ارسطو، متفکر قرن چهارم قبل از میلاد، نه تنها یک شخصیت مهم در فلسفه است بلکه از او به خاطر مشارکتهایش در حوزههای اخلاق، متافیزیک و سیاست یاد میکنند. او شاگرد افلاطون و آموزگار اسکندر مقدونی بود؛ او فضیلت، اعتدال و دانش را تبلیغ میکرد و در این زمینه، آثار او مانند «اخلاق نیکوماخوسی» هنوز تأثیرگذار هستند.
به گزارش فرادید، اما ارسطو جدای اینکه تأثیر عمدهای بر فلسفه داشت، بر علم تجربی نیز اثرگذار بود. از تلاشهای اولیه برای طبقهبندی گونهها گرفته تا مشاهده حیات زیر دریا؛ در این مطلب، پنج مورد از تاثیرات ارسطو در شکلگیری زیستشناسی مدرن را میخوانید.
ارسطو به عنوان فیلسوف، عمرش را صرف این کرد که چگونه بهترین زندگی ممکن را داشته باشد، اما تلاش او برای درک هدف بیولوژیکی زندگی نیز بر جامعه علمی اثرگذار بود. او از طرز فکر فلسفی خود برای تزریق معنا به زندگی استفاده کرد و اظهار داشت هر موجود زنده هدفی دارد که با شکل بدن آن موجود در ارتباط است و بر اساس مجموعهای طبیعی از قوانین ذاتاً موجود عمل میکند. این دیدگاه اصلی تفکر ارسطو بود که نه تنها بر آثار زیستشناسی بلکه بر نوشتههای او در زمینههای علمی دیگر مانند فیزیک، کیهانشناسی و هواشناسی، همچنین الهیات، علوم سیاسی و اخلاق نیز اثر گذاشت. دیدگاههای ارسطو در نهایت به عنوان «غایتشناسی» معروف شدند؛ مطالعه شواهد «طراحی هدفمند» در طبیعت و باورهای او در مورد این موضوع هنوز مورد بحث زیستشناسان است.
Scala Naturae یا زنجیره بزرگ وجود، نخستین بار توسط ارسطو در یکی از آثارش به نام «تاریخ حیوانات» مفهومسازی شد. او مشاهداتش از موجودات زنده را بر اساس پیچیدگی آنها رتبهبندی کرد. او با قرار دادن حیوانات بالاتر از گیاهان آغاز کرد، چون حیوانات میتوانند حرکت کنند و از محیط اطراف خود آگاهی داشته باشند، سپس با ایجاد سلسلهمراتب خود حیوانات ادامه داد و آنها را بر اساس فرآیندهای تولیدمثل (تولد زنده بالاتر از تخمگذاری) و خون (خونگرم بالاتر از خونسرد و خونسرد بالاتر از بیمهرگان بظاهر بیخون) جدا کرد. گرچه مفهوم علمی Scala Naturae در نهایت مفهومی مذهبی به خود گرفت، اما این تلاش اولیه ارسطو برای طبقهبندی حیوانات، زیستشناسی را قرنها تحت تأثیر قرار داد.
به همان اندازه که انسانها به زندگی فکر کردند، به «چگونگی» آغاز آن نیز فکر کردند. زمان ارسطو، یک باور عامهپسند در مورد شروع حیات، ایدۀ «خلقالساعه» بودن آن بود؛ یعنی این ایده که زندگی میتواند خود به خود از ماده غیرزنده ایجاد شود. اگرچه ارسطو طرفدار این ایده بود، اما در حیطهی جنینشناسی نیز ایدههای اساسی مطرح کرد. او در مورد منشأ و شکلگیری حیات نظریههایی مطرح کرد و باور او مبنی بر اینکه موجودات از اشکال مختلف تکامل مییابند، راه را برای مطالعه بیشتر در زیستشناسی رشد هموار کرد.
علاقه علمی ارسطو فقط به خشکی محدود نمیشد. او به شدت به حیات اقیانوسی علاقهمند بود و اگرچه دقت علم معاصر را نداشت، اما کمکهای او زمینه را برای زیستشناسی دریایی فراهم کرد. او به خصوص به ویژگیهای تشریحی موجودات دریایی علاقه داشت. او مشاهدات خود را از هشتپا، ماهی مرکب، سختپوستان و بسیاری دیگر از موجودات دریایی مستند کرد که بیشتر آنها بسیار دقیق بودند و به شکلگیری مبنایی برای دانش تشریحی اولیه زیستشناسی دریایی کمک کردند. تأثیر ارسطو در زیستشناسی دریایی به همین جا ختم نمیشود. بسیاری از مشارکتهای علمی دیگر او مانند جنینشناسی و طبقهبندی گونهها نیز بر این رشته اثر گذاشتند.
کمک ارسطو به توسعه حوزه زیستشناسی فقط از ناحیه آثار مکتوب او نبود. نحوه دستیابی او به محتوای آثارش نیز تأثیرگذار بود. ارسطو اهمیت زیادی به یادگیری عملی میداد و روششناسی تجربی او برای جامعه علمی آن زمان یک رویکرد انقلابی بود. او حامی مشاهده و تجربه بود و تمرین او برای مشاهده نزدیک ارگانیسمها و حتی تشریح آنها برای درک کامل عملکرد درونی آنها، مقدمه مطالعه علمی بود. تمرینات او به چارچوب اصلی روش علمی تبدیل شدند.