شاید نویسنده یا نویسندگان مقاله اکونومیست هرگز تصور نمی کردند که هفت ماه پس از آن، در ماه اکتبر، دستاوردهای جامعه اسراییل به چالش کشیده خواهد شد و ابعاد بیشتری از نقش ناتانیاهو در اتفاقات ماه اکتبر که به تضعیف بیشتر اسراییل منجر شده فاش خواهد شد. لازم به ذکر است که قبل از پایان ماه اکتبر ایهود باراک، نخست وزیر سابق و مخالف سیاسی ناتانیاهو اعلام کرد که ناتانیاهو پس از خروج اسراییل در ۲۰۰۵ از غزه، طرفدار تقویت حماس در برابر دولت خودگردان فلسطین بود و استدلال او هم این بود که حماس مانند اسراییل و بر خلاف دولت خودگردان مخالف تشکیل دو کشور است و لذا ما باید به تقویت حماس کمک کنیم. همزمان فاش شد که یکبار، یکسال قبل از ماه اکتبر و یک بار سه ماه قبل از عملیات ۷ اکتبر، نهادهای اطلاعاتی با جزییات دقیق از نحوه حمله، هشدارهای لازم را داده بودند که مورد بی توجهی دولت اسراییل قرار گرفته بود. با عنایت به این مطالب، مخالفین ناتانیاهو را مقصر اصلی اتفاقات ۷ اکتبر میدانند.
اکنون پس از حدود پنج ماه از عملیات اسراییل در غزه که منجر به جان باختن بیش از ۳۰ هزار نفر فلسطینی شده، اسراییل در پی حمله به رفح است ٫ آن هم به این بهانه که هنوز گردانهای نظامی حماس در آنجا حضور دارند. از طرفی اسراییل در حال برنامه ریزی برای انجام عملیاتی در جنوب لبنان است که ابعاد آن قابل حدس نیست و البته تنشها را حتما گسترش خواهد داد. بهانه این عملیات هم، ایجاد منطقه حایلی است که از حملات مشابه ۷ اکتبر توسط حزب الله در آینده جلوگیری کند.
البته بقای دولت ائتلافی نانانیاهو در گرو ادامه جنگ است. هفته پیش لاپید گفت: «ناتانیاهو مقصر است و باید پس از پایان جنگ کنار برود.» این عاملی است که انگیزه ناتانیاهو برای ادامه جنگ و جلوگیری از کاهش تنشها را بیشتر میکند. زیرا به احتمال زیاد پایان جنگ مقارن با خروج نتانیاهو از قدرت خواهد بود.
موضوعی که اسراییلیها به آن توجه ندارند این است که نتانیاهو ادعا میکند به دنبال نابودی نیروهای نظامی حماس برای جلوگیری از تکرار حوادث آینده است. در حالی که نوجوانان و کودکانی فلسطینی در میان سی هزار نفری که تاکنون جان باخته اند نزدیکانی مانند خواهر، برادر، پدر، مادر، خویشاوند و یا دوستی داشته اند. اسراییل در حال کاشت بذر حاصلخیزی از کینه و نفرت در میان آنها است که حاصل آن بین پنج تا ده سال آینده مشاهده خواهد شد و عامل جدیدی برای خشونت و درگیری خواهد شد.
عوارض جانبی این اتفاقات هم در حال افزایش است؛ از جمله حمله به کشتیها در دریای سرخ که با کشته شدن سه ملوان در هفته گذشته نگرانیهای افزایش تنشها را بیشتر میکند. فعلا عملیات شبه نظامیان عراقی علیه نیروهای آمریکایی متوقف شده، ولی در هفته اخیر قول از سرگیری حملات را داده اند. با شروع عملیات جدید در رفح و احتمالا جنوب لبنان احتمالا تنشها گسترش خواهد یافت.
نقش دولت آمریکا در همین حد بود که تا کنون دیدیم: کمی تذکر بدون نتیجه به دولت اسراییل، تلاش برای حفاظت نیروهایش در عراق و سوریه و کنترل حملات حوثی ها، که در سال انتخابات احتمالا در بهترین حالت، نقش آمریکا در همین سطح خواهد ماند. دولتهای منطقه هیچگونه تاثیر تعیین کنندهای جز ملاقاتهای محدود میانجیگرانه کم اثر و یا بی اثر نخواهند داشت. امیدهایی هم وجود دارد که ایران بتواند گروههای موسوم به محور مقاومت را کنترل کند که در چهارچوب قرار گیرند، هر چند که بنا به برخی گزارشهای منعکس شده در رسانههای معتبر و تایید ایران، مقامات ایران کنترلی روی نیروهای مقاومت ندارند و آنها خود تصمیم میگیرند؛ بنابراین میتوان سوی ایران هم تنش خیلی قابل کنترل نیست. اکنون سوال این است که آیا تنش در منطقه قابل کنترل است و اگر نیست تا کجا میتواند گسترش پیدا کند و چه کشورهایی را درگیر خواهد کرد و آیا برندهای خواهد داشت؟ و تکرار سوال سال گذشته مجله اکونومیست آیا ناتانیاهو موفق به در هم شکستن اسراییل میشود؛ که طبعا ادامه مسیر سیاستهای ناتانیاهو عواقب غیر قابل پیش بینی و البته خسارت باری را برای منطقه خواهد داشت.