صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۰۴۹۷۸
در گفتگوی فرارو با تحلیلگران سیاسی بررسی شد:
امروز پنجشنبه شبکه خبری سی‌بی‌اس به نقل از منابع آمریکایی نوشته مقام‌های دولت جو بایدن تأیید کرده‌اند که برنامه‌ها برای انجام مجموعه‌ای از حملات طی چندین روز به اهدافی در داخل عراق و سوریه به تأیید رسیده است.
تاریخ انتشار: ۰۲:۳۸ - ۱۳ بهمن ۱۴۰۲

فرارو-«لوید آستین»، وزیر دفاع آمریکا امروز پنجشنبه مدعی شد پاسخ کشورش به حمله مرگبار به پایگاه نظامی «برج ۲۲» در مرز سوریه و اردن «چندلایه» خواهد بود. وزیر دفاع آمریکا که به تازگی از بیمارستان مرخص شده در یک نشست خبری گفت: «ما یک پاسخ چندلایه خواهیم داشت... ما توانایی آن را داریم که بسته به اینکه موقعیت چه باشد، چندین بار پاسخ دهیم.»

امروز پنجشنبه شبکه خبری سی‌بی‌اس به نقل از منابع آمریکایی نوشته مقام‌های دولت جو بایدن تأیید کرده‌اند که برنامه‌ها برای انجام مجموعه‌ای از حملات طی چندین روز به اهدافی در داخل عراق و سوریه به تأیید رسیده است.

مقام‌های آمریکایی گفته‌اند آب و هوا از جمله عوامل اصلی برای تعیین زمان‌بندی این حملات خواهند بود. آن‌ها مدعی شده‌اند که آمریکا توان انجام عملیات در شرایط بد جوی را دارد، اما ترجیح می‌دهد در شرایطی که دید بهتری از اهداف وجود دارد حملات را اجرایی کنند.

پس از حمله روز یکشنبه به پایگاه آمریکا در مرز شمالی اردن، گمانه زنی‌ها در خصوص چگونگی واکنش ایالات متحده نسبت به این حمله مطرح بوده است.

پس از بروز حمله روز یکشنبه، یک مقام وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) اعلام کرد از ۱۷ اکتبر ۲۰۲۳، یعنی از آغاز حمله حماس به مواضع اسرائیل،  تاکنون حداقل ۱۶۵ بار، نیرو‌های آمریکایی درعراق و سوریه  مورد حمله قرار گرفته اند. با توجه به این شرایط، پرسش‌هایی مطرح است از جمله این که چرا با وجود انکار مقامات کشورمان در نقش داشتن در حمله به پایگاه آمریکایی‌ها در مرز اردن، باز هم مقام‌های ایالات متحده نام ایران را در این مناقشه مطرح می‌کنند و چرا عده ای در ایالات متحده برای تلافی این واقعه، حمله به مقاصدی در ایران را خواهان بودند؟ حسن لاسجردی، کارشناس و تحلیلگر امور بین الملل و خاورمیانه و فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین ایران و کارشناس حوزه روابط بین الملل به پرسش‌های فرارو پاسخ داده اند:

چرا ایران و آمریکا به این نقطه پرتنش رسیدند؟

فریدون مجلسی به فرارو گفت: «من نام وضعیتی که در روز‌های اخیر میبینم از سال‌ها پیش «راه حل نهایی» گذاشته ام. یعنی راه حل سیاستی که سالهاست بین ایران و آمریکا وجود دارد. وضعیتی که طی ۴ دهه گذشته در راستای حل مسائل دیپلماتیک حرکت نکرده و روز به روز با افزایش سوء تفاهمات و مناقشات تشدید شده است. وقتی تنش‌های بین ایران و آمریکا حل نشود، راه حل نهایی چیزی به جز درگیری‌های نظامی غیرمستقیم و حتی در حالت بدبینانه تر، مستقیم، نیست. اکنون در شرایطی قرار داریم که هر اقدام گروه‌های شبه نظامی منطقه از حزب الله تا حماس، فورا به ایران منتسب می‌شود. نقطه آغاز همه تنش‌های اخیر، به ۷ اکتبر و حمله حماس به اسرائیل باز می‌گردد، زمانی که آتش زیر خاکستر منطقه پدیدار شد و اکنون در بالاترین درجه حرارت خود قرار گرفته است. تا امروز، حدود ۲۵ هزار نفر انسان غیرنظامی تحت محاصره و اسارت کشته شده اند و هنوز هم برای دستیابی به یک توافق (حتی موقت)، اما و اگر‌های زیادی وجود دارد. حوثی‌ها نیز به دنبال حمایت از غزه وارد معرکه شدند و دریای سرخ را ملتهب کردند. این در حالی است که دریای سرخ، بزرگ‌ترین منافع تجاری کشور‌های مختلف جهان را تامین می‌کند. چین نیز وارد ماجرا شده و حمله به کشتی هندی، پای هند را نیز به درگیری‌ها باز کرده است. درواقع تاکید من بر این است که در عرصه بین المللی آتش‌هایی پراکنده بر پا شده است.»

وی افزود: «اقدامی که در مرز اردن صورت گرفت و منتهی به کشته و زخمی شدن سربازان آمریکایی شد، به طور مستقیم به کشور ما ارتباطی ندارد و مقام‌های ایران نیز هر نوع دخالت را در شکل دهی این حمله تکذیب کرده اند و تاکید داشتند که این اقدامات با اجازه و درخواست ایران نبوده است. اگرچه آمریکایی‌ها به این موضوع توجه دارند، اما حقیقت این است که انکار ایران در نقش داشتن در این حملات، چندان موررد قبول غربی‌ها قرار نگرفته است، چرا که عرصه سیاست بین الملل، عرصه دادگاه نیست و کشور‌ها برای اثبات مدعا‌های خود و این که بگویند حق با کیست، مسیر بسیار دشواری را در پیش دارند و هر کشوری، با کوچکترین ضربه‌ای که دریافت کند، فورا ضربه‌ای متقابل می‌زند. این که عقلانیت سیاسی به خرج داده شده و اعلام می‌شود ایران در این حمله و حملات مشابه دست ندارد، جای امیدواری دارد و مثبت است، اما نباید فراموش کنیم که انکار، کافی نیست و باید جدی‌تر از این‌ها وارد عرصه دیپلماسی شویم و از اتفاقات خطرناک آتی پیشگیری کنیم. منافع ملی ایران در خطر است و اتفاقا ایران خود یکی از قربانیان حوادث منطقه است. برای مثال، به خطر افتادن آبراه‌های دریای سرخ، به اقتصاد کشور ما نیز لطماتی وارد می‌کند. ما خواه به شکل مستقیم (بندر عباس) و خواه به شکل غیرمستقیم با وقایع دریای سرخ در ارتباطیم. در حال حاضر بیمه و هزینه‌های تجارت دریایی در این منطقه دو برابر شده است. من معتقدم بخشی از عصبانیت و واکنش‌های ایالات متحده به همین ناامنی مسیر‌های دریای سرخ مرتبط است و حل مناقشه دریای سرخ تا حد زیادی از التهابات منطقه‌ای می‌کاهد.»

این دیپلمات پیشین ایران در ادامه گفت: «قطعا آمریکا مایل است وارد جریان «هزینه دهی» به خاطر جنگ نشود، اما حقیقت این است که سیاست خارجی آمریکا این اجازه را نمی‌دهد در برابر حملاتی که به نیرو‌های نظامی این کشور وارد می‌شود، بی تفاوت بماند. البته در مرحله فعلی من تصور نمی‌کنم آمریکا تمایلی به جنگ مستقیم با ایران داشته باشد وکاملا قابل پیش بینی است که به نیرو‌های شبه نظامی منطقه که به ایران منتسب می‌شوند، حملاتی سنگین خواهد کرد. برای ایالات متحده تفاوتی نمی‌کند و چه در عراق و چه در سوریه و یمن واکنش جدی نشان خواهد داد. اما تداوم انتقام گیری‌های متقابل نیز می‌تواند با خطرات و تلفاتی غیرقابل پیش بینی همراه شود که تصاعدی می‌شود.»

این تحلیلگر سیاست بین الملل در ادامه گفت: «با توجه به فشار افکار عمومی، فشار احزاب جمهوری خواه و دموکرات و شرایط سیاسی داخل آمریکا، بایدن چاره‌ای ندارد، به جز این که نسبت به این حمله واکنش آشکار و جدی نشان دهد. اما بعید می‌دانم ایالات متحده علاقه‌ای به ورود مستقیم به ایران داشته باشد، بلکه از هر راهی برای تضعیف توان ایران استفاده خواهد کرد.»

آیا جنگ بزرگی در پیش است؟

حسن لاسجردی به فرارو گفت: «در سال‌های اخیر و از ابتدای قرن ۲۱، قدرت‌های بزرگ به رغم وجود نشانه‌های واضح و روشن، نمی‌خواهند این واقعیت را بپذیرند که «گروه‌های مقاومت» در منطقه نه تنها پدیدار شده اند بلکه رشد و نمو نیز پیدا کرده اند. ما در کشور‌های مختلف افزون بر این که شاهد حضور این نیرو‌ها هستیم، گسترش و ارتقاء این نیرو‌ها را نیز میبینیم. آمریکایی‌ها به جهت این که در منطقه حضور دارند و تمایلی به ترک موقعیت خود، ندارند و به نوعی می‌خواهند بزرگی و هیبت خود را حفظ کنند، بنابراین، مایل نیستند نیرو‌های مختلف منطقه، از جمله همین نیرو‌های مقاومت را به رسمیت بشناسند؛ بنابراین اگر اکنون میبینیم که پایگاه‌های آمریکایی منطقه توسط نیرو‌های مختلف مورد هدف قرار می‌گیرد و آمریکایی ها، ایران یا سایر کشور‌ها را مقصر جلوه می‌دهند به دلیل همان عدم پذیرش حقیقت از سوی آمریکایی‌ها است. این عدم درک و عدم پذیرش باعث شده که ادبیات کشور‌ها تندتر و تبدیل به تهدید شود و فضایی که اکنون از تهدید و حمله و هراس از جنگ بزرگ در منطقه میبینیم، برخواسته از همین نوع نگاه امریکایی‌ها به مسائل منطقه است.»

وی افزود: «نکته مهم این است که نیرو‌های مقاومت امروز و دیروز فعال نشده اند و همیشه فعال بوده اند، لااقل در یک دهه اخیر همه محور‌های مقاومت در لبنان، فلسطین، سوریه، یمن، عراق و دیگر نقاط فعال بوده اند. حضور و بروز و فعالیت و میدان داری نیرو‌های مقاومت از مدت‌ها پیش در منطقه وجود داشته است، نکته دیگر این که اسرائیل، هم اکنون در حال ضربه خوردن از نیرو‌های مقاومت در منطقه است و فشاری که نیرو‌های مقاومت در منطقه به آمریکایی‌ها می‌آورند یا کاری که یمنی‌ها کرده اند و حزب الله نیز در مناطق مرزی انجام داده است، همگی، ضرباتی هستند که به پیکر اسرائیل می‌خورد. اسرائیل در تلاش است با باز کردن پای آمریکا و انگلیس به ماجرا، از فشار روی دوش خود کم کند؛ بنابراین به نظر می‌رسد نیرو‌های مقاومت در منطقه، اسرائیل را به گوشه رینگ برده اند. اسرائیل از روش‌های مختلفی از جمله، ترور تا بمباران و ایجاد نگرانی برای آمریکا، برای کشاندن پای سایرین به جنگ و درگیری منطقه‌ای استفاده می‌کند و تلاش دارد بحران را مغلوبه کرده و به نفع خود تغییر دهد.»

این تحلیلگر امور بین الملل در ادامه گفت: «مدت‌ها است (از بعد از ۷ اکتبر) صحبت از جنگی بزرگ در منطقه مطرح می‌شود. گفته می‌شود که این جنگ با کشور‌هایی مثل ایران، لبنان و دیگر کشور‌های همفکر آنان است. معتقدم که این یک «پروژه ذهنیت سازی» در منطقه ما است که جریان مقاومت، کشور‌های هوادار، کشور‌های پشتیبان و کشور‌های حامی را بترسانند که نتوانند به حد کافی و وافی، اقدامات پشتیبانی کننده انجام دهند یا حتی با حمایت‌های معنوی و تبلیغاتی، فعالیت‌های مقاومت را به گوش دیگران برسانند؛ لذا این فضای «مهندسی افکار عمومی» در مطبوعات غربی به طرف منطقه خاورمیانه پمپاژ می‌شود. من معتقدم که با توجه به فضای فعلی آمریکا و این که زمینه‌های رقابت کاندیدا‌ها فراهم است و ایالت‌ها نیز کاندیدا‌های خود را می‌شناسند و اصطلاحا، احزاب جمهویخواه و دموکرات در حال غربالگری نامزد‌های خود هستند، آمریکایی‌ها نمی‌توانند جنگی بزرگ در منطقه به راه بیندازند، چرا که تاثیری مستقیم بر انتخابات آنان خواهد داشت و تجربه چند دهه گذشته نیز نشان می‌دهد در دوران انتخابات از ورود به یک جنگ بزرگ، پرهیز دارند.» 

وی افزود: «ورود به جنگ نه تنها انتخابات آمریکا را تحت الشعاع قرار می‌دهد، بلکه این کشور را به هرج و مرج می‌کشاند. هزینه‌های جنگ‌های بزرگ در منطقه را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. ما تجربه چند جنگ بزرگ را در منطقه داشته ایم. جنگ افغانستان، عراق و سوریه تا حدی فرسایشی شد که در انتها کسی متوجه نشد، چه اتفاقی افتاد و اغلب تلفات نیز روی نیرو‌های خارجی و نیابتی است. یعنی نیرو‌هایی که از خارج از کشور‌ها وارد شده اند تا جنگند؛ بنابراین آمریکایی‌ها این دوراندیشی را دارند که در شرایط فعلی وارد درگیری در منطقه نشوند. در عین حال، آمریکایی‌ها ضربه‌ای را که خورده اند، قطعا و حتما جبران خواهند کرد، همانطور که ضربات پیشین را پاسخ داده اند. این حملات می‌تواند شامل بمباران، ترور و موشک باران شود. با همه این‌ها بعید می‌دانم یک جنگ بزرگ در زمانی نزدیک در منطقه صورت بگیرد.»

 

ارسال نظرات