‌طوری که تعداد کمی از استعمارگران می‌توانستند از منابع طبیعی بهره‌برداری کنند.

در مستعمرات با آب‌وهوا و میکروب‌های میهمان‌نواز، قدرت‌های استعماری نهاد‌های مهاجرنشین را تاسیس کردند. بر اساس این دیدگاه، ساختار‌های نهادی ایجاد شده توسط استعمارگران در واکنش به محیط، حتی با پایان یافتن استعمار نیز پابرجاست؛ بنابراین دیدگاه نهادی استدلال می‌کند که تاثیر عمده محیط بر توسعه اقتصادی از طریق تاثیر طولانی مدت آن بر نهادهاست. فناوری در این داستان برای نهاد‌هایی که اتخاذ تکنیک‌های بهتر تولید را محتمل می‌کنند، درون‌زا است. در نهایت، دیدگاه سیاست - که در واقع مجموعه‌ای از بسیاری از رویکرد‌های مختلف است - اهمیت مناطق استوایی، میکروب‌ها و محصولات کشاورزی را در شکل دادن به توسعه اقتصادی امروز زیر سوال می‌برد. این دیدگاه در رویکرد نهاد‌های توسعه چندجانبه گنجانده شده است.

دیدگاه سیاست معتقد است که سیاست‌ها و نهاد‌های اقتصادی منعکس‌کننده دانش و نیرو‌های سیاسی فعلی هستند؛ بنابراین تغییر در دانش در مورد اینکه کدام سیاست‌ها و نهاد‌ها برای توسعه بهترین هستند یا تغییر در انگیزه‌های سیاسی، تغییرات سریعی در نهاد‌ها و سیاست‌های اقتصادی ایجاد می‌کند. در این دیدگاه، تاریخ نقش مهمی ایفا نمی‌کند؛ هر میراث تاریخی نامطلوب را می‌توان به سرعت معکوس کرد. بر اساس دیدگاه سیاست، در حالی که محیط‌های گرمسیری، بیماری‌ها و محصولات خاص ممکن است بر تولید و نهاد‌ها تاثیر گذاشته باشند، درک نیرو‌های محیطی برای درک توسعه اقتصادی امروز ضروری نیست.

ارسال نظرات