فرهاد مجیدی اخراج شد؛ این بخشی از خبری است که هفته پیش حسابی در رسانههای حقیقی و مجازی دست به دست میشد. هرچند عدهای هم از کنار این ماجرا با احتیاط بیشتری رد شده و از تیترهایی مانند جدایی فرهاد مجیدی از اتحاد کلبا پس از توافق دوطرفه استفاده کرده بودند. هرکدام از این روایتها که به واقعیت نزدیک باشد، در اصل ماجرا تفاوتی به وجود نمیآورد. اصل این است که دیگر و فعلا، فرهاد بهعنوان یک مربی ایرانی، سرمربی هیچ تیم خارجی، حتی اگر آن تیم، تیم گمنامی در امارات باشد، نیست.
نتایجی که فرهاد مجیدی در این فصل در اتحاد کلبا گرفت، چارهای به غیر از قطع همکاری با او نمیگذاشت. در شش بازی منتهی به اخراج فرهاد مجیدی، تیمش چهار بار شکست خورد و فقط دو بار مساوی کرد. این نتایج حتی پس از وعده مدیران باشگاه اماراتی مبنی بر تداوم همکاری با این مربی جوان ایرانی و حتی پس از انداختن عکس یادگاری با فرهاد که ظاهرا بوی حمایت میداد، چارهای برای مالکان به نسبت متمول تیم باقی نگذاشت تا با مجیدی خداحافظی کنند.
بهاینترتیب ماجراجویی این مربی ایرانی در باشگاه گمنام اتحاد کلبا، فقط یکسالو نیم طول کشید؛ آغازش شیرین بود و شکستهای متوالی، پایانش را تلخ کرد. مجیدی در ۱۵ دیداری که در همین فصل روی نیمکت اتحاد کلبا نشست، بیش از ظرفیت ممکن طعم شکست را چشید؛ او فقط سه بار برنده شد؛ ولی هشت بار شکست خورد تا روشن شود برنامهریزیاش برای ادامه حضور در این باشگاه اماراتی با شکست روبهرو شده است. فرهاد در اولین فصل حضورش در این تیم، حسابی خودی نشان داده بود و با ۳۳ امتیاز، کلبا را در جدول ۱۴ تیمی امارات در رده هشتم نگه داشت تا بهترین نتیجه تاریخ این تیم کوچک در امارات را به نام خودش کند.
پس از آن دستاورد مهم، مسئولان باشگاه هم سر کیسه را برای فهرست خرید مجیدی شل کردند تا تیم در دومین فصل حضور این مربی ایرانی بهتر از فصل قبل نتیجه بگیرد. خرید مهدی قایدی، یکی از بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران، در همین راستا رقم خورد؛ ولی درخشش مهدی نهایتا راهی برای بقای فرهاد نشد و او سرانجام بعد از قریب به نیم فصل دیگر، راهش را از الاتحاد جدا کرد. کارنامه فرهاد در ۱.۵ فصل حضور در امارات بهعنوان سرمربی، روی کاغذ چندان درخشان نیست. او ۴۱ بار در قامت سرمربی اتحاد کلبا در لیگ برتر این کشور فعالیت کرد که توانست فقط ۱۲ بار برنده شود و ۱۰ تساوی و ۱۹ باخت در کارنامه زرد و مشکیپوشان با هدایت مجیدی دیده شد.
شاید مرور همین اتفاقات از او یک مربی ناکام به جا بگذارد؛ ولی اصلی که دراینبین در آستانه فراموشی است، این است که اتحاد کلبا قبل از فرهاد مجیدی هرگز تیم موفق و بزرگی نبوده است. همانطورکه در بالا عنوان شد، بهترین رتبه تاریخش را هم با همین فرهاد مجیدی دارد؛ پس توقع جهش یکباره از این تیم و مدعی قهرمانی شدن آنهم پس از ۱.۵ فصل به اندازه کافی غریب مینماید.
با وجود این مباحث، موضوعی که همچنان فرهاد مجیدی را بهویژه در بین سرمربیان ایرانی خاص میکند، همان بحث شجاعت و نهراسیدن است. برای تشریح این اتفاق کافی است به ابتدای حضورش در این باشگاه اماراتی برگشت. فرهاد در ایران فصل بینظیری را تجربه کرد. او روی نیمکت استقلال نشست و در شرایطی که زمان زیادی از دوران مربیگریاش نمیگذشت، توانست استقلال را با ثبت یک رکورد خارقالعاده، بدون شکست، قهرمان لیگ برتر ایران کند. پیش از فرهاد مجیدی، از آخرین قهرمانی استقلال در لیگ برتر ۹ سال میگذشت. مجیدی نهتنها این طلسم عجیب را از بین برد؛ بلکه رکوردی به جا گذاشت که تکرارش به اندازه کافی سخت است.
او علاوه بر رسیدن به عنوان قهرمانی، بیش از گذشته، محبوب آبیپوشان تهرانی هم شده بود. سکوهای ورزشگاه برای مجیدی سنگ تمام میگذاشتند و بدیهیترین اتفاق، تمدید قرارداد چندساله با این مربی جوان بود. با توجه به نرخ قراردادهای موجود در فوتبال ایران و جایگاهی که مجیدی روی نیمکت سرمربیگری این تیم به دست آورده بود، سادهترین کاری که این مربی میتوانست انجام دهد، تمدید قرارداد، بالابردن رقم درخواستی و ادامه کار در زمینهای بود که بهخوبی با آن اخت گرفته و سازگار شده بود؛ اما فرهاد مجیدی در تصمیمی غیرمنتظره، چمدانهایش را بلافاصله پس از جشن قهرمانی با استقلال بست. او خانه امن و راحتی را که برای خودش ساخته بود، رها کرد تا بتواند چالش سختی در دنیای مربیگری تجربه کند. چنین شد که او تیم گمنام اتحاد کلبا را برای ادامه دوران حرفهایاش برگزید.
آن تصمیم فرهاد، به اندازه کافی شوکهکننده بود؛ ولی موردی که مجیدی را متفاوتتر از بقیه کرد، تجربه مربیگری در جایی غیر از ایران و مچاندازی در محیطی حرفهای، دستکم از لحاظ ساختار و متفاوت با فوتبال ایران بود. شاید با توجه به بضاعت و جایگاهی که اتحاد کلبا در فوتبال امارات داشت، شکست و عدم نتیجهگیری مجیدی از پیش قطعی به نظر میرسید؛ ولی این پیشبینی احتمالی هم مجیدی را از چالش سختی که برای خودش برگزیده بود، برحذر نداشت.
او خانه توفانی را به آرامش موجودی که میتوانست برایش آسایش مالی بیشتری در پی داشته باشد، ترجیح داد. اقدام فرهاد مجیدی شاید او را تبدیل به اولین مربی ایرانی که خارج از مرزها مربیگری کرده، نکند؛ ولی قطعا او را تبدیل به یکی از پیشتازهای عصر جدید فوتبال ایران خواهد کرد؛ فوتبالی که پیشازاین کلی بازیکن به کشورهای دیگر لژیونر کرده؛ ولی نتوانسته در زمینه مربیگری توفیقی بیرون از مرزها به دست بیاورد؛ حتی اگر لژیونرشدن در این زمینه، حضور در لیگ نهچندان معتبری مثل امارات یا تیم نهچندان شناختهشدهای مثل اتحاد کلبا باشد. فرهاد مجیدی اخراج شده و این روزها همواره اسمش بهعنوان کاندیدا در یکی از تیمهای داخلی برای سرمربیگری مطرح میشود؛ ولی اگر او یک بار شجاعت به خرج داده تا مربی- لژیونر باقی بماند، چه دلیلی دارد که یکباره عاشق خانه امن شود؟