صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۱۱۸۴۷
«در آخرین سنجش در خصوص علل عدم مشارکت؛ اولین گزینه ناامیدی از کارکرد بود؛ امید و چگونگی روند آن، کلیدی‌ترین و مهم‌ترین مساله ایران امروز است.»
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۵ - ۰۵ اسفند ۱۴۰۲

علی ربیعی در اعتماد نوشت: در ایران امروز، امید، مهم‌ترین متغیر در کنش‌های سیاسی مانند مشارکت در انتخابات، کنش‌های اجتماعی مانند میل به مهاجرت و همچنین گسترش آسیب‌های اجتماعی مانند اعتیاد، خودکشی و کنش‌های اقتصادی مانند نرخ مشارکت اقتصادی، جمعیت فعال، تعداد نیت‌ها (افرادی که بدون هیچ امیدی سر می‌کنند و تمایلی به تحصیل و مهارت آموزی ندارند) و حتی کنش‌های جمعیتی از جمله نرخ باروری، اقدام به ازدواج و یا طلاق است.

در آخرین سنجش در خصوص علل عدم مشارکت؛ اولین گزینه ناامیدی از کارکرد بود. همین‌طور در مطالعات پیرامون مهاجرت، امید نداشتن به آینده و بهبود شرایط زندگی در صدر علل است. همچنین در مطالعات مربوط به باروری، ناامیدی از آینده بهتر برای فرزندان از جمله علل کاهش فرزندآوری است. من می‌اندیشم انگاره امید و چگونگی روند آن، کلیدی‌ترین و مهم‌ترین مساله ایران امروز است. بدون امید، توسعه، فقرزدایی و نشاط اجتماعی شکل نمی‌گیرد.

بی‌امید تلاش برای آینده بهتر نیز پدید نمی‌آید. خیل نخبگان ما، بدون امید نه تنها نقشی در آینده کشور نخواهند داشت، ایران را با خاطره‌ای تلخ ترک خواهند کرد. معتقدم امید بیش از هر مولفه قدرت، می‌تواند قدرت افزایی ایجاد کند و حتی امنیت داخلی و ملی ما به میزان، عمق و گستره امید وابسته است.

بررسی علل ناامیدی و راهکار‌های امیدافزایی باید در اولویت همگان به خصوص دولت با امکان سیاست‌گذاری باشد. همچنین باید از هر فرصت ملی، مذهبی و حتی رخداد‌های فرهنگی، اجتماعی از موفقیت در عرصه هنر، سینما، ورزش، علمی و. برای امیدبخشی بهره جست. نیمه شعبان در راه است. این روز با امید و انتظار در دل‌های ما حک شده است.

شاعره‌ای پرفروغ که قرن سپری شده ما را سرود، «در آستانه فصل سرد» ایستاده بود، اما ناامید نبود، می‌گفت کسی می‌آید که مثل هیچ کس نیست. نیمه شعبان، برای همه ایرانیان، آمیخته با نوعی شعف مفهومی و شادی درونی است. همه ما پر از خاطره‌های نیمه شعبان هستیم. سال‌هاست از قدرت شادی و امیدآفرینی و برساختن انتظار برای امید کاسته شده است. من فکر می‌کنم در چهار دهه قبل این نماد و مناسک، کارکرد بیشتری داشت. یادش به خیر کودکی.

کوچه‌های باریک و کوتاه، اما پر از خانه‌های پنجاه تا هفتاد متری که در هر اتاق خانواده‌ای زندگی می‌کرد. روز نیمه شعبان که می‌شد همه در کوچه‌های آذین بسته بودند. شادی جمعی بچه‌های محل روی فرش‌های پهن شده که استعداد آواز خوانی خود را به تماشا می‌گذاشتند با ذوق خوردن نان‌قندی و چای شیرین در جشن مسجد، عجین می‌شد.

یادش به خیر مادر، همیشه در نیمه شعبان گلدان‌های زیبایش را که در حیاط بیست‌متری خانه، کنار حوض نقلی‌مان پرورش داده بود کنار کوچه می‌چید تا سهمی در جشن میلاد نور داشته باشد و در دعاهایش اسم امام زمان (عج) بود و سایه او و چقدر حس خوبی هست زیر سایه او بودن. همه ما با او حرف زده‌ایم، درد دل کرده‌ایم و آمدنش را به انتظار نشسته‌ایم. در انتظار او که با خود عدالت می‌آورد و نابرابری‌ها را محو می‌کند. او که با خرافه‌زدایی، احیا کننده ارزش‌های دین خالص می‌شود.

او که همه زورگویان را جای خود می‌نشاند، دست ضعیفان را می‌گیرد و ظلم، این تجربه تلخ تاریخ بشریت را محو کرده و دنیا را از عدل و داد پر می‌کند؛ و چقدر دلنشین است که ما در این انتظار تنها نیستیم، بلکه همه ادیان به نوعی در انتظار مصلح بزرگ هستند. امروز، زیر سایه او، همه آرزو‌ها را دوباره مرور کنیم. آرزوی مشترک امروز همه ما، داشتن «چشم‌انداز‌های خوب برای کشورمان» است که قطعا امید و تلاش می‌تواند کلید گشایش رسیدن به افق‌های روشن شود.

ارسال نظرات