صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۱۰۱۱۷
«تصور نابودی اسراییل و یهود و ریختن آنان در دریا؛ چنین رویکردی به معنای بازگشت به پیش از مهاجرت یهودیان به منطقه یعنی پیش از قرن بیستم است. این نگاه به معنای نابودی یهود است و در تصور فعلی نمی‌گنجد. ضمن اینکه این کار به دست فلسطینی‌ها به تنهایی ممکن نیست و کشور‌های دیگر نیز انگیزه‌ای برای این کار ندارند و اصولا وحدتی میان آن‌ها برای این اقدام وجود ندارد و صد تا مشکل دیگر.»
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۹ - ۲۹ بهمن ۱۴۰۲

عباس عبدی در اعتماد نوشت: یکی از مشکلاتی که در سیاست خارجی ایران به وجود آمده، شکاف میان رویکرد رسمی و نگاه مردم است. به نظر می‌رسد که بی‌توجهی به این مساله مشکلات فراوانی را هم برای سیاست خارجی و از آن مهم‌تر در سیاست داخلی ایجاد کرده است. این شکاف کمابیش در همه کشور‌ها وجود دارد، آنچه مهم است ژرفای این شکاف است.

برای نمونه در برخی کشور‌های اروپایی افکار عمومی در برابر اوضاع منطقه یا متعادل یا حتی به سود جریان فلسطین و علیه اسراییل هستند. ولی دولت‌های آنان قدری از این رویکرد دورند و به سود اسراییل و در جنگ اخیر علیه مردم فلسطین هستند. از نظر افکار عمومی چنین شکافی تا حدی قابل تحمل است، زیرا مبانی موضع‌گیری افکار عمومی و دولت‌ها در سیاست خارجی تا حدی تفاوت می‌کند. افکار عمومی به حقوق بشر و نفی خشونت حساسیت بیشتری دارد.

تصاویر کشته شدن کودکان و زنان و تخریب منازل مردم بی‌گناه برای آنان در اولویت است. در حالی که حکومت‌ها به اولویت‌های سیاسی و منافع ملی یا منافع شخصی خود نظر می‌کنند، از این رو چنین شکافی پیش می‌آید. ولی افکار عمومی در نهایت بر سیاست رسمی اثرگذار است، حتی اگر آن را کاملا با خود همسو نکند. همیشه میان این دو رویکرد تعامل و بده و بستان و اثرگذاری در جریان است و نکته بسیار مهم این است که این‌ها دو مولفه قدرت در یک کشور هستند که در نهایت به تقابل و تعارض نمی‌رسند یا اگر برسند خیلی زود به نفع افکار عمومی متحول می‌شوند.

در ایران چنین تفکیکی را نظام و ساختار رسمی نمی‌پذیرد و اجازه نمایش آن را نمی‌دهد. در نتیجه و در مرحله اول از یک مولفه مهم قدرت که همان افکار عمومی است به ویژه در پیشبرد سیاست خارجی محروم و در مرحله بعد اعتبار قدرت رسمی در داخل نیز به چالش کشیده می‌شود.

با این مقدمه می‌خواهم به این نکته بپردازم که موضع مطلوب سیاسی ایران درباره فلسطین چه می‌تواند باشد؟ در اولین گام باید مرز میان موضع رسمی و افکار عمومی را تفکیک کرد حتی اگر شبیه یکدیگر باشند، باز هم باید استقلال نسبی داشته باشند. افکار عمومی می‌تواند با حضور در خیابان خود را نشان دهد، احساسات خود را بروز دهد. هیچ مرزی برای موضع‌گیری خود نمی‌شناسد.

نیازی به تعطیل کردن دانشگاه و سایر مراکز برای حضور مردم در خیابان نیست. نیازی به تدارکات وسیع برای این‌گونه حضور‌ها هم نیست. از سوی دیگر موضع رسمی باید روشن باشد. دو رویکرد کلی در حال مساله فلسطین وجود دارد. رویکرد دولت واحد و رویکرد دو دولتی. رویکرد دولت واحد به سه شکل قابل تحقق است. اول، حذف کامل فلسطینی‌ها از نوار غزه و کرانه باختری و اخراج یا کشتن آنان و حتی حذف و انحلال موجودیت فلسطینی‌های ساکن در مناطق پیش از جنگ ۱۹۶۷. این یعنی حل مساله به‌طور کامل به سود اسراییل و مطابق آرمان تندرو‌های یهودی است.

البته رویکرد مزبور مبتنی بر آرمانِ از نیل تا فرات است و باید سراغ اردن و سوریه و لبنان هم بیاید. بنابراین چنین دولت واحدی نه شدنی است و نه محدود به فلسطین کنونی است.

شکل دوم، تصور نابودی اسراییل و یهود و ریختن آنان در دریاست. چنین رویکردی به معنای بازگشت به پیش از مهاجرت یهودیان به منطقه یعنی پیش از قرن بیستم است. این نگاه به معنای نابودی یهود است و در تصور فعلی نمی‌گنجد. ضمن اینکه این کار به دست فلسطینی‌ها به تنهایی ممکن نیست و کشور‌های دیگر نیز انگیزه‌ای برای این کار ندارند و اصولا وحدتی میان آن‌ها برای این اقدام وجود ندارد و صد تا مشکل دیگر.

شکل سوم که به‌طور ضمنی ایران از آن حمایت می‌کند، دولت واحد در سرزمین فلسطین از طریق رفراندوم است که به منزله نفی دولت یهود است. این ایده نیز در شرایط کنونی و با خشم و نفرتی که وجود دارد جز با عبور از دریای خون شدنی نیست و به نوعی مثل راه اول است. به علاوه این جزییات که یهودیان شامل چه کسانی می‌شوند نیز در ابهام و ایهام گذاشته می‌شود. شاید در صورت ادامه طولانی‌مدت و خشونت‌بار وضع کنونی به لحاظ ذهنی کسانی با این ایده موافق شوند، ولی واقعیت این است که زمینه‌ها برای حضور مشترک دو ملت در ساختار واحد عملا در حد صفر است، ضمن اینکه به علل روشن یهودیان دست بسیار بالاتری خواهند داشت.

راه دوم طرح دو دولت و تشکیل دولت مستقل فلسطینی است که ظاهرا با همه موانعی که وجود دارد و مشکلات مهم آن از قبیل امنیت اسراییل، مشکل پناهندگان و وضعیت بیت‌المقدس و شهرک‌های یهودی‌نشین و نیز حدود جغرافیایی مرز‌ها این طرح ایده عملی‌تری نسبت به موارد قبلی است، به ویژه که بخشی از این راه پیموده شده است، و اکنون نیز ایالات متحده و غربی‌ها برای خروج از بن‌بست می‌کوشند که آن را اجرایی کنند. از دید کارشناسان عملی بودن این طرح روی کاغذ ساده است، ولی رسیدن آن به نتیجه بسیار سخت اگر نگوییم ممتنع است.

به نظر می‌رسد که این ایده با سیاست رسمی ایران تطابق ندارد، ولی راه‌حل بهتری وجود دارد و تاکید بر احترام به حقوق حقه ملت فلسطین بر اساس خواست آن ملت. خواست ملت فلسطین نیز از خلال نمایندگان و دولت واقعی برآمده از این ملت شناخته می‌شود. اتخاذ هر موضعی فراتر از این موضع، یعنی حرکت به سوی راه‌حل یک دولتی، همان موضعی است که موجب حساسیت افکار عمومی می‌شود و آن را همسو با منافع خودشان و ایران تلقی نمی‌کنند.

در این چارچوب می‌توان در قالب قطعنامه‌های شورای امنیت و دیگر قوانین بین‌المللی اسراییل را به صراحت محکوم و از مظلوم دفاع کرد. ولی فراموش نکنیم که خیلی از مسلمانان دیگر و حتی شیعیان هستند که زیر بار ظلم و فشار حکومت‌های‌شان قرار دارند و ایران مطابق منافع ملی خود نسبت به آنان رفتار می‌کند و مردم هم می‌پذیرند، هر چند مواضع مردمی خود را دارند. رکن اساسی هر پیشنهادی باید در درجه اول تفکیک میان مواضع رسمی و افکار عمومی و استقلال افکار عمومی باشد و در درجه دوم مواضع رسمی بیانگر حفظ منافع ملی کشور باشد.

شکافی که میان افکار عمومی مردم با مواضع رسمی در موضوع فلسطین رخ داده هزینه‌های سنگینی را بر سیاست خارجی تحمیل می‌کند و اتفاقا موجب فاصله‌گیری بخشی از مردم با تبلیغات رسمی در موضوع فلسطین شده است. تبلیغاتی که اتفاقا هر وجدان آگاه و حق‌جو با آن همراهی خواهد کرد ولی به علت رویکرد رسمی نامنطبق بر منافع عمومی از سوی مردم طرد می‌شود.

ارسال نظرات