صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۰۱۸۷۸
گسترش درگیری فراتر از غزه، توسط اسرائیل به لبنان یا توسط ایالات متحده و متحدانش به یمن، تنها به این خشم دامن می‌زند و افکار عمومی را بیشتر ملتهب می‌کند و نفوذ محور مقاومت را بیشتر تثبیت می‌کند.
تاریخ انتشار: ۱۹:۲۹ - ۳۰ دی ۱۴۰۲

نشریه تخصصی "فارن افرز" (در حوزه سیاست خارجی) آمریکا در مقاله‌ای جنگ اخیر در غزه و تاثیرات آن بر "محور مقاومت" ضداسراییلی و آمریکایی در منطقه غرب آسیا را مورد بررسی قرار داده و این جنگ را باعث احیای محور مقاومت منطقه‌ای به رهبری ایران دانسته است.

به گزارش عصرایران در این مقاله آمده است:

در ۱۲ ژانویه، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا حملات نظامی خود را به اهداف حوثی‌ها در یمن آغاز کردند. این حملات پاسخی به حملات این گروه به کشتی‌های تجاری در دریای سرخ بود که تجارت جهانی را مختل کرده است.

اقدامات حوثی‌ها برای مدت کوتاهی آن‌ها را به برجسته‌ترین اعضای یک ائتلاف نظامی تبدیل کرد که پس از ترور "صالح العاروری" و دیگر رهبران حماس در بیروت در ۲ ژانویه در سراسر منطقه فعال شده است.

سید حسن نصرالله (دبیر کل حزب الله لبنان) پس از این حمله، قول قصاص و تلافی داد.

ساعاتی پس از وعده نصرالله، سخنان او به صورت کلیپ‌های کوتاه ویدئویی ساخته و به طور گسترده پخش شد. سپس محور حمله کرد. حزب الله با ۶۲ راکت به پایگاه تجسسی هوایی "مرون" اسرائیل حمله کرد. گروه مقاومت اسلامی مستقر در عراق، هواپیما‌های بدون سرنشین را برای حمله به پایگاه‌های آمریکایی در سوریه و عراق فرستاد و شهر حیفا اسرائیل را با یک موشک کروز دوربرد هدف قرار داد. حوثی‌ها در دریای سرخ ضربه زدند؛ و ایران یک نفتکش را در خلیج عمان توقیف کرد.

اگرچه کشور‌های غربی و منطقه‌ای ادعا می‌کنند که نمی‌خواهند جنگ در نوار غزه به یک جنگ گسترده منطقه‌ای تبدیل شود، اما ایران، حزب الله، حوثی‌ها و سایر اعضای این محور بازی بسیار متفاوتی را انجام می‌دهند. آن‌ها با صبر و حوصله‌ای روشمند، اتحاد نیرو‌ها را در یک میدان نبرد منطقه‌ای تثبیت می‌کنند. این محور در ابتدا با ایران و حزب الله شروع شد، اما به سرعت به یک محور بزرگ منطقه‌ای تبدیل شده است. دیگر اعضای آن عبارتند از حوثی‌ها در یمن، حماس و جهاد اسلامی فلسطین و شبه نظامیان شیعه در عراق و سوریه.

شکل‌گیری این محور، نظم منطقه‌ای را که غرب برای دهه‌ها در خاورمیانه ایجاد کرده و از آن دفاع کرده است، با چالشی مستقیم مواجه می‌کند. همچنین - همانطور که حملات ایران و حوثی‌ها به کشتیرانی در دریای سرخ نشان می‌دهد - تهدیدی برای تجارت جهانی و عرضه انرژی است.

حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر نشان دهنده توانایی‌ها و نفوذ این محور است که فراتر از سرزمین‌های فلسطینی گسترش یافته و ایران، عراق، لبنان، سوریه و یمن را در بر می‌گیرد.

دولت‌های غربی، تهران را مغز متفکر این شبکه می‌داند و شکی نیست که محور مقاومت نشان‌دهنده نگاه راهبردی ایران است. در واقع، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، قابلیت‌های نظامی مرگبار و پشتیبانی هماهنگ‌کننده را برای اعضای محور فراهم کرده است. اما تهران عروسک‌گردان این محور نیست و انسجام و نقش منطقه‌ای این محور بسیار فراتر از دیکته‌های ایران است.

در عوض، این محور با نفرت مشترک از "استعمارگری" آمریکا و اسرائیل به هم پیوند خورده است. حزب‌الله معتقد است که واشنگتن و تل‌آویو در لبنان مداخله می‌کنند و حماس، حوثی‌ها و شبه‌نظامیان شیعه عراق نیز بر این باورند که همین مداخله گری در سرزمین‌های آن‌ها نیز صادق است.

همانطور که نصرالله گفته است، گروه‌های پراکنده با این واقعیت متحد شده‌اند که خواه لبنانی، فلسطینی یا یمنی باشند، با مسائل مشابه و دشمن مشابهی روبرو هستند. این بدان معناست که آنچه در یک قلمرو اتفاق می‌افتد مستقیما به بقیه نیز مربوط می‌شود.

این محور به‌جای ابزاری برای ایران، خود را اتحادی می‌بیند که حول محور اهداف راهبردی مشترک با روحیه "همه برای یکی و یکی برای همه" بنا شده است. اعضای این محور معتقدند که همگی در حال جنگ مشترک علیه اسرائیل و به طور غیرمستقیم آمریکا هستند.

این بدان معناست که نه هشدار‌های ایالات متحده و نه حملات ایالات متحده، محور را مجبور به توقف نخواهد کرد. تا زمانی که اسلحه‌ها در غزه ساکت نشوند، فشار بر جمعیت آن کاهش نیابد و مسیری معتبر برای حاکمیت و خودمختاری فلسطین طراحی نشود، ایالات متحده نمی‌تواند خود را از یک مارپیچ خطرناک نجات دهد.

طرح بزرگ تهران

محور مقاومت در ۷ اکتبر زاده نشد، بلکه پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ شکل گرفت. بنیانگذار آن، نیروی قدس سپاه پاسداران ایران، و فرمانده سابق آن، "قاسم سلیمانی"، این شبکه را بر پشتوانه روابط نزدیک ایران با حزب الله، با تکیه بر تجارب ایران و حزب الله از جنگ با عراق و اسرائیل در دهه ۱۹۸۰ ایجاد کرد.

سلیمانی از همان ابتدا به دنبال ایجاد یک شبکه منعطف بود که در آن هر بخش تشکیل دهنده این محور، خودکفا باشد. اگرچه آموزش و تسلیحات ممکن است از ایران بیاید، اما انتظار می‌رود که هر واحد بر تاکتیک‌ها، فناوری و تسلیحات تسلط یافته و آن را توسعه داده و به کار گیرد.

هدف اصلی این محور نوپا در روز‌های اولیه، شکست دادن نقشه‌های آمریکا برای اشغال عراق بود. بدین منظور، تهران و حزب‌الله با موفقیت شبه‌نظامیان محلی ایجاد کردند که با نیرو‌های آمریکایی می‌جنگیدند.

پس از اینکه داعش، کنترل بخش‌های وسیعی از عراق و سوریه را در سال ۲۰۱۴ به دست گرفت، شبه‌نظامیان مشابهی برای مبارزه با این نیرو‌های فرقه‌گرا که هم رژیم اسد در سوریه و هم کنترل شیعیان عراق را تهدید می‌کردند، تاسیس شدند.

جنگ داخلی سوریه به نقطه عطفی برای این محور تبدیل شد، زیرا ایران، حزب الله و شبه نظامیان شیعه در عراق و سوریه علیه دشمن مشترک خود می‌جنگیدند. با انجام این کار، این کشور‌ها و گروه‌ها توانایی‌های نظامی و اطلاعاتی خود را تعمیق بخشیدند و منطق استراتژیک اتحاد خود را تقویت کردند.

در این دوران بود که ایران روابط خود را با حوثیان یمن تقویت کرد و آن‌ها را در اتحادی که اکنون در حال رشد است، درآورد.

طی دهه گذشته، ایران و حزب‌الله موشک‌ها، پهپاد‌ها و موشک‌های پیشرفته‌ای را در غزه، عراق، سوریه و یمن مستقر کرده‌اند. آن‌ها همچنین به حماس و حوثی‌ها آموزش داده اند تا سلاح‌های خود را بسازند. موفقیت این رویکرد را توسعه و استفاده ماهرانه حماس و حوثی‌ها از موشک‌ها نشان می‌دهد.

اعضای محور همچنین در زمینه ارتباطات رسانه‌ای آموزش دیده اند، در راه اندازی کانال‌های مالی مشارکت کرده اند، و نحوه حمایت از مقاومت مدنی به ویژه در کرانه باختری را آموزش داده اند.

سردار "اسماعیل قاآنی" به عنوان جانشین سردار سلیمانی، بر ادامه همین میراث تاکید کرده و محور مقاومت را بیشتر غیرمتمرکز کرد و تصمیم‌گیری تاکتیکی و عملیاتی را به طور فزاینده‌ای به یگان‌های محلی و فرماندهان آن‌ها واگذار کرد.

شبکه حاصل به تهران کمک کرده است تا به هدف همیشگی خود در بیرون راندن ایالات متحده از خاورمیانه ادامه دهد. از زمان انقلاب ۱۹۷۹، تهران بر حفاظت از کشور در برابر واشنگتن متمرکز شده است، که رهبران ایران متقاعد شده اند که واشنگتن مصمم به نابودی جمهوری اسلامی است.

برای این منظور، ایران به دنبال خنثی کردن تلاش‌های ایالات متحده برای مهار اقتصادی و نظامی خود بوده است. این کشور تلاش کرده است تا ارتش آمریکا را از کشور‌های هم مرز با ایران و خلیج فارس خارج کند و ایالات متحده را مجبور به ترک منطقه کند. بنابراین، این محور برای تهران ارزشمند بوده است، زیرا تمرکز نیرو‌های آمریکایی را از مرز‌های ایران منحرف کرده است.

ارزش استراتژیک محور برای تهران در ۸ سال گذشته به دلیل افزایش جنگ طلبی واشنگتن افزایش یافته است. در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور وقت آمریکا از توافق هسته‌ای با ایران خارج شد و حداکثر تحریم‌ها را علیه ایران اعمال کرد و در سال ۲۰۲۰ دستور ترور سلیمانی را صادر کرد.

این اقدامات تهران را متقاعد کرد که به یک محور قدرتمندتر و منسجم از متحدان، که از مدیترانه تا خلیج فارس امتداد داشته باشد نیاز دارد، که می‌تواند فشار بر واشنگتن را افزایش دهد. در این زمینه، برنامه هسته‌ای ایران نه تنها به‌عنوان ابزاری برای مذاکره برای رفع تحریم‌ها، بلکه به‌عنوان یک عامل بازدارنده که می‌تواند از محور در برابر حمله آمریکا محافظت کند، اهمیت یافت.

سایر اعضای محور مقاومت نیز علاوه بر اینکه همسو با اهداف تهران در سراسر منطقه هستند، اما منعکس کننده منافع محلی خودشان نیز هستند. به عنوان مثال، حزب الله به دلیل تمایل به حفاظت از جنوب لبنان در برابر آنچه که به نظر آن جاه طلبی‌های توسعه طلبانه اسرائیل است، هدایت می‌شود، که ظاهرا شامل مناطقی در سوریه و اردن نیز می‌شود.

شبه‌نظامیان شیعه در عراق بر خروج نیرو‌های آمریکایی از این کشور و همچنین پیروزی در جنگ داخلی ناتمام با سنی‌های این کشور متمرکز هستند. حوثی‌ها می‌خواهند بر کل یمن قدرت پیدا کنند و از تلاش‌های عربستان سعودی و امارات متحده عربی برای ایجاد مانع در سر راه آن‌ها ناراحت هستند.

همه برای یکی، یکی برای همه

با این حال، محور مقاومت در نهایت یک اتحاد نظامی است و بنابراین اعضای آن در کنار هم قوی‌تر هستند. اگرچه حماس به تنهایی حمله ۷ اکتبر را طراحی و اجرا کرد، اما ایران و حزب‌الله تا حد زیادی مسئول ارتقاء توانایی‌های حماس بودند.

در واقع، همانطور که مجموعه‌ای از جلسات در بیروت با حضور رهبران ارشد حماس، حزب‌الله، جهاد اسلامی فلسطین، سپاه پاسداران، و حوثی‌ها و شبه‌نظامیان عراقی قبل از حمله نشان می‌دهد، اعضای محور احتمالا از برنامه‌های حماس اطلاع داشتند و از آن حمایت کردند. برای حماس، هدف اصلی این حمله برهم زدن وضعیت موجود بود که به آرامی داشت آرمان فلسطین را خاموش می‌کرد، و بازگرداندن مبارزات آن‌ها به خط مقدم سیاست عرب.

برای ایران و حزب‌الله نیز، بازگرداندن موضوع فلسطین به صحنه، این مزیت را داشت که اسرائیل را پشت سر گذاشته و در نتیجه احتمال عادی‌سازی بیشتر روابط بین اسرائیل و کشور‌های عربی را کاهش داد.

آن‌ها همچنین می‌خواهند مرگ اسرائیل را در یک جنگ چند جبهه‌ای فرسایشی به جلو بیندازند. در هر صورت، این درگیری به یک هدف دیرینه ایران دست می‌یابد: تهران مدت هاست بر این باور است که اگر اسرائیل به امور خود مشغول نباشد، به امور ایران مشغول خواهد شد.

اما نتیجه حمله حماس و ابعاد وحشیانه پاسخ اسرائیل، فاجعه انسانی که در پی آن رخ داده است و میزان توجه جهانی غیرمنتظره بود. حماس و متحدان محورش پیش‌بینی نمی‌کردند که حمله ۷ اکتبر تا این حد موفقیت‌آمیز باشد، در عوض احتمالا حمله‌ای سریع به اسرائیل را پیش‌بینی می‌کردند که به سرعت و با تلفات و گروگان‌های محدود پایان خواهد یافت.

اسرائیل در آن صورت به غزه حمله می‌کرد، اما نه با خشونت وحشیانه‌ای که به راه انداخته است. موفقیت حمله حماس و گستردگی واکنش اسرائیل این محور را بهت زده کرد که در نتیجه دست به بازتنظیم اهداف و استراتژی خود زد.

اگرچه نه ایران و نه حزب‌الله خواهان یک جنگ منطقه‌ای گسترده‌تر نیستند، با این وجود، هم نیرو‌های اسرائیلی و هم نیرو‌های آمریکایی را با پهپاد و موشک هدف قرار داده‌اند.

حوثی‌ها با ایجاد اختلال در کشتیرانی در دریای سرخ به این مبارزه پیوسته اند. آن‌ها این کار را برای نشان دادن حمایت از فلسطینی‌ها و همچنین برای بازدارندگی ایالات متحده و اسرائیل از گسترش جنگ به لبنان با نشان دادن تمایل اعضای محور برای جنگ انجام داده اند.

آن‌ها امیدوارند که این عزم اسرائیل را از گسترش درگیری بازدارد و تل آویو را از توانایی گسترش جنگ در جبهه‌ای که خودش انتخاب می‌کند، بدون درگیری در تمام جبهه‌های محور، محروم کند.

همه اعضای این محور در جنگ غزه شرکت کرده‌اند و در نتیجه همه در چشم اسرائیل و آمریکا در این جنگ دخیل هستند. این باعث تقویت بیشتر پیوند‌های درون محور شده است. اکنون همه آن‌ها به یکدیگر و جلوگیری از پیروزی آشکار اسرائیل در غزه وابسته اند. زیرا اگر اسرائیل پیروز شود، احتمالا توجه خود را به سایر اعضای محور معطوف خواهد کرد، از حزب الله شروع می‌شود و به ایران ختم می‌شود.

جنگ رسانه‌ای

دوربین‌ها برای حملات حماس در ۷ اکتبر به اندازه سلاح‌های مرگبار مهم بودند. حماس با استفاده از دوربین‌های GoPro که بر روی شبه‌نظامیان و پهپاد‌ها بسته شده بود تا نقائص دیوار امنیتی اسرائیل را ثبت کند، چند ساعت پس از حمله شروع به انتشار ویدیو‌های آماده برای رسانه‌های اجتماعی کرد و از همان ابتدا کنترل روایت را در دست گرفت.

حماس از آن زمان تا کنون به همان اندازه در عرصه رسانه‌ای فعال است. به عنوان مثال، در جریان آتش‌بس موقت و تبادل گروگان‌ها در نوامبر ۲۰۲۳، این گروه اسرای اسرائیلی خود را در وسط شهر غزه آزاد کرد و دوربین‌هایی آماده تصویربرداری از لبخندها، دست دادن آن‌ها با اسیرکنندگانشان بودند.

این کار برای مقابله با روایت‌های سیاستمداران اسرائیلی از تروریست‌های "وحشی" و "حیوانات انسان نما" طراحی شده بود. افکار عمومی در سراسر خاورمیانه، جنوب جهانی و حتی غرب به طور فزاینده‌ای این درگیری را نتیجه یک اشغال چند دهه‌ای می‌دانند تا پاسخی به تروریسم اسلامی. این امر به طور ضمنی بر جهان بینی ضد استعماری محور صحه می‌گذارد و به محبوبیت بیشتر این محور در سراسر منطقه کمک می‌کند.

محور امیدوار است که محبوبیت جهانی آن نیز افزایش یابد. برای اولین بار در طی چندین دهه، آرمان فلسطین در سطح بین المللی برجسته شده است، که رهبران محور آن را یک موهبت می‌دانند.

ظهور مساله فلسطین، اسرائیل و ایالات متحده را منزوی می‌کند و انتقادات جهانی از استعمار شهرک نشینان، اشغالگری و آپارتاید را افزایش می‌دهد.

رهبران محور از رویارویی با غرب در زمانی که این ایده‌های ضدغربی توجه تازه‌ای را به خود جلب کرده است، استقبال می‌کنند. برای این منظور، رهبران محور این مفاهیم را در مرکز پیام‌های خود قرار داده اند.

اصطلاحات مذهبی مبهم که برای مدت طولانی جزء اصلی روایت ایران و حزب الله بود، از بین رفته است. به جای آن کلمات و عباراتی آشنا از ادبیات حقوق بشر و حقوق بین الملل در پیام‌های آن‌ها وجود دارد.

یک نمونه آموزنده اخیرا رخ داد؛ زمانی که حوثی‌ها ویدئویی به زبان انگلیسی را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کردند که در آن از محاصره دریای سرخ برای همه کشتی‌های تجاری مرتبط با اسرائیل یا به مقصد بنادر اسرائیل خبر داد.

در این ویدئو آمده بود که این عملیات نظامی "به مفاد ماده ۱ کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسل کشی پایبند است. این ماده مقرر می‌دارد که همه طرف‌های کنوانسیون موظفند از وقوع نسل‌کشی جلوگیری کنند و مسئولین ارتکاب آن را مجازات کنند. "

این ویدئو با این پیام به پایان می‌رسد: " این محاصره دریایی زمانی که نسل کشی متوقف شود، تمام خواهد شد. "

در ۱۱ فوریه، انگلستان و ایالات متحده یمن را بمباران کردند، در همان روزی که آفریقای جنوبی پرونده خود علیه نسل کشی اسرائیل در نوار غزه را در دادگاه بین المللی دادگستری (دادگاه لاهه) مطرح کرد.

بار دیگر، در سراسر شبکه‌های اجتماعی، این پیام پخش شد که آفریقای جنوبی و یمن اقداماتی را برای توقف نسل کشی انجام می‌دهند، در حالی که لندن و واشنگتن بار دیگر منطقه را برای حمایت از ظالم (اسرائیل) بمباران می‌کنند. در طول سه ماه گذشته، به‌ویژه حوثی‌ها با پخش ویدیوهایشان در TikTok، محبوبیت جهانی گسترده‌ای به ویژه در میان نوجوانان موسوم به "نسل زِد" کسب کرده اند.

در طول ۲۰ سال "جنگ آمریکا علیه ترور"، اعضای محور مقاومت یا در سطح بین‌المللی ناشناخته بودند یا صرفا تروریست‌هایی با انگیزه نفرت از غرب در نظر گرفته می‌شدند. از ۷ اکتبر، این محور توانسته است خود را بر اساس شرایط خاص خود تعریف کند و با موفقیت اقدامات خود را با جنبش‌های ضد استعماری جهانی پیوند دهد و در این راه توانسته موفقیت غیرقابل تصوری را تجربه کند. برای مثال معترضان در لندن این ماه این شعار را می‌دادند: "یمن، یمن، ما را سربلند کن، کشتی دیگری را برگردان. "

بنابراین، این محور اکنون با اسرائیل و ایالات متحده نه تنها در میدان‌های نبرد در خاورمیانه بلکه در سراسر رسانه‌های اجتماعی – در پلتفرم‌هایی از جمله اینستاگرام، تلگرام، تیک‌تاک و ایکس – برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی جهان می‌جنگد.

در واقع، اظهارات نصرالله و آیت الله خامنه‌ای نشان می‌دهد که رهبران محور، افکار عمومی بین‌المللی را مهم‌ترین جایزه بلندمدت استراتژیک می‌دانند. آن‌ها می‌دانند که نمی‌توانند ایالات متحده را از نظر نظامی شکست دهند و بنابراین امیدوارند فشار عمومی کافی برای وادار کردن واشنگتن به عقب نشینی از خاورمیانه و احترام به حاکمیت فلسطینی‌ها ایجاد کنند.

به همین دلیل است که نصرالله این واقعیت را جشن گرفته است که "اسرائیل اکنون به لطف رسانه‌های اجتماعی به عنوان یک دولت تروریستی کودک کش دیده می‌شود. " نصرالله ادامه داد، به دلیل رسانه‌های اجتماعی، تصور جهانی از اسرائیل عوض شده و این رژیم اینک به عنوان "قاتل کودکان و زنان، که مردم را آواره می‌کند و مسئول بزرگترین نسل کشی در قرن حاضر است. "

نصرالله همچنین از توانایی رسانه‌های اجتماعی در گسترش این دیدگاه که ایالات متحده مسئول اصلی کشتار غزه است، تجلیل کرده است. وی گفت: "جنگ غزه یک جنگ آمریکایی است، بمب‌ها آمریکایی هستند، تصمیم آمریکایی است. جهان امروز این را می‌داند. "

برای محور مقاومت، این کمپین رسانه‌ای بسیار با اهمیت است. ایران و حزب‌الله مدت‌هاست که از اهمیت قدرت نرم آگاه بوده‌اند، اما از نظر تاریخی در تاثیرگذاری بر آن ناموفق بوده‌اند. اما آن‌ها این کاستی را تشخیص دادند و دهه گذشته را صرف ساختن یک زیرساخت رسانه‌ای قوی و زیرک -که اکنون به چندین زبان فعال است- دقیقا برای چنین لحظاتی صرف کرده اند.

امروز، محور مقاومت، فیلم‌های روزانه عملیات میدان نبرد را همراه با "افکت‌های آرام" منتشر می‌کند تا ضربه‌های مستقیم به سربازان و تاسیسات نظامی اسرائیل را برجسته کند.

در TikTok ویدئو‌هایی از رقص حوثی‌ها روی کشتی‌های توقیف شده در دریای سرخ منتشر می‌شود و "میم‌هایی" را تولید می‌کند که بر ایجاد محوبیت جهانی برای شخصیت‌های اصلی محور، از جمله ابوعبیده، سخنگوی حماس تمرکز دارد.

همچنین محتوا‌هایی برای نصرالله تولید می‌شود و رهبر حزب الله را در مقابل سران کشور‌های عرب قرار می‌دهد که متهم به کم کاری برای فلسطینی‌ها هستند.

این خروجی مکمل محتوا‌های تولید شده در سراسر جهان برای حمایت از فلسطین است و دامنه دسترسی این محور را به روش‌های بی‌سابقه‌ای گسترش می‌دهد.

کمپین‌های نظامی و قدرت نرم که این محور طراحی کرده است، چالش‌های منطقه‌ای بی‌سابقه‌ای را برای غرب و به‌ویژه واشنگتن ایجاد می‌کند. اگر جنگ به زودی پایان نیابد و راه روشنی برای حل و فصل عادلانه مساله فلسطین ایجاد نشود، ایالات متحده با منطقه‌ای روبرو خواهد شد که سیاست آن به طور فزاینده‌ای توسط خشمی که نوار غزه را فرا گرفته است، شکل خواهد داد.

گسترش درگیری فراتر از غزه، توسط اسرائیل به لبنان یا توسط ایالات متحده و متحدانش به یمن، تنها به این خشم دامن می‌زند و افکار عمومی را بیشتر ملتهب می‌کند و نفوذ محور مقاومت را بیشتر تثبیت می‌کند. واشنگتن تنها می‌تواند این روند را با مذاکره در مورد آتش‌بس در غزه و سپس شکل‌دهی یک روند صلح معتبر که منجر به یک راه‌حل نهایی شود، معکوس کند.
محور مقاومت مدت هاست در حال توسعه است. جنگ غزه بزرگترین فرصت را تا کنون به این شبکه داده است تا حمله نظامی

و تبلیغاتی به غرب را آغاز کند. پیش از این نیز در منطقه از طریق تسلیحات و سربازان خود و در سطح جهانی، خود را به اثبات رسانده است.

جنگ اسرائیل و حماس خاورمیانه را تغییر داده است: خشم عمومی گسترده برانگیخته شده است و دشمنی با غرب می‌تواند جرقه افراط گرایی و بی ثباتی سیاسی تازه‌ای را برانگیزد.

برای حاکمان منطقه، حتی آن‌هایی که واشنگتن آن‌ها را متحد می‌داند، جنگ مفروضات اساسی درباره امنیت و روابط آن‌ها با غرب را تغییر داده است. ایالات متحده نه می‌تواند به راحتی این محور را از بین ببرد و نه می‌تواند ایده‌هایی را که به وجود آمده است، شکست دهد.

تنها راه برای بستن راهِ آب به آسیاب محور مقاومت، پایان دادن به جنگ غزه و مذاکره برای حل و فصل واقعی و عادلانه مساله اسرائیل و فلسطین است. تا زمانی که این کار انجام نشود، این محور یک واقعیت منطقه‌ای خواهد بود که ایالات متحده باید سال‌های زیادی با آن دست و پنجه نرم کند.

ارسال نظرات