صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

در داستان‌هایی که به سبک واقع‌گرایی جادویی نوشته شده‌اند، همه چیز عادی‌ست، اما یک عنصر جادویی و غیرطبیعی در آن‌ها وجود دارد. بین سه مفهوم «رئالیسم جادو»، «رئالیسم جادویی» و «رئالیسم شگفت‌انگیز» در تعریف مفهوم جادو، تفاوت وجود دارد.
تاریخ انتشار: ۰۱:۰۳ - ۱۵ اسفند ۱۴۰۲

نماوا مگ نوشت: یک. «True Detective: Night Country» یا «کارآگاه حقیقی: سرزمین شب»، فصل چهارم مجموعه‌ای تلویزیونی‌ست که فصلِ اولِ آن را رسماً می‌توان «شاهکاری سینمایی» در چارچوب تلویزیون دانست که غیر از روایت و کارگردانی منحصر به‌فردش، بهترین بازی‌های دو غولِ عرصه‌ی بازیگری یعنی متیو مک‌کانهی و وودی هارلسون در آن شاهدیم [این سریال در فصل اول با نظرات مثبت و تحسین منتقدان روبرو شد؛ مجله آتلانتیک سریال کارآگاه حقیقی را «بهترین مجموعه تلویزیونی» خواند و متاکریتیک به این مجموعه، لقب «تحسین جهانی» داد.

این سریال به سبک آنتولوژی ساخته شده، به این معنا که در انتهای هر فصل، داستان خاتمه یافته و فصل بعد با داستانی متفاوت و تیم بازیگری جدید ساخته می‌شود]البته کسی هم فکر نمی‌کرد که آن شاهکار، در فصل‌های بعدی تکرار شود [که نشد!]فصل دوم و سوم، کم و بیش، آثار پلیسی جذابی بودند که اگر بدون نام «کارآگاه حقیقی» منتشر شده بودند چه بسا طرف‌داران زیادی هم دست و پا می‌کردند، اما مسئله، مسئله‌ی «مقایسه» بود که پوستِ قسمت‌های بعدی و عواملِ سازنده‌اش را هم کَنَد! حالا رسیده‌ایم به فصل چهارم و به نظرم بعد از گذشت حدود ۱۰ سال از انتشار فصلِ اول، باید دیگر بی‌خیالِ مقایسه شویم!

با این پیش‌فرض، که فصل چهارم یک تفاوت اساسی هم با باقیِ فصل‌ها دارد [غیر از انتقاد‌های سیاسی‌اش به دولت مرکزی امریکا و غیر از رویکرد‌های انکارناپذیر فمینیستی‌اش و همچنین تمرکز مشخص‌اش بر زندگی بومیان آلاسکا و عدم تطابقِ این زندگی، با رویای امریکایی]در این فصل، برای نخستین بار، مخاطب با عرصه‌ی تازه‌ای از روایت روبرو می‌شود که اصلاً مال سرزمین‌های جنوبی‌ست نه شمالی و تطابقِ آن با سرزمین‌های شمالی، گاه حیرت‌انگیز است: «رئالیسم جادویی». [magical realism، یکی از شاخه‌های واقع‌گرایی (رئالیسم) در مکاتب ادبی‌ست که در آن ساختار‌های واقعیت دگرگون می‌شوند و دنیایی واقعی، اما با روابط علت و معلولی خاص خود آفریده می‌شود؛ در واقع، رئالیسم جادویی، ترکیبی از واقعیت، افسانه و تاریخ است.

در داستان‌هایی که به سبک واقع‌گرایی جادویی نوشته شده‌اند، همه چیز عادی‌ست، اما یک عنصر جادویی و غیرطبیعی در آن‌ها وجود دارد. بین سه مفهوم «رئالیسم جادو»، «رئالیسم جادویی» و «رئالیسم شگفت‌انگیز» در تعریف مفهوم جادو، تفاوت وجود دارد. در رئالیسم جادو، جادو به راز زندگی اشاره می‌کند؛ در رئالیسم شگفت‌انگیز و رئالیسم جادویی، جادو به هر نوع رویداد خارق‌العاده و به‌ویژه هر چیز روحی یا غیرقابل تبیین برای علم عقلانی اشاره دارد.

فرانتس رُوه منتقد آلمانی هنر اولین کسی بود که در سال ۱۹۲۵ از اصطلاح رئالیسم جادو استفاده کرد. برداشت وی از این اصطلاح اشاره به راز یا سری‌ست که بر این جهان واقع رخ نمی‌نماید، بلکه در پس آن و پنهان از آن جلوه‌گر است، اما رئالیسم جادویی و رئالیسم شگفت‌انگیز درهم آمیختن امر غیرممکن و باورناپذیر با دنیای روزمره است.

مفهوم «رئالیسم جادویی» اولین بار توسط آنخل فلورس در مقاله «رئالیسم جادویی در داستان اسپانیایی آمریکایی» (۱۹۵۵) ابداع شد. این اصطلاح برای اشاره به روایت‌هایی به کار برده می‌شود که جنبه‌هایی از رئالیسم جادو و رئالیسم شگفت‌انگیز را دارند. رئالیسم شگفت‌انگیز نیز اصطلاحی‌ست که توسط نویسنده کوبایی آلخو کارپانتیه در پیش‌گفتار رمانِ «قلمرو این عالم» (۱۹۴۹) برای توصیف جایگاه ادبی آمریکای لاتین ابداع شد؛ این رمان به گفته بسیاری از منتقدان سرآغاز دوره اول رئالیسم جادویی در آمریکای لاتین است.

کارپانتیه در این پیش‌گفتار، راه خود را از «رئالیسم جادو» رُوه که آن را تصنعی، متظاهرانه، سرد و ملال‌آور یافته بود، جدا کرده.]اغلب از من در جلسات یا کارگاه‌های داستان‌نویسی درباره تفاوت «فانتزی» و «رئالیسم جادویی» سؤال شده و جواب من هم این بوده که در فانتزی همیشه «درگاهی عینی»، مرز میان فیزیک و متافیزیک است [مثل سوراخ خرگوش در «آلیس در سرزمین عجایب» یا کمدِ لباس در هفت‌گانه «سرزمین نارنیا»]، اما در «رئالیسم جادویی»، مرزی عینی وجود ندارد و در عینِ آن که با روایتی کاملاً واقع‌گرایانه روبروییم با جلوه‌های فراواقع‌گرایانه -در کنارش – کنار می‌آییم، چون درست چفتِ هم شده‌اند و باورپذیری کل کار، دچار مشکل نشده. [باورپذیری!

رمز اصلیِ موفقیتِ اثری روایی که هیچ وقت نباید از یاد برود.]«کارآگاه حقیقی: سرزمین شب» چنین اثری‌ست و به گمان من، اصلاً هم لازم نبوده با نام «کارآگاه حقیقی» منتشر شود تا صاحبِ ارزش‌های هنری باشد، این فصل، به طور مستقل هم، اثری دریادماندنی‌ست.

دو. فصل چهارم «کارآگاه حقیقی»، در چارچوب «ارجاعاتِ فرامتنی»، نوعی «فریب مخاطب» هم هست یعنی «ایسا لوپز» به عنوان نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده‌ی آن، سعی کرده مخاطب را درگیرِ «پیش‌فرض‌های اشتباه» کند تا «نحوه قضاوت» اش را به «تردید‌های مداوم» دچار سازد؛ این فصل، با نخستین سکانس‌هایش، ابتدا این گمانه را تقویت می‌کند که قرار است با نسخه‌ی دوم فیلم «موجود» رو در رو باشیم [The Thing، فیلمی در ژانر علمی-تخیلی و ترسناک به کارگردانی جان کارپنتر و نویسندگی بیل لنکستر و محصول سال ۱۹۸۲؛ فیلم در زمان اکران با بی‌توجهی منتقدان رو به رو شد و بسیاری آن را تقلیدی ناشیانه از فیلم «بیگانه» ساخته ریدلی اسکات دانستند، اما پس از سال‌ها، کم‌کم نظر بینندگان به این فیلم جذب و این فیلم بدل به یکی از تأثیرگذارترین فیلم‌های ژانر شد]که خیلی زود، مخاطب متوجه می‌شود فریب خورده و در قدمِ بعدی، باز هم مخاطب را فریب می‌دهد که قرار است با نسخه‌ی تلویزیونی «Wind River» روبرو باشیم [فیلمی به نویسندگی و کارگردانی تیلور شریدان که در ۲۰۱۷ منتشر شد]که باز هم چنین نیست و دامنه‌ی این فریب‌ها تا جایی گسترده می‌شود که ارجاعاتِ ریز را هم زیر سؤال می‌برد مثلاً آن دیالوگ کوتاه قسمت سوم میان «جودی فاستر» و افسر زیرِ دستش که پسرش هم در اداره پلیس است و با نام بردن از «خانم رابینسون» به طور مستقیم به رمان «فارغ‌التحصیل» چارلز وب [۱۹۶۳؛ این رمان پیش از ۱۳۵۷ به فارسی ترجمه شده و ترجمه قابل قبولی هم دارد، اما متأسفانه ناشرش، به خاطرِ طمع برای فروشِ بیشترش در بازار «رمان زرد»، عکسی «دختر-پسری» روی جلد گذاشت و نام این رمان تأثیرگذار انتقادی-اجتماعی را به «در سکرات عشق» تغییر داد!]و به تبع آن فیلم مشهور «فارغ‌التحصیل» مایک نیکولز [۱۹۶۷؛ دومین فیلم «داستین هافمن» و اولین نقش مهم او در سینما؛ این فیلم که خیلی زود به «حافظه‌ی جمعی جهانی» راه پیدا کرد، در فهرست ۱۰۰ فیلم برتر بنیاد فیلم امریکا که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد، در رتبه هفتم قرار گرفت. در سال ۲۰۰۸، اما در همین فهرست به رتبه هفدهم تنزل کرد. «فارغ‌التحصیل» همچنین در فهرست پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای امریکا (تعدیل شده بر اساس تفاوت قیمت بلیط) در جایگاه بیست و یکم قرار دارد]اشاره دارد.

در واقع «ایسا لوپز» سعی کرده، در این «فصل» با هر نوع قضاوتی از سوی مخاطب، وارد جنگ شود البته به نفع دیدگاه فمینیستی خود و در «هم‌آوردی» با فضای کاملاً مردانه‌ی این مجموعه [غیر از فصل چهارمش].

سه. بخش‌هایی از نقد‌های منتقدان دیگر را هم، با هم بخوانیم:

الیوت کالینز: «جودی فاستر» اجرایی بی‌نظیری ارائه داد و «کالی ریس» هم [باشکوه؛ انگار که]یک ستاره‌ی راک است. پیشرفت و تحول او بسیار مبهوت‌کننده بود و تماشای آن بسیار هیجان‌انگیز؛ این، نمایش جشنی برای چشم‌ها بود، با شخصیت‌هایی پیچیده و چندلایه، [پر از]تعلیق، وحشت، رمز و راز و پیامی باورنکردنی در هسته خود.

شرای بوهنون: این یک اختلال خوشایند برای رگبار بی‌پایان داستان‌های پلیسی تکراری‌ست. این یک معمای ترسناک مناسب است که با عناصر رئالیسم جادویی و توجه به موضوع جدی آن، روایت می‌شود؛ [روایتی]که از «ایسا لوپز» انتظارش را داریم.

بیل نیوکات: به اندازه یک شعر، برانگیزاننده؛ به اندازه یک [داستان]مهیج؛ یادآور این نکته که اکثر اسرار زندگی، حتی زمانی که ظاهراً حل شده باشند، سؤالات زیادی را بی پاسخ می‌گذارند.

آلیسون روات: «سرزمین شب»، بدون «فاستر» هم یک قطعه تلویزیونی جذاب خواهد بود؛ با این حال، او سریال را به سطح جدیدی می‌برد و [در کنار او]با بازی «کالی ریس» -قهرمان سابق بوکس جهان- یک ستاره متولد می‌شود.

والنتینا موریلو: نیازی به نام «کارآگاه حقیقی» نداشت، زیرا در نوع خود نمایشی خارق‌العاده است، اما این برندی‌ست که برای ساخته شدنش، چراغ سبز نشان داده است. اگر بینندگان تشویق شدند که آن را امتحان کنند فقط به این دلیل که عنوان را می‌شناسند – [به دنیایی تازه]خوش آمدید! - ناامید نخواهند شد.

چهار. نمی‌دانم تکلیف فصل بعدی چه خواهد شد با این تغییراتی که در این فصل شاهد بودیم [شبکه اچ‌بی‌او در اوج حواشی فصل چهارم تأیید کرد که این سریال برای فصل پنجم بازخواهدگشت.

«ایسا لوپز» با امضای قراداد جدیدی با اچ‌بی‌او فصل پنجم را هم می‌سازد. فصل چهارم، اولین فصل، بدون مشارکت «نیک پیزولاتو» در مقام نویسنده از زمان پخش فصل اول بود و او که یکی از تهیه‌کنندگان فصل چهارم هم بود در شبکه‌های اجتماعی با انتشار اعتراض‌هایش، واکنش‌های منفی بینندگان و اعتراض «ریس» را رقم زد.

«پیزولاتو»، البته کوتاه نیامد و خطاب به هواداران سریال نوشت: «می‌گویم «متمدن» بمانید، اما البته تمدن جایی ندارد وقتی انتقاد از یک سریال تلویزیونی، خباثتی هیتلری دانسته می‌شود که باید از شرش خلاص شد! بنابراین ادامه دهید! از هجو استقبال می‌شود، اما سعی کنید روز خوبی داشته باشید!»

به رغم این حواشی، این فصل، پربیننده‌ترین فصل تاریخ «کارآگاه حقیقی» با ۱۲.۷ میلیون بیننده در تمامی پلتفرم‌ها شد. قسمت پایانی فصل چهارم که ۱۸ فوریه منتشر شد، پربیننده‌ترین اپیزود فصل با ۳.۲ میلیون بیننده در مکس و اچ‌بی‌او بود]، اما به نظرم می‌شود دیگر از آن قیاس ابدی با فصلِ اول، کم کم کنار کشید! [من که کنار کشیدم شما را نمی‌دانم!]

ارسال نظرات