صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

سخنان شیرین محمود مهدوی دامغانی در مورد امام حسین (ع)
استاد دامغانی می‌گوید تنها مصداقی که برای بخشی از غزل دوازدهم حافظ پیدا کرده، امام حسین (ع) است و آن ابیات این است:‌ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما/ آبروی خوبی از چاه زَنَخدان شما، عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده/ بازگردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۷ - ۲۵ بهمن ۱۴۰۲

حافظ و مولوی دو شاعر سرشناس ایرانی که به خاطر آثار و اشعار عرفانی خود شهرت جهانی هم دارند در لابلای آثار خود به مفاهیم دینی و شخصیت‌های مذهبی هم اشارات پیدا و پنهان زیادی دارند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. استاد محمود مهدوی دامغانی قرآن‌پژوه و مترجم قرآن کریم در مصاحبه زیر به نکاتی جذاب در این رابطه اشاره کرده است:

به گزارش ایکنا، استاد دامغانی در گفتگو با خبرنگاران از خراسان رضوی گفت: امام حسین (ع) که پیش از ولادت خود، از سمت خداوند به شرف شهادت سرافراز شده بودند، اجابت دعا را نیز در زیر قبه خود دارا هستند. در بین غزلیات شمس، این غزل از مولوی که در خصوص افرادی است که به شهادت راستین خداوند نائل شده‌اند، بیشتر مرا به یاد حضرت سیدالشهدا (ع) می‌اندازد که سروده است:

باز آمد آن مغنی با چنگ ساز کرده/ دروازه بلا را بر عشق باز کرده

بازار یوسفان را از حسن برشکسته/ دکان شکران را یک یک فراز کرده

شمشیر در نهاده سر‌های سروران را/ و آن گاهشان ز معنی بس سرفراز کرده

خود کشته عاشقان را در خونشان نشسته/ و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده

آن حلقه‌های زلفت حلق که راست روزی/‌ای ما برون حلقه گردن دراز کرده

از بس که نوح عشقت، چون نوح نوحه دارد/ کشتی جان ما را دریای راز کرده‌ای یک ختن شکسته‌ای صد ختن نموده/ وز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کرده

بخت ابد نهاده پای تو را به رخ بر / کت بنده کمینم وآنگه تو ناز کرده‌ای خاک پای نازت سر‌های نازنینان/ وز بهر ناز تو حق شکل نیاز کرده‌ای زرگر حقایق‌ای شمس حق تبریز/ گاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کرده

با توجه به کهن‌ترین مطلب در خصوص امام حسین (ع) و امام حسن (ع) که از محمد بن سعد بن منیب در طبقات حدود ۱۲۰ صفحه مطلب نگاشته شده است، رفتار‌های انسانی امام حسین (ع) چنان است که هر آدمی را به فکر فرو می‌برد. طی روایت ۲۴۴، از طبقات بیان شده است که روزی امام حسین (ع)، از کنار درویشان عبور می‌کردند که آن‌ها درحال خوردن چاشت بودند، یکی از آن‌ها به امام حسین (ع) می‌گوید: ابی عبدالله (ع) با ما چاشت نمی‌خوری؟ حضرت با آن‌ها همسفره می‌شود و از چاشت آن‌ها نوش جان می‌کند، اما بعد از خوردن چاشت به آن‌ها می‌فرماید: دعوت شما را پذیرفتم آیا شما هم دعوت مرا می‌پذیرید؟ آن‌ها گفتند آری؛ همگان را همراه خود کردند و به خانه خود رفتند و به حضرت رباب (س) فرمودند: هر اندوخته‌ای که داریم، برای آن‌ها فراهم آور.

علاوه بر این مورد در روایت ۲۴۵ کتاب طبقات هم بیان شده است که حسین ابن علی (ع) برای حج و دیدار خداوند در مکه به قدری مشتاق بودند که مسیر مکه تا مدینه را که حدود ۴۰۰ کیلومتر است، ۲۵ مرتبه پیاده پیمودند. البته لازم به ذکر است که در برخی از کتب تاریخی دیگر نقل شده است که امام حسین (ع) گاه بخشی از این راه و گاه تمام این راه را در سفر‌های خود با پای پیاده می‌رفتند.

همچنین در روایتی از قول بانو ام‌السلمه نقل شده است که روزی پیامبر (ص) به من فرمودند که بر جلوی درب خانه بایستم و فردی را پذیرا نشوم، زیرا قرار است که وحی بر پیامبر (ص) نازل شود، در جلوی درب خانه ایستاده بودم که سیدالشهدا (ع) با شیطنت کودکی خود در حال دویدن داخل شدند و به نزد پیامبر (ص) داخل خانه رفتند. بعد از مدتی که گذشت، هیچ یک از این معصومین بیرون نیامدند و من نگران شدم، به داخل خانه رفتم و دیدم که پیامبر (ص) یک مشت خاک قرمز بر دست دارند و از این دست به آن دست می‌کنند و اشک‌های ایشان سرازیر شده است، همچنین امام حسین (ع) هم در آغوش پدربزرگ خود در آرامش خوابیده است.

در چنین شرایطی از حضرت رسول (ص) پرسیدم که چه اتفاقی افتاده است؟ حضرت پاسخ دادند: «جبرئیل بر من نازل شد و این خاک را از عراق برای من آورده است و خبر داد، که بعضی از نااهلان امت من این پسرم را به قتل خواهند رساند.» لازم به ذکر است که این روایت تنها از بانو ام‌السلمه بیان نشده و عایشه نیز چنین امری را بیان کرده است. البته چنین روایت‌هایی در کتاب‌های متفاوت به صورت متعدد بیان شده است، که به همین دو مورد بسنده می‌کنیم.

کتابی بسیار ارزنده با عنوان «مکارم و اخلاق نبی اسلام و الائمه معصومین» وجود دارد که گزیده‌های بسیار پسندیده خلق‌وخوی سیدالشهدا (ع) و ائمه معصوم در آن به صراحت بیان شده است. این کتاب اخیراً در عراق در عتبه مقدسه حضرت ابوالفضل (ع) به چاپ رسیده است و حاوی مطالب گرانقدری است که خواندن آن بسیار مفید خواهد بود. مستحضر هستیم که سیدالشهدا (ع) و رسول اکرم (ص) متولیان اوقاف حضرت امیرالمؤمنین (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) بودند؛ لذا از بزرگترین رفتار‌های آموزنده حضرت زهرا (س) این است که بعد از فوت پیامبر اکرم (ص) تمامی موقوفات خود را طبق آیه مبارکه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» به امام حسین (ع) و امام حسن (ع) واگذار کرده بودند.

با توجه به اینکه ولادت امام حسین (ع) است و باید مطالب شادی‌آور را بیان کرد، اما عظمت روان ملکوتی حضرت سیدالشهدا (ع) در شب عاشورا همواره برای ما آموزنده است، بنابراین شیخ مفید که ستون استوار تشیع است در این باره فرموده است که از قول حضرت سجاد (ع) بیان می‌شود که امام حسین (ع) بعد از امان گرفتن از لشکر یزید در شب تاسوعا، بر در خیمه نشسته بودند و درحالی که من در تب بیماری در بستر افتاده بودم، عمه‌ام زینب (س) در کنار من بودند و یکی از لشکریان پدرم در حال صیقل دادن شمشیر ایشان بود. امام حسین (ع) چند بیت اندوهگین را شروع به خواندن کردند:

«یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ/ کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیلِ

مِن طالب وَ صاحِب قَتیل/ وَ الدَّهرُ لا یَقنَعُ بِالبَدیلِ

و کُلُّ حَیٍّ سالِکٍ سَبیل/ ما اَقربَ الوَعدُ اِلَی الرَّحیلِ

وَ اِنَّما الاَمرُ اِلَی الجَلیلِ‌ای دنیا! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن می‌دهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمی‌ورزی. همانا کار‌ها به خدای بزرگ واگذارده و هر زنده‌ای رهروی ناگزیر این راه است.

با توجه به روایت شیخ مفید در چنین شرایطی امام سجاد (ع) متوجه شد که امام حسین (ع) به رسیدن قرب حضرت حق نزدیک شده است، اما حضرت زینب (س) گریه‌کنان خود را به نزدیک امام حسین (ع) رساند و سیدالشهداء (ع) فرمودند که خواهرم، اگر کبوتر را آزاد بگذارند، در خانه‌اش می‌خسبد»، اما من را آزاد نگذاشتند». حضرت زینب (س) در چنین شرایطی فریاد کشید و گفت: «ای وای بر من، خود خبر مرگ خود را پیشاپیش می‌دهید و بر زمین افتادند». پدرم سر خواهرشان را بر دامن گرفتند و گفتند: «ای خواهرم، مبادا شیطان بردباری‌ات را ببرد، مبادا در مرگ من چنگال به چهره زنی، همانگونه که خدای فرمان داده است سوگواری را به جای آورید. ما سوگوار امام حسن (ع)، امیرالمؤمنین (ع)، رسول اکرم (ص) و مادرمان حضرت فاطمه زهرا (س) هستیم.»

چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی/، چون که به بخت ما رسد این همه ناز می‌کنی.

حافظ در غزل شماره ۱۲ خود سروده است:‌ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما/ آبروی خوبی از چاه زَنَخدان شما
عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده/ بازگردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟

بنا بر این روایات، تنها مصداقی که برای این شعر حافظ پیدا خواهم کرد، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است، زیرا ایشان تنها کسی هستند که برای خداوند از مال، جان و تمام دارایی خود هیچ دریغی نکردند. مردم در آن زمان نمی‌دانستند که پیامبر (ص) را کریم بدانند یا سیدالشهداء (ع) را کریم اهل‌بیت بخوانند، زیرا هر دو وجود بزرگوار در کریمی و کرامت بی‌بدیل بودند.

مهدوی دامغانی در انتها، سخن خود را با شعری از شیخ عبدالکریم امیری فیروزکوهی به پایان رساند، که این شعر در وصف امام حسین (ع) سروده شده است:

جان‌ها فدای آنکه به جان شد فدای غیر/ بیگانه شد ز خود که شود آشنای غیر

از بذل جان خویش به رغبت به رأی حق/ نگذشت تا گذاشت جهان را برای غیر

گوینده خلاف رضا در هوای نفس/ جوینده رضای خدا در رضای غیر

در راه دین ز پیکر خود ساخت شمع راه/ تا رهزن دغل نشود راهنمای غیر

افراشت بیرق از سر خود در طریق عدل/ تا کس طریق ظلم نپوید به پای غیر

ارسال نظرات