صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

غرب وحشی و اساسا ژانر وسترن بسیار فراتر از تصاویری است که این میم به ما نشان می‌دهد. این منطقه دارای تنوع گسترده‌ای از مناظر خیره کننده، از جنگل‌های سرسبز گرفته تا کوهستان‌های برفی است. شرایط آب و هوایی نیز به همان اندازه متنوع است، از تابستان‌های گرم و خشک تا زمستان‌های سرد و برفی.
تاریخ انتشار: ۱۷:۴۵ - ۳۰ بهمن ۱۴۰۲

ژانر وسترن ناخواسته به جامعه‌ی مدرن یک هدیه داده است؛ یک میم کم‌ارزش، اما پرکاربرد که معمولا به صورت GIF در میان افراد استفاده می‌شود. تصویری از دشت‌های خشک ایالت نوادا، با وزش باد و بوته‌ی خار غلتانی که به سرعت در حال حرکت است.

به گزارش عصرایران، این تصویر معمولا برای نشان دادن بی‌مزه بودن، احمقانه بودن یا توهین‌آمیز بودن موضوعی خاص استفاده می‌شود. نماد کوچک و آشنایی که (همراه با کاکتوس‌ها و چهره‌های عرق کرده و آفتاب سوخته‌ی جان وین یا کلینت ایستوود) تصورات اولیه‌ی ما از غرب وحشی را شکل می‌دهند.

کلمه‌ی «وسترن» بلافاصله ناخودآگاه ما را به سمت مناظر آفتابی و خشکسالی و بیابان‌های سوزان می‌برد، به همین دلیل است که دیدن فیلم‌های ژانر وسترن و به خصوص فیلم‌های وسترن زمستانی در آب و هوای سرد و کولاک و برف همیشه کمی متناقض به نظر می‌رسد.

اما خب غرب وحشی و اساسا ژانر وسترن بسیار فراتر از تصاویری است که این میم به ما نشان می‌دهد. این منطقه دارای تنوع گسترده‌ای از مناظر خیره کننده، از جنگل‌های سرسبز گرفته تا کوهستان‌های برفی است.

شرایط آب و هوایی نیز به همان اندازه متنوع است، از تابستان‌های گرم و خشک تا زمستان‌های سرد و برفی. به همین دلیل است که فیلم‌های وسترن زمستانی نه تنها از نظر جغرافیایی صحیح هستند، بلکه با محیط منحصربه‌فرد خود می‌توانند عمق و غنای بیشتری به روایت اضافه کنند.

برخی فیلم‌ها مانند «مردی که لیبرتی والانس را کشت» (The Man Who Shot Liberty Valance) به خوبی نشان می‌دهند که چگونه صحنه‌های برفی می‌توانند حس انزوا، خطر و نوعی زیبایی خشن را به داستان اضافه کنند. این محیط غیرمعمول شخصیت‌ها را وادار می‌کند تا با عناصر خشن طبیعت مبارزه کنند و پیچیدگی‌های موجود در روابط انسانی را با شدت بیشتری نمایان می‌سازد.

پس دفعه بعد که یک GIF Tumbleweed دیدید، به خاطر داشته باشید که غرب وحشی واقعی بسیار بزرگتر و هیجان‌انگیزتر از تصورات کلیشه‌ای رایج است. فیلم‌های وسترن زمستانی با آن صحنه‌های برفی می‌توانند عمق و قدرت بیشتری به این ژانر کلاسیک اضافه کنند و دنیای جدیدی را برای کاوش در تمضامین ماندگار انسانی مانند بقا، عدالت و رستگاری پیش روی مخاطب بگشایند.

فیلم‌های وسترن زمستانی به علت ظاهر عجیب و پالت رنگی سفید به کار رفته در آن‌ها بیشتر جلب توجه می‌کنند، اما این زیبایی غریب معمولا برای برجسته کردن احساس ویرانی یا اندوهی استفاده می‌شود که کمتر در وسترن‌های داغ و سوزان دیده می‌شود.

با این حال، صرفا محیط، یک فیلم را وسترن نمی‌کند. وسترن‌های مدرن امروزی معمولا شخصیت‌هایی با اخلاقیات پیچیده را به تصویر می‌کشند. شخصیت‌های منفی جنایتکارانی هستند که همه از عذاب دادنشان لذت می‌برند و اغلب در این ژانر، نوعی تلاش برای دستیابی به عدالت وجود دارد.

به عبارت دیگر، فیلم‌های وسترن زمستانی با به چالش کشیدن تصور رایج از غرب وحشی به عنوان سرزمینی گرم و آفتابی، دیدگاه انتقادی نسبت به روایت‌های استعماری سنتی ارائه می‌دهند.

آ‌ن‌ها از مناظر برفی غم‌انگیز و فضا‌های داخلی گرم برای به تصویر کشیدن احساس انزوا، طمع و خشونت استفاده می‌کنند و لذتی وافر و البته متفاوت را به مخاطب خسته از تکرار هدیه می‌دهند.

از آنجایی که به نظر می‌رسد ژانر وسترن به اندازه شات‌های عریض آثار جان فورد گسترده است، در اینجا لیستی از ۱۰ نقطه‌ی ورود عالی به زیر ژانر فیلم‌های وسترن برفی وجود دارد که مطمئناً هم طرفداران وسترن، هم مخالفان وسترن و هم تماشاگران عاشق تعلیق را هیجان‌زده و سرگرم خواهد کرد.

۱۰. سکوت بزرگ (The Great Silence)

کارگردان: سرجو کوربوچی

بازیگران: ژان لوئی ترنتینیان، کلاوس کینسکی، فرانک ولف، لی فان کلیف، ونتا مک گی

تاریخ اکران: ۱۹۶۸

امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰

امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰

«سکوت بزرگ»؛ یک وسترن چند ملیتی عمیق

«سکوت بزرگ»، اثر حیرت‌انگیز، اما کمتر دیده شده‌ی سرجو کوربوچی است که به زیبایی هردو زیرژانر فیلم‌های وسترن زمستانی و وسترن اسپاگتی را به تصویر می‌کشد. این فیلم با گردآوری بازیگران مشهور بین‌المللی مثل کلاوس کینسکی آلمانی، ستاره‌ی سینمای فرانسه ژان لویی ترنتینیان و وونتا مکجی از آمریکا، یک سرزمین ناشناخته‌ی پوشیده از برف را به بستری برای تأمل درباره‌ی مفهوم تعلق تبدیل می‌کند.

داستان «سکوت بزرگ» حول محور گروهی از یاغیان بی‌رحم و سرکش می‌چرخد که در صدد قتل عام پناهندگانی هستند که به دنبال سرزمینی امن برای زندگی می‌گردند.

در حالی که دوبله‌ی مرسوم وسترن‌های اسپاگتی (که مشخصه‌ی بارز این فیلم‌هاست) ممکن است در ابتدا برای برخی مخاطبان آزار دهنده باشد، اما «سکوت بزرگ» با تمرکز روایت خود بر کابوی لالی به نام «سکوت» که نقش او را کینسکی بازی می‌کند به عنوان ناجی و راهنمای پناهندگان، خود را با این ویژگی تطبیق داده و ضمن بازخوانی ماهیت چندزبانه‌ی خود، به عنوان مانیفستی غم‌انگیز برای رویارویی با تجربیات ناآشنا تبدیل می‌شود.

در «سکوت بزرگ»، سرجو کوربوچی کارگردان با مهارت تمام، ژانر‌های وسترن زمستانی و اسپاگتی را در فیلمی خیره کننده و کمی مغفول مانده درآمیخته است. اما چیزی که «سکوت بزرگ» را فراتر از یک ستایش تصویری از غرب وحشی می‌برد، عمق شخصیت‌پردازی آن است. به جای قهرمان‌های یک وجهی معمول، شاهد کاراکتر‌هایی خاکستری هستیم که توسط گذشته‌ی تاریک و انگیزه‌های پیچیده تعریف می‌شوند.

کینسکی در نقش «سکوت» با بازی قدرتمند خود، چهره‌ای تراژیک خلق می‌کند که بارِ گذشته‌ی خشونت‌آمیز خود را بر دوش می‌کشد و به دنبال رستگاری است. حتی شخصیت شرور داستان با بازی لی فان کلیف نیز صرفا یک بدجنس بی‌مایه نیست، بلکه محصول سیستمی بی‌رحم و بی‌قانون است که انسانیت را از او ستانده است.

اگرچه این فیلم در زمان اکران مورد استقبال منتقدان قرار نگرفت، اما «سکوت بزرگ» طی سال‌های گذشته مورد بازبینی و تجلیل قرار گرفته و با زیبایی‌های بصری خیره کننده، اجرا‌های ماندگار و روایت چندلایه و تأمل‌برانگیز آن، جایگاهش را به عنوان اثری تأثیرگذار در تاریخ وسترن تثبیت کرده و به اثری کالت تبدیل شده است.

۹. مرد مرده (Dead Man)

کارگردان: جیم جارموش

بازیگران: جانی دپ، رابرت میچام، کریسپین گلاور، گری فارمر، توماس بتلس

تاریخ اکران: ۱۹۹۵

امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۰ از ۱۰۰

امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰

«مرد مرده»؛ عجیب‌ترین وسترن سینما

جیم جارموش با به‌روزرسانی مضمون وسترن زمستانی به دوران راک گرانج، فیلمی عجیب و شگفت‌انگیز به نام «مرد مرده» خلق کرده است که داستانی حماسی از یک قانون‌شکن ناخواسته‌ی در تلاش برای فرار از چنگال مرگ را با ضرباهنگی آرام و منحصر به فرد ارائه می‌دهد.

جانی دپ به عنوان بازیگر اصلی فیلم، نقش شخصیتی ترسو و مضطرب به نام ویلیام بلک را بازی می‌کند که روز‌های پایانی زندگی خود را با یک خودآگاهی عجیب ار نیستی درست مانند جریان یخی رودخانه که نوید مرگ زودهنگام را می‌دهد، سپری می‌کند و تنها راهنمای او در این سفر معنوی نیز یک بومی آمریکایی خردمند به نام «هیچکس» است.

تصویربرداری سیاه و سفید خیره کننده‌ی روبی مولر و نما‌های شگفت‌انگیزی که او پیش روی مخاطب قرار می‌دهد در کنار موسیقی متن فوق‌العاده و آپوکالیپتیکی که نیل یانگ با محوریت گیتار الکتریک خلق کرده است، شکوه و اندوه منحصربه‌فرد زمستان رو به پایان را در زیباترین حالت ممکن به تصویر می‌کشد.

هرچند که ممکن است این وسترن رویایی کالت به دلیل نوع روایت و سبک خاص‌اش به اندازه‌ی دیگر فیلم‌های وسترن زمستانی برای همه‌ی مخاطبان جذاب نباشد، اما به طور قطع تماشای آن برای کسانی که بتوانند با ریتم و اتمسفر فیلم همراه شوند (به اصطلاح فاز فیلم را بگیرند!)، تجربه‌ای ارزشمند و فراموش نشدنی رقم خواهد زد.

۸. سوکیاکی وسترن جانگو (Sukiyaki Western Django)

کارگردان: تاکاشی میکه

بازیگران: کوئنتین تارانتینو، هیده‌آکی ایتو، یوسوکه ایسیا، کویچی ساتو، کائوری موموئی

تاریخ اکران: ۲۰۰۷

امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۶ از ۱۰۰

امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰

«سوکیاکی وسترن جانگو»؛ تقابل شمشیر و اسلحه در یک وسترن زمستانی

اگر «مرد مرده» وسترن را به فضایی از حسرتی سورئال می‌برد، «سوکیاکی وسترن جانگو» مرز‌های این ژانر را تا مرز عدم شناسایی گسترش می‌دهد.

فیلم هیجان‌انگیز و سرشار از انرژی تاکاشی میکه با کنار هم قرار دادن هوشمندانه‌ی جلوه‌های بصری وسترن اسپاگتی و فیلم‌های سامورایی در یک مضمون رتگارنگ و پیچیده‌ی تاریخی، بیشتر شبیه به تماشای هم‌زمان تمام وسترن‌های محبوب شماست تا روایتی تک‌خطی که در فیلم‌های مشابه مرسوم است.

این ویژگی باعث شده تا فیلم جذابیت تماشای چندین باره و سرگرم کنندگی دائمی داشته باشد که آن را در میان فیلم‌های وسترن زمستانی متمایز می‌کند. یکی از زیباترین لحظات فیلم صحنه‌ی تیراندازی نهایی در برف است که با تلفیق هنر شمشیرزنی و مهارت تیراندازی شکل گرفته. لحظه‌ای خیره کننده که «سوکیاکی وسترن جانگو» را به اثری نامتعارف و خارج از انتظار تبدیل می‌کند که در عین حال، طیف وسیعی از علاقه‌مندان به سینما را با زیبایی‌شناسی اکشن منحصربه‌فرد خود به وجد می‌آورد.

۷. سرافیم فالز (Seraphim Falls)

کارگردان: دیوید وان آنکن

بازیگران: لیام نیسون، پیرس برازنان، آنجلیکا هیوستون، مایکل وینکات، انجب هارمون

تاریخ اکران: ۲۰۰۷

امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۶ از ۱۰۰

امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰

«سرافیم فالز»؛ شاهکاری در ژانر وسترن انتقام‌جویانه

با اینکه تنها بخش کوچکی از فیلم «سرافیم فالز» در محیط برفی سپری می‌شود، اما یکی از بهترین فیلم‌های وسترن زمستانی به بهترین شکل از تمام موقعیت‌های محیطی و مکان‌های منحصربه‌فردی که شخصیت‌ها در آن گام می‌گذارند حداکثر استفاده را می‌برد.

داستان این وسترن تاریک و خشن در دوران پس از جنگ داخلی آمریکا به تصویر کشیده می‌شود و ماجرای تعقیب و گریزی موش و گربه‌ای میان سرهنگ مورسمن کارور (با بازی لیام نیسون) و گیدئون (با بازی پیرس برازنان) را روایت می‌کند.

تماشاگر در ابتدا چنین فکر می‌کند که این تعقیب و گریز به خاطر پول است، اما با پیشرفت داستان، محرک مورسمن کارور به چیزی فراتر از یک انگیزه‌ی مالی صرف تبدیل می‌شود و در نهایت مشخص می‌گردد که خانواده‌ی سرهنگ سال‌ها پیش به طور ناخواسته و تصادفی به دست گیدئون کشته شده‌اند.

«سرافیلم فالز» فراتر از یک کاوش ساده پیرامون غریزه‌ی بقا، به لایه‌های شخصیت و اعماق روح فردی فرو می‌رود که همه چیز را، به جز نفس کشیدن، از دست داده و با این حال، حاضر است آن را نیز با کمال میل در پای انتقام قربانی کند.

این اثر سینمایی به سبب نمایش مکرر خشونت‌های شدید قطعا برای همه مناسب نیست؛ اما به طرز هنرمندانه‌ای شدت احساسات و تعصب هر دو مرد در این تعقیب نفسگیر را به تصویر می‌کشد.

در انتها باید بگوییم که پایان فیلم از لحاظ مفهومی به طرز قابل توجهی با کل اثر همخوانی دارد و به شکلی عمیق نتیجه بخش بودن این کشمکش عظیم را به نمایش می‌گذارد.

بدون شک، رویارویی شخصیت‌هایی که دو بازیگر بزرگ سینما یعنی نیسون و برازنان آن‌ها را بازی می‌کنند به تنهایی، تماشای این فیلم را برای هر عاشق سینما ضروری می‌سازد.

۶. جرمیا جانسون (Jeremiah Johnson)

کارگردان: سیدنی پولاک

بازیگران: رابرت ردفورد، سیدنی پولاک، دله بولتن، استفان گیراش

تاریخ اکران: ۱۹۷۲

امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰

امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰

جرمیا جانسون: مرثیه‌ای بر غرب وحشی و سفری به اعماق وجود

در این وسترن ماجراجویانه‌ی سیدنی پولاک که در سال ۱۹۷۲ ساخته شده است، رابرت ردفورد بزرگ در نقش یک سرباز کهنه‌کار جنگ مکزیک و آمریکا می‌درخشد که آرزو دارد پس از تجربه‌ی تلخ خشونت و کشتار، بقیه‌ی عمر خود را در آغوش طبیعت وحشی رشته‌کوه‌های راکی، به‌عنوان یک «مرد طبیعت» سپری کند.

با این حال، علی‌رغم تمایل سوزان او به دور ماندن از خشونت و کشتار جنگ، گویی راه فراری از آن نیست و سرنوشت اجازه‌ی دوری از گذشته‌ی خشن را به جرمیا نمی‌دهد. حالا، او که پس از یک رویارویی ناخواسته با گروه بدنام و خلافکار کلاغ رئیس آن‌ها را به قتل رساند درگیر مخمصه‌ای تازه شده و سایه‌ی انتقام این گروه لحظه‌ای رهایش نمی‌کند.

این وسترن نفس‌گیر و پرماجرا، تصویری عمیق از تلاش برای بقا در دل طبیعت و رویارویی با عواقب اعمال و انتخاب‌های گذشته ارائه می‌دهد. رابرت ردفورد با ایفای نقشی به یادماندنی، دغدغه‌های درونی و جنگ درونی «جرمیا جانسون» را به زیبایی به تصویر می‌کشد.

این اثر متمایز و تماشایی در بین فیلم‌های وسترن زمستانی بیش از هرچیز، تمرینی بر خودشناسی، التیام زخم‌های گذشته در دل طبیعت بکر غرب وحشی، و روایت مردی است که می‌کوشد تا جایگاه خود را در افسانه‌ها تثبیت کند.

سفری که نه تنها به دنیای بیرون بلکه به اعماق وجودش گره می‌خورد. فیلمبرداری خیره کننده‌ی دوک کالاهان، مناظر وسیع و نفس‌گیر را بوم نقاشی خود قرار می‌دهد، جایی که شخصیت اصلی، جرمیا جانسون با بازی درخشان رابرت ردفورد، لحظات تامل طولانی را در مواجهه با عظمت طبیعت سپری می‌کند.

این درون‌نگری‌ها، پیش‌درآمدی بر صحنه‌های اکشن مهیجی هستند که هرچند تعدادشان محدود است، اما به طرز ماهرانه‌ای در بطن روایت و با ریتم خاص فیلم جای می‌گیرند.

رویکرد آهسته و متفکرانه‌ی کارگردان، سیدنی پولاک، فضایی متمایز و عمیق خلق می‌کند که در قیاس با وسترن‌های محبوب‌تر و هم‌عصر خود، اصالت و ماندگاری‌اش را حفظ کرده است. بازی استثنایی رابرت ردفورد در نقش شخصیت اصلی به اندازه‌ای تاثیرگذار بوده که حتی منجر به شکل‌گیری یک «میم» اینترنتی محبوب نیز شده است.

۵. رودخانه‌ی ویند (Wind River)

کارگردان: تیلور شریدان

بازیگران: الیزابت اولسن، جرمی رنر، جان برنثال، کلسی چو

تاریخ اکران: ۲۰۱۷

امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰

امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰

«ویند ریور»؛ جنایتی در قلب سرزمین سرخ‌پوستان

«رودخانه‌ی ویند» وسترن مدرنی است که داستان آن در زمان حال و در قلب تپنده‌ی «منطقه‌ی اختصاصی سرخپوستی ویند ریور» جریان دارد. اگرچه فیلم به دنبال روایتی کلاسیک از «گاوچرانی» نیست، اما حضور بازیگر قدرتمندی همچون جرمی رنر در نقش «کوری لیتلزیر»، شکارچی سرسخت و تنهای «سازمان حفاظت از ماهی و حیات وحش آمریکا»، و جستجوی بی‌رحمانه‌اش برای عدالت ما را به یاد قهرمانان پرصلابت غرب وحشی و وسترن‌های کلاسیک می‌اندازد.

او در پیِ کشف راز قتل وحشیانه‌ای است که در منطقه‌ی محل خدمتش رخ داده و با پشتکار و جدیتی بی‌رحمانه به دنبال اجرای عدالت می‌گردد. با این حال «ویند ریور»، اما نسخه‌ی به روز شده‌ی یک وسترن معمولی نیست.

برخلاف بسیاری از آثار کلاسیک این ژانر، فیلم تیلور شریدان به واقعیت تلخِ تبعیض و بی‌عدالتی‌هایی می‌پردازد که زنان بومی آمریکایی به طور مداوم با آن‌ها مواجه‌اند. فیلم تلاش می‌کند این معضل اجتماعی را در بستر داستانی پلیسی جنایی و با حساسیت و احترام به تصویر بکشد.

«ویند ریور» تنها یک وسترن رازآلود معمولی نیست، بلکه حماسه‌ای است که در سرزمین برفی و خشن «منطقه‌ی اختصاصی سرخپوستی ویند ریور» رقم می‌خورد. مناظر این منطقه‌ی دوردست، فراتر از آنکه صرفا فضایی وهم‌آلود و گزنده خلق کند، نقشی محوری در پیشبرد روایت ایفا می‌کند.

این چشم‌انداز‌های بکر، جرقه‌ی رازآلود قصه را در همان لحظات آغازین شعله‌ور می‌سازند و در نهایت، به صحنه‌ای از انتقام می‌رسند که عدالت سرد و بی‌رحم را با چاشنی طنزی تلخ، به دست شخصیت جسور جرمی رنر به تصویر می‌کشند.

اگرچه این وسترن رازآلود مدرن با وجود تمام شایستگی‌هایش یکی از فیلم‌های وسترن زمستانی کمتر شناخته شده است. اما برای هرکسی که در جستجوی هیجان‌های ماندگار وسترن‌های کلاسیک، در قالبی مدرن و تأمل‌برانگیز است تجربه‌ای ارزشمند خواهد بود.

۴. هشت نفرت‌انگیز (The Hateful Eight)

کارگردان: کوئنتین تارانتینو

بازیگران: کرت راسل، ساموئل ال جکسون، جنیفر جیسن لی، تیم راث، چنینگ تیتوم

تاریخ اکران: ۲۰۱۵

امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۵ از ۱۰۰

امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰

«هشت نفرت‌انگیز»؛ یکی از بهترین‌های تارانتینو و جذاب‌ترین فیلم‌های وسترن زمستانی

کوئنتین تارانتینو با «هشت نفرت‌انگیز» هشتمین اثر سینمایی خود در مقام کارگردان را به روی پرده‌ی نقره‌ای برد. (او مجموعه‌ی «بیل را بکش» (Kill Bill) به عنوان یک فیلم واحد معرفی می‌کند که در دو قسمت مجزا منتشر شده است). داستان فیلم روایت‌گر ماجراجویی‌های جان روث (با بازی کورت راسل)، یک جایزه‌بگیر خشن است که همراه با غنیمتی ۱۰ هزار دلاری، راهی شهر «رد راک» می‌شود.

او در مسیر پرمخاطره‌ی خود به شهر رد راک، با مسافرانی دیگر از جمله منیکس (با بازی والتر گوگینز) و سرگرد مارکوس وارن (با بازی ساموئل ال. جکسون) همراه می‌شود. غافل از آنکه توقف به ظاهر اتفاقی آن‌ها در فروشگاه مینی (نام یکی از شخصیت‌ها)، سرآغاز طوفانی از انتقام و خشونت در دل بورانی زمستانی خواهد بود.

«هشت نفرت‌انگیز» هیجان‌انگیزین فیلم در بین فیلم‌های وسترن زمستانی است و در حالی که از بهترین فیلم‌های خالق «جکی براون» (Jackie Brown) به شمار می‌رود، یکی از دستکم گرفته شده‌ترین آثار او نیز است.

موسیقی متن به یاد ماندنی این فیلم که توسط انیو موریکونه‌ی ایتالیایی ساخته شده حال و هوای بی‌نظیری به فیلم بخشیده است. داستانِ فیلم با پس‌زمینه‌ی توفانی بی‌امان در وایومینگِ قرن نوزدهم، در یک لوکیشن واحد روایت می‌شود و برای موفقیت خود کاملاً به قدرت تارانتینو در فیلمنامه‌نویسی و البته بازیگری به‌شدت حرفه‌ای تیم بازیگران متکی است.

هرچند برخی منتقدان ریتم تند فیلم را مورد انتقاد قرار داده‌اند، اما نسخه‌ی طولانی‌تر «هشت نفرت‌انگیز» که در نتفلیکس ارائه شد به ۴ بخش تقسیم شده که به نفس کشیدن شخصیت‌های زیاد داستان در آن فضای پر از تنش کمک می‌کند.

۳. از گور برخاسته (The Revenant)

کارگردان: آلخاندرو گونزالس اینیاریتو

بازیگران: لئوناردو دی‌کاپریو، تام هاردی، ویل پولتر، دامنل گلیسون

تاریخ اکران: ۲۰۱۵

امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۸ از ۱۰۰

امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰

«از گور برخاسته»؛ روایت مبارزه‌ای دیوانه‌وار برای بقا

نابغه‌ی مکزیکی دنیای سینما الخاندرو گونزالز اینیاریتو، پس از فتح قله‌ی اسکار بهترین کارگردانی با فیلم فوق‌العاده و تک برداشت «بردمن» (Birdman)، در سال ۲۰۱۵ نیز دستاورد خیره‌کننده‌ی خود را تکرار کرد و با ساخت یکی از بهترین فیلم‌های وسترن زمستانی یعنی «از گور برخاسته» برای دومین سال متوالی، این جایزه‌ی ارزشمند را با خود به خانه برد.

بدین ترتیب، او به نخستین کارگردانی پس از جوزف ال. منکیه‌ویچ تبدیل شد که برای دو سال متوالی موفق به کسب اسکار بهترین کارگردانی می‌شود. (منکیه‌ویچ این موفقیت را در سال‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۵۱ برای کارگردانی فیلم‌های «نامه‌ای به سه همسر» (A Letter to Three Wives) و «همه چیز درباره‌ی حوا» (All About Eve) به دست آورد)

علاوه بر موفقیت‌های کارگردانی، «از گور برخاسته» سرانجام باعث شد تا لئوناردو دی‌کاپریو پس از سال‌ها انتظار، جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای ایفای نقش یک کاوشگر سرسخت به نام هیو گلس از آن خود کند.

گلس پس از حمله‌ی تقریباً مرگبار خرس و رها شدن توسط همراهانش، تنها با انگیزه‌ی انتقام از بستر برف بلند می‌شود و با تمام وجود در پی تسویه حساب می‌رود.

این وسترن زمستانی علاوه بر بازی‌های درخشان تیم بازیگری‌اش از نظر کارگردانی نیز خیره کننده است. ایناریتو با به تصویر کشیدن مناظر برفی خشن و نفس‌گیر مونتانا، فضایی وهم‌آلود و واقع‌گرایانه خلق می‌کند که موسیقی متن تکان دهنده‌ی ریوئیچی ساکاموتو نیز بر ابعاد تراژیک داستان و جدال درونی شخصیت اصلی آن می‌افزاید.

علاوه بر مناظر خیره کننده، بازی درخشان دی‌کاپریو یکی دیگر از نقاط قوت فیلم است. او با ظرافت تمام، درد جسمانی و عاطفی شخصیت را به تصویر می‌کشد و تماشاگر را با خود به عمق رنج و اراده‌ی او می‌برد. «از گور برخاسته» صرفا یک فیلم با صحنه‌های اکشن مهیج نیست، بلکه روایتی عمیق و تاثیرگذار از قدرت درونی انسان است. اثری که تا مدت‌ها در ذهن مخاطب باقی می‌ماند و جایگاه ویژه‌ای در کارنامه‌ی سینمایی اینیاریتو و دی‌کاپریو دارد.

۲. مک کیب و خانم میلر (McCabe & Mrs. Miller)

کارگردان: رابرت آلتمن

بازیگران: وارن بیتی، جولی کریستی، رنه اوبرجونیس، مایکل کورفی، ویلیام دیون

تاریخ اکران: ۱۹۷۱

امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰

امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰

«مک کیب و خانم میلر»، فارغ از تمام ویژگی‌هایی که آن را در لیست فیلم‌های وسترن زمستانی قرار می‌دهد، اثری سازش‌کارانه و بازنگرانه است. فیلم روایتگر داستان قمارباز جذابی به نام رابرت مک کیب (وارن بیتی) که میخانه‌ای متفاوت را در یک شهر معدنی کوچک افتتاح می‌کند.

چیزی نمی‌گذرد که مک کیب به خاطر ذکاوتش در تجارت و آراستگی ظاهری همیشگی مورد تحسین و احترام مردم شهر قرار می‌گیرد قرار می‌گیرد و برای گسترش تجارت میخانه‌اش را با یکی از پیش‌خدمت‌های آنجا به نام کنستانس میلر (جولی کریستی) شریک می‌شود.

تا اینجا همه‌چیز خوب است، اما داستان از جایی غم‌انگیز می‌شود که تجارت پررونق آن‌ها و حتی جانشان توسط رقبای بزرگتر و سه شکارچی جایزه بگیر تهدید می‌شود.

صدای بم عمیق لئونارد کوهن تنها یکی از دلایلی است که فیلم «مک‌کیب و خانم میلر» را در میان دوستداران وسترن به اثری ارزشمند و تحسین شده تبدیل کرده است. کارگردان فیلم، رابرت آلتمن، از این هنرمند کانادایی درخواست کرد که اجازه دهد از آهنگ‌های او که ناخودآگاه با فضای فیلم همخوانی داشتند، استفاده کند.

عمق شاعرانه‌ی آثار کوهن، مانند نوری ظریف که بر واقعیت‌های خشن غرب وحشی تابیده می‌شود، گرما و فضایی خاص به اثر بخشیده که به عمد بسیاری از کلیشه‌های رایج ژانر وسترن در زمان انتشار فیلم را نادیده می‌گیرد. البته آلتمن به طور آگاهانه از کلیشه‌های آشنای این ژانر دوری کرد، حرکتی که با سبک درون‌گرای کوهن کاملا همخوانی داشت.

در نهایت «مک‌کیب و خانم میلر» فیلمی است که قهرمان و ضدقهرمان را به شکلی ساده و مطلق ارائه نمی‌دهد، بلکه شخصیت‌هایی با اخلاقیات مبهم را به تصویر می‌کشد که در یک مبارزه بی‌رحمانه برای بقا گرفتار شده‌اند.

۱. جویندگان (The Searchers)

کارگردان: جان فورد

بازیگران: جان وین، جفری هانتر، ورا مایلز، وارد باند، ناتالی وود

تاریخ اکران: ۱۹۵۶

امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ از ۱۰۰

امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰

اولین انتخاب در لیست بهترین فیلم‌های وسترن زمستانی. همکاری سال ۱۹۵۶ جان فورد و اسطوره‌ی فیلم‌های وسترن جان وین، منجر به خلق شاهکاری با نام «جستجوگران» شد که همچنان بعد از گذشت سال‌ها مخاطب را مسحور خود می‌کند و او را به یک سفر حماسی پر از کینه و انتقام می‌برد.

در این کلاسیک بدون تاریخ انقضا و جاودانه وین نقش یک کهنه سرباز باسابقه‌ی جنگ داخلی و افسر جبهه‌ی جنوب به نام ایتان ادواردز را بازی می‌کند که پس از سال‌ها حضور در میدان جنگ به خانه‌اش در تگزاس بازمی‌گردد.

ماجرا‌های فیلم با سرقت گله‌ی گاو‌ها توسط گروهی از کومانچی‌ها آغاز می‌شود و ادواردز و گروهی از رنجر‌های تگزاس برای پس گرفتن محموله‌ی دزدیده شده به تعقیب آن‌ها می‌پردازند، اما ناخواسته وارد تله‌ای حیله‌گرانه می‌شوند که خانواده‌هایشان را در معرض خطری بزرگ قرار می‌دهد.

بومیان آمریکایی قبیله‌ی کومانچی با حمله‌ای غافلگیرانه، نه تنها گله‌ی گاو آن‌ها را به یغما می‌برند، بلکه فاجعه‌ای دلخراش را رقم می‌زنند و خانواده ادواردز را به طور وحشتناکی به کام مرگ می‌کشانند.

به زودی پس از وقایع غم انگیزی که منجر به نابودی کل خانواده اش توسط بومیان آمریکا می‌شود، ایتان دچار خشم روانی ناشی از انتقام و تعصب نژادی می‌شود. اینجاست که بذر انتقام در دل زخم‌خورده‌ی ایتان جوانه می‌زند. شعله‌های خشم و تعصبات کورکورانه، او را به مسیری تاریک و بی‌بازگشت می‌کشاند.

ادواردز تشنه‌ی عدالت، تبدیل به چهره‌ای بیگانه با خود می‌شود و در جستجوی بازماندگان خانواده‌اش، پا به سفری طاقت‌فرسا و بی‌رحمانه می‌گذارد. او سال‌ها بر پهنه‌ی بیکران غرب وحشی می‌تازد تا ردی از عزیزان گمشده‌اش بیابد، ردی که شاید به بهای فدا کردن انسانیت خودش تمام شود.

«جستجوگران» فراتر از یک وسترن انتقام‌جویانه، با ظرافت به کاوش در اعماق تاریک جامعه‌ی آمریکا و پیامد‌های ویرانگر تعصبات نژادی و ملی‌گرایی افراطی می‌پردازد. فیلم با تصاویری چشم‌نواز از مناظر غرب وحشی و موسیقی تاثیرگذار همراه شده است تا ابعاد فاجعه‌ی انسانی روایت را عمیق‌تر به تصویر بکشد.

بازی قدرتمند وین در نقش ادواردز، پیچیدگی‌های درونی این شخصیت را به‌خوبی نمایش می‌دهد و تماشاگر را در دوراهی همذات‌پنداری و قضاوت قرار می‌دهد. این فیلم ماندگار جان فورد بدون شک یکی از بهترین فیلم‌های وسترن زمستانی و از مهم‌ترین آثار تاریخ سینماست که با گذشت زمان نه تنها ارزش خود را از دست نداده، بلکه با هر بار تماشا لایه‌های جدیدی از مفاهیم انسانی و اجتماعی را برای مخاطب آشکار می‌کند.

اثری از هر لحاظ متعالی که میراث و تاثیرگذاری آن بر صنعت سینما واقعا غیرقابل انکار است؛ تا جایی که ویژگی‌های فنی فوق‌العاده و درخشان آن سال‌ها بعد الهام‌بخش کارگردان‌های برجسته‌ای همچون مارتین اسکورسیزی، دیوید لین، سام پکین‌پا، جان هیوستون و جورج لوکاس شد.

در پایان باید بار دیگر تاکید کرد که «جستجوگران» یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های جان وین در ژانر وسترن را در خود دارد و با روایتی قدرتمند در فضایی منحصربه‌فرد و با مناظر برفی، مخاطب را به دل سفری دلچسب در اعماق غرب وحشی می‌برد.

ارسال نظرات