60سال پیش در چنین روزی دکتر محمد مصدق بر بالای برگه اعلام ملی شدن صنعت نفت عبارتی با این عنوان نوشت: «به نام سعادت مردم ایران نفت را ملی میکنیم.» به این ترتیب دوره مبارزات نهضت ملی نفت در تاریخ 29 اسفند 1329 آغاز شد و با کودتای 28 مرداد به پایان رسید.
اما هرچند که این مبارزات پس از گذشت نزدیک به سه سال با پایانی تلخ و شکستی فراموش نشدنی روبرو شد ولی به عقیده بسیاری از روشنفکران و پژوهشگران ایرانی، عمیقا بر خواستههای تاریخی ایرانیان تاثیر گذاشت.
هنوز که هنوز است بسیاری از ایرانیان بر این باور هستند که نهضت ملی شدن صنعت نفت و رهبر آن با شکست دولت استعماری بریتانیا توانستند نامی نیک از خود یادگار بگذارند.
با این وجود هر چه زمان میگذرد به نظر میرسد که برخی از پژوهشگران ایرانی از روایت غالب فاصله میگیرند؛ اگر از نظر طرفداران روایت غالب، نهضت ملی نفت مبارزهای نه تنها برای نفت بلکه برای قطع ید دول استعماری بود، از نظر مخالفان این روایت، ملی کردن صنعت نفت نه تنها نتوانست دست اجنبی را از کشور کوتاه کند بلکه نهایتا درآمدهای نجومی نفتی را از دست استعمار در آورده و به دست استبداد داد.
در همین باره سید محمد صادق خرازی پرسشی با این عنوان مطرح میکند که آیا میتوان گفت با ملی کردن صنعت نفت، نفت بصورت نیمبند از دست استعمار خارج شد ولی دو دستی تقدیم قدرت استبداد داخلی گردید؟
او در پاسخ به این سوال درنگ نمیکند که بگوید "واقعه ملی شدن نفت حتی نتوانست تا سال ۴۸-۱۳۴۷ از نفت ایران استعمار زدایی کند و حتی یک حکومت خودمختار در مدیریت نفت دولتی ایجاد کرد."
به باور این پژوهشگر پروژه ملی کردن صنعت نفت توسعه را به همراه نداشت و به دلیل فقدان مکانیزمهای دمکراتیک در ایران به منبع درآمد متمرکزی برای دولت تبدیل شد.
از نظر خرازی نهایتا دولت نفتی یا نفت دولتی تفکر توسعه را بصورت فرمایشی از بالا به پایین به صورت یک فرهنگ در آورده و بحران توسعه فرمایشی را موجب شده است.
صادق زیباکلام دیگر تحلیل گر ایرانی است که با منتقدان نهضت ملی نفت هم آواز شده و میگوید که نهضت ملی، نفت را دولتی کرد و نه ملی. به باور این استاد دانشگاه هر چند که نمیتوان بر وطن پرستی رهبران نهضت شکی روا داشت اما باید گفت که استراتژی و تاکتیک آنها اشتباه بوده است.
او از اینکه ملی شدن نفت حالتی حماسی و تقدیسی پیدا کرده که به جز تقدیس شدن و در منقبتش صحبت کردن چیز دیگری نبوده است، انتقاد کرده و میگوید؛ باید از مساله ملی شدن صنعت نفت تقدسزدایی شود و این شهامت تاریخی را داشته باشیم تا سوال کنیم.
به عقیده زیباکلام برخلاف گفته دکتر مصدق ملی کردن نفت سعادتی برای ملت ایران در پی نداشت و چون دستاوردهای آن همه در 28 مرداد بر باد فنا رفت؛ آیا بهتر نبود که ما بشکلی مصالحه کرده و کنار میآمدیم؟
به عقیده این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران راههای دیگری جز ملی کردن صنعت نفت وجود داشت و اگر دکتر مصدق بجای اینکه به این سمت و سو برود که بجز ملی شدن ما هیچ راه دیگری نداریم، فرمولی را پذیرفته بود که ایران صاحب نفت باشد و در عین حال میتوانستیم توافق انگلستان را هم جلب کنیم، چنین چیزی حتما نتایج بهتری داشت.
با این حال زیباکلام میپذیرد که نهضت ملی نفت برای بدست آوردن چیزی ورای منافع اقتصادی نفت شکل گرفت و جامعه ایرانی را به دو قطب متخاصم سیاسی تقسیم کرد که در یک سوی آن نیروهای ارتجاعی و ضد دمکراسی بودند و در سوی دیگر آن طرفداران آزادی.
محمدعلی همایون کاتوزیان نیز در این باره با صادق زیباکلام هم داستان است. او میگوید: «اگر به نوشتهها و سخنرانیهای سران و روشنفکران نهضت ملی- مانند مصدق، حسیبی، بقایی، مکی و ملکی- در زمان خودش رجوع فرمائید، ملاحظه خواهید کرد که این نهضت اساسا به قصد تامین کامل استقلال ایران آغاز شد تا استقرار یک دموکراسی پایدار ممکن شود.»
استاد دانشگاه آکسفورد این گفته را در جواب کسانی که راه حل بحران به وجود آمده میان ایران و شرکت نفت را ملی کردن نمیدانند، مطرح میکند.
به باور همایون کاتوزیان "به هر حال برای خلع ید از شرکت سابق تنها راه ملی کردن صنعت نفت ایران بود. از قضا سران نهضت این ایده را از دولت حزب کارگر انگلستان گرفته بودند و به صورت حربهای برای حقانیت ملی کردن نفت بر آن تاکید میکردند."
اما در این میان دکتر داود هرمیداس باوند نهضت ملی نفت را هم دارای شکوه و افتخار میداند و هم آمیخته به خزلان. به باور او در يک صد سال اخير هر وقت تحولي به وجود آمده، پيامدش خزلان بوده است؛ متاسفانه دوران افتخار ما کوتاه بوده و استمرار نداشته است.
باوند رسيدن به استقلال سياسی و اقتصادی، احياي ضوابط و هنجارهای دمکراسی و اعاده نظام عقيم شده مشروطيت و اين اصل که شاه سلطنت کند نه حکومت را سه خواستهای میداند که نهضت ملی نفت به دنبال آن بوده است.
البته او اذعان دارد که اعلامیه نه مادهای نهضت ملی نفت در داخل ایران به ایدئولوژی تبدیل شده بود به طوریکه جریانهای سیاسی در ایران عدول از آن را خیانت تلقی میکردند.
بنابراین در آستانه 60سالگی ملی شدن صنعت نفت در ایران به نظر میرسد که روایت جدیدی علاوه بر روایت غالب از نهضت ملی نفت نزد روشنفکران ایرانی در حال شکل گیری است.
گرچه در روایت جدید امکان دارد که از جریان مبارزاتی که در در اوایل سلطنت پهلوی دوم به نهضت ملی نفت موسوم شد، تقدس زدایی شود اما این شهامت را به کسانی نیز خواهد داد که در پی ارائه تصویری حقیقیتر از نهضت و رهبر آن هستند و شاید هم چراغی برای یافتن راه امروز برای تکرار نکردن اشتباهات دیروز به دست ما دهد.