فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
آن چه سعی است من اندر طلبت بنمایم
این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد
دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست
به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد
عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت
نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد
سروبالای من آن گه که درآید به سماع
چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد
نظر پاک تواند رخ جانان دیدن
که در آیینه نظر جز به صفا نتوان کرد
مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست
حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد
غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد
من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف
تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد
بجز ابروی تو محراب دل حافظ نیست
طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد
شرح لغت:شرح جلالی بر حافظزلف دوتا: زلف خمیده، زلف دو بخش، زلف منحنی/ نتوان کرد: نتوان زد، نتوان فرو برد/تکیه کردن: کنایه از اعتماد و پشت گرم بودن/ تغییر کردن: تغییر دادن، عوض کردن/قضا: سرنوشت آسمانی، حکم الهی ازلی که تا ابد تغییر ناپذیر است/ صد خون دل: با خون دل خوردنِ بسیار، با رنج و مشقّت فراوان/فسوس: سرزنش، استهزاء، مسخرگی حیله و تدبیر.
۱- حضرت حافظ در بیتهای هفتم و دهم به شما میفرماید:
۲- او به عهد وفای خود زیاد پایبند است، ولی شما برای دیدن او انتظار میکشید. حل این معما با اندیشه و کوشش، همراه با دقت، سرعت و مساعدت از شخص آگاه و دانشمندی قابل حل میباشد.
۳- بی جهت خود را به این اندیشه مشغول ساخته اید در حالی که هر کاری راهی و روشی دارد که باید با دقت انجام گیرد.
کسی را دوست داری که دارای طبعی بسیار لطیف و زودرنج است و در عین حال مورد توجه همگان. اگر او را دوست داری باید با خوب و بدش کنار بیایی و سازش کنی و در عین حال به وفاداری او اطمینان داشته باشی. تو او را با هزاران مشکل و سختی به دست آورده ای، پس به افسون دشمنان اعتنا نکن و صبر و حوصله به خرج بده تا مشکلاتت حل شود.