صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۱۱۷۱۲
ترومای تجربه شده در غزه فراتر از اختلال اضطراب پس از سانحه است
اهالی غزه افرادی نیستند که در موقعیت پس از سانحه قرار داشته باشند. درمان اختلال اضطراب پس از سانحه ممکن است به یک کهنه سرباز امریکایی جنگ ویتنام کمک کند تشخیص دهد که صدای بلند همیشه یک تهدید نیست. با این وجود، چینن درمانی نمی‌تواند کمکی به متقاعد کردن کودکان غزه در این باره کند که صدای بمب‌هایی که می‌شنوند آنان را نخواهد کُشت، زیرا در واقعیت امر واقعا احتمال کشته شدن آنان بر اثر بمباران وجود دارد. درمان منطبق با تشخیص اختلال اضطراب پس از سانحه نمی‌تواند به زن فلسطینی‌ای که نگران است فرزندان اش از گرسنگی بمیرند آرامشی بدهد، زیرا در عمل در واقعیت امر ممکن است فرزندان او واقعا بر اثر گرسنگی جان شان را از دهند.
تاریخ انتشار: ۰۲:۴۷ - ۰۷ اسفند ۱۴۰۲

فرارو- "ما می‌میریم. همه ما. امیدوارم به زودی بتوانیم از رنجی که هر ثانیه از آن رنج می‌بریم جلوگیری کنیم". این کلمات هفته گذشته در متنی توسط یک پزشک شاغل برای پزشکان بدون مرز در جنوب نوار غزه ارسال شد. این یک احساس غیر معمول از سوی افرادی است که این روز‌ها در غزه برای زنده ماندن و مراقبت از یکدیگر تلاش می‌کنند. این احساس را از منظر طب غربی چه می‌نامیم؟ افکار خودکشی؟ افسردگی؟ اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD)؟ هر آن چه باشد واقعیت ان است که چنین افکاری غیر طبیعی هستند و نیاز به مداخله پزشکی دارند.

به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، زمانی که بمباران در نهایت متوقف شود بازسازی خانه‌ها، مدارس، بیمارستان‌ها و زیرساخت‌های ضروری غزه آغاز می‌شود فرآیندی که اهالی غزه با آشنا بوده اند. آنان هم چنین شروع به پردازش ترومایی (روان زخم) خواهند کرد که بسیاری از ساکنان روی سیاه زمین نمی‌توانند آن را درک کنند: چشم انداز مرگ بر اثر گرسنگی، بیدار شدن در بیمارستان و فهمیدن این که شما یکی از آخرین اعضای خانواده خود هستید، تماشای بیرون کشیدن کودکی از زیر آوار که بر اثر حمله هوایی کشته شد و آوارگی و نقل مکان از جایی به جای دیگر برای دومین، پنجمین یا دهمین بار.

چگونه ذهن و احساسات متلاشی شده این بازماندگان را ترمیم کنیم؟ از کجا شروع می‌کنیم تا از حالت اضطراب روانی به وضعیت قبلی بازگردیم از جایی که فکر کردن به مرگ سریع به عنوان بارقه‌ای از رحمت قلمداد می‌شود.

اکثر چارچوب‌های فعلی برای سلامت روان تقریبا برای توصیف و محاسبه آسیب‌های ناشی از جنگ که فلسطینیان در غزه در چند ماه گذشته متحمل شده‌اند کافی نیستند. در نتیجه، روش‌های سنتی برای ارائه مراقبت‌های مرتبط با بهداشت روان به فلسطینیان نیز کافی نخواهند بود. پیامد‌های این جنگ بدون شک شامل یک دوره هولناک بهبود خواهد بود که مستلزم سرمایه گذاری مالی و سیاسی فوق العاده‌ای است. با این وجود، هم چنین زمان بازنگری در مورد سلامت روان در جمعیت‌هایی است که چنین آسیب‌های جمعی ویرانگری را تجربه کرده اند و هم چنین این که چگونه درمان واقعی ممکن است به نظر برسد تا اطمینان حاصل شود که امید و عدالت نه فقط آسیب‌های مداوم به نسل‌های آینده منتقل می‌شود.

در حالی که کارزار‌های نظامی در جریان هستند تعداد کشته‌ها و مجروحان جسمی فقط یک داستان را در مورد کلیت عذاب روحی و روانی که تداوم یافته، تامین مالی و توجیه شده به ما می‌گوید. نتایج برخی مطالعات نشان می‌دهند که اختلال اضطراب پس از سانحه و افسردگی از شایع‌ترین اختلالات سلامت روانی هستند که در جمعیت‌های متاثر از جنگ مشاهده می‌شوند، اما درک ما از تاثیر جنگ بر سلامت روان نسبتا جدید است.

اختلال اضطراب پس از سانحه تا سال ۱۹۸۰ میلادی یک تشخیص پزشکی مناسب محسوب نمی‌شد یعنی پس از بیش از یک دهه تحقیق و درمان سربازان  امریکایی آسیب دیده در جریان جنگ ویتنام افرادی که با  روان رنجوری جنگی یا واکنش استرس شدید به خانه بازگشتند. ابزار‌ها و پرسشنامه‌های مورد استفاده برای غربالگری اختلال اضطراب پس از سانحه عموما در غرب ساخته و آزمایش شده اند، اما این روز‌ها به طور گسترده در میان جمعیت‌هایی که تحت تاثیر خشونت جنگ قرار گرفته اند استفاده می‌شوند.

در حالی که این ابزار‌ها می‌توانند ارزشمند باشند حوزه‌های رو به رشد ادبیات  از فقدان توجه به تفاوت‌های ظریف در برخی از این چارچوب‌ها انتقاد می‌کنند از جمله این که مردم چگونه تروما را در فرهنگ‌های گوناگون به شکلی متفاوت توصیف می‌کنند و تجربیات آسیب زا را تا حدی براساس درک آن‌ها از اینکه چرا تروما رخ می‌دهد پردازش می‌کنند. اغلب پزشکان بیش از آن که بر تجربه حاصل از مصاحبه‌ها و مشاهدات تکیه کنند صرفا متکی بر داده‌های حاصل از روش نسبتا ساده و سرراست نظرسنجی‌ها هستند.

هم چنین، پزشکان فاقد ابزار‌هایی برای اندازه گیری کافی آسیب‌هایی هستند که عمیقا در یک جامعه جا افتاده اند. غزه به دلیل سابقه گسترده خشونت، محرومیت و سایر رویداد‌های آسیب زا محل مطالعات بسیاری در مورد بار سلامت روانی زندگی در جنگ از جمله بسیاری از کودکان بوده است. نتیجه مطالعه‌ای انجام شده در سال ۲۰۲۰ روی دانش آموزان ۱۱ تا ۱۷ ساله غزه نشان داد که تقریبا ۵۴ درصد از شرکت کنندگان با معیار‌های تشخیص اختلال ضطراب پس از سانحه مطابقت داشتند. نتیجه مطالعه‌ای تازه‌تر بر روی فلسطینیان در سراسر کرانه باختری و غزه نشان داد که ۱۰۰ درصد از شرکت کنندگان در سال ۲۰۲۱ میلادی در معرض آسیب‌های روحی قرار گرفته اند. آسیب‌هایی که فلسطینیان با آن مواجه هستند می‌تواند شامل رویداد‌های مختلفی مانند مصادره زمین، بازداشت، تخریب خانه، از دست دادن عزیزان و ترس نسبت به از دست دادن زندگی باشد.

 " سماح جبر" روانپزشکی که در وزارت بهداشت فلسطین کار می‌کند در سال ۲۰۱۹ میلادی به خبرنگار "کوارتز" گفته بود:" پس از چنین ضربه مداوم و بی پایان اثر آسیب عمیق‌تر است و شبیه اختلال اضطراب پس از سانحه نیست".

وقتی تروما بسیار طبیعی است می‌تواند عادی شود. امروز بسیاری از فلسطینیان حتی گاهی اوقات نسبت به روایت تجربیاتی که برای اکثر افراد بسیار ناراحت کننده است گاهی اوقات می‌خندند. هم چنین، به راحتی می‌توان فراموش کرد که چگونه سلامت روان ضعیف می‌تواند خطر بیماری‌های جسمی مانند بیماری قلبی و دیابت را در افراد افزایش دهد. محدودیت‌های رویکرد ما به سلامت روان در چنین زمینه‌هایی خود را به شکلی بسیار واضح نشان می‌دهند.

این وضعیت به ما در مورد گام‌های بعدی غزه چه می‌گوید؟ مانند تمام جنبه‌های سیستم بهداشتی در قلمرو محاصره شده مراقبت‌های بهداشت روانی نیز در آنجا با کمبود بودجه مواجه است. کمک‌های بشردوستانه توزیع شده به غزه باید شامل منابعی باشد که به ارائه خدمات بهداشت روانی کافی اختصاص داده شده است. ما در حال حاضر شاهد تلاش‌های کوچکی برای ارائه کلاس‌های هنری یا نمایش عروسکی به کودکان در پناهگاه‌های شلوغ شان هستیم تا به آنان کمک کنیم تا با آسیب‌های روانی کنار بیایند، اما ما باید به طور قابل توجهی شروع به ایجاد زیرساخت‌های بهداشت روانی کنیم.

این شامل ایجاد یک نیروی کار مراقبت‌های بهداشتی آموزش دیده است که می‌تواند طیف گسترده‌ای از درمان‌های بهداشت روانی را به افراد آسیب دیده ارائه دهد. با این وجود، برای چنین فاجعه گسترده‌ای مانند جنگ فعلی ما نمی‌توانیم صرفا در درمان‌های پزشکی متوقف شویم. برای سلامت روان کافی بزرگسالان به شغل، کودکان به مدرسه، و همه به سرپناه و دسترسی منظم به غذا، آب و دارو نیاز دارند. در نهایت مردم باید به خانه برگردند. سلامت روانی قوی در بازماندگان بدون ثبات، امنیت و جامعه ترمیم شده قابل احیا نیست.

به طور قابل توجهی پزشکان و محققان را نمی‌توان با زبان تشخیص‌های پزشکی یا درمان ناشی از آن‌ها محدود کرد. آن چه را که امروزه مردم غزه تجربه می‌کنند اختلال اضطراب پس از سانحه نامیده اند. با این وجود، اکنون اهالی غزه افرادی نیستند که در موقعیت پس از سانحه قرار داشته باشند.

درمان اختلال اضطراب پس از سانحه ممکن است به یک کهنه سرباز امریکایی جنگ ویتنام کمک کند تشخیص دهد که صدای بلند همیشه یک تهدید نیست. با این وجود، چینن درمانی نمی‌تواند کمکی به متقاعد کردن کودکان غزه در این باره کند که صدای بمب‌هایی که می‌شنوند آنان را نخواهد کُشت، زیرا در واقعیت امر واقعا احتمال کشته شدن آنان بر اثر بمباران وجود دارد. درمان منطبق با تشخیص اختلال اضطراب پس از سانحه نمی‌تواند به زن فلسطینی‌ای که نگران است فرزندان اش از گرسنگی بمیرند آرامشی بدهد، زیرا در عمل  در واقعیت امر ممکن است فرزندان او واقعا بر اثر گرسنگی جان شان را از دهند.

به جای استفاده از اصطلاح "اختلال اضطراب پس از سانحه" بسیاری از افراد خواستار تغییر دیدگاه در مورد چنین رنجی شده اند. برخی آن را اختلال استرس آسیب زا مزمن نامیده اند و برخی دیگر از جمله محققان فلسطینی از آن تحت عنوان احساس در هم شکستن یا نابودی یاد کرده اند. این صرفا یک موضوع معناشناسانه نیست. این موضوع نشان می‌دهند که ارائه گزینه‌های درمانی که ناهنجاری را در درون افراد قرار می‌دهد و نه در شرایطی که آنان تجربه می‌کنند کافی نیست. آیا واقعا کاملا طبیعی و قابل درک نیست که احساس درهم شکستگی یا نابودی کنید وقتی همه چیز‌هایی که می‌شناختید به آوار تبدیل شده اند؟

مقیاس و دامنه رنج در غزه امروز به ما یادآوری می‌کند که افراد در مناطق جنگی نیاز به بهبودی، عدالت و احساس واقعی ایمنی جسمی و روحی دارند. حتی اگر آتش بس برقرار شود زمانی که اهالی غزه مطمئن باشند که ممکن است دوباره حمله را تجربه کنند چه چیزی برای بهبودی از تروما وجود خواهد داشت؟ همه اهالی غزه با سن بیش از ده سال چندین بار چنین تجربه‌ای را داشته اند. تا زمانی که اقدامات معناداری در مورد عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی وجود نداشته باشد که توانایی شکوفایی افراد را محدود می‌کند ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که درمان‌های سلامت روان کاری را انجام دهد که قدرتمندترین بازیگران جهان مایل به انجام آن نیستند.

ارسال نظرات