صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۰۰۱۹۹
دهه ۱۹۶۰ میلادی دوره‌ای بدتر از زمانه امروز بود
قدرت نرم توانایی به دست آوردن آن چه می‌خواهید را از طریق جذب به جای اجبار دارد. این شامل جذابیت فرهنگی از "هاروارد تا هالیوود" می‌شود.
تاریخ انتشار: ۲۰:۳۳ - ۲۶ دی ۱۴۰۲

فرارو- جوزف نای، استاد دانشگاه هاروارد، رئیس سابق دانشکده دولتی جان اف کندی در آن دانشگاه و نظریه‌پرداز قدرت نرم است و تمایز بین آن و قدرت سخت را توضیح داد. مفهوم «قدرت هوشمند» (توانایی ترکیب قدرت سخت و نرم در یک استراتژی موفق) که توسط او مطرح شده از سوی اعضای دولت کلینتون و اوباما مورد استفاده قرار گرفت. در سپتامبر ۲۰۱۴ میلادی نشریه «فارین پالسی» از «جوزف نای» به عنوان یکی از تاثیرگذارترین دانشمندان در حوزه علوم سیاسی یاد کرد.

به گزارش فرارو به نقل از فایننشال تایمز، از من چندین دهه به عنوان یکی از تاثیرگذارترین متفکران در حوزه روابط بین الملل یاد شده است. من استدلال کرده بودم که کشور‌ها می‌توانند چنان از نظر اقتصادی به یکدیگر مرتبط شوند که نیروی نظامی دیگر تعیین کننده‌ترین عامل بین آنان نباشد. من در کتاب خاطرات خود تحت عنوان "زندگی در قرن امریکایی" که در ماه دسامبر سال ۲۰۲۳ میلادی چاپ شد نوسانات کنونی ایالات متحده را با ایده‌ای ساده‌تر تفسیر کرده ام: سیاست چرخه‌ای است. امروز بسیاری به من می‌گویند آیا تاکنون دوره‌ای به این بدی را دیده ام؟ من به آنان پاسخ می‌دهم بله، دهه ۱۹۶۰ میلادی دوره‌ای به مراتب بدتر بود. ما در آن زمان ترور‌های بزرگ، آتش سوزی‌های گسترده در شهر‌ها و دو دوره ریاست جمهوری شکست خورده (لیندون جانسون و ریچارد نیکسون) را شاهد بودیم.

اخیرا در دانشگاه هاروارد که بخش عمده دوران حرفه‌ای ام را در آنجا گذرانده ام و در مدرسه دولتی کندی آن تدریس کرده بودم "کلودین گی" رئیس آن دانشگاه پس از متهم شدن به سرقت ادبی در زمان نگارش رساله اش استعفا داد. بیل آکمن میلیاردر شدیدا طرفدار اسرائیل خواستار تغییرات بیش‌تر در هاروارد شده است. علیرغم تمام تحولات رخ داده این تغییرات در مقایسه با آشفتگی‌ای که هاروارد در دهه ۱۹۶۰ میلادی دچار آن شد غم انگیز می‌باشد، اما چندان شدید نیست. به یاد دارم در آن دهه در جریان اعتراضات به جنگ ویتنام یک بمب در ساختمان مرکزی‌ای که من در آن کار می‌کردم جاسازی شده بود. در آن زمان  دفتر من سه یا چهار بار غارت شد، قفسه‌های کتاب پایین کشیده شدند و ماشین‌های تحریر تخریب شدند. به یاد دارم که یک بار با پلیس تماس گرفتم و اطلاع دادم که گروهی به ساختمان مان حمله کرده اند. پلیس به من پاسخ داد: "ما این را می‌دانیم، اما نمی‌توانیم هیچ کاری در مورد آن انجام دهیم".

شاید بپرسید آیا نگران نیستم که تهدید جدیدی برای هاروارد و انگیزه فعالیت در آن نهاد وجود داشته باشد؟ واقعیت آن است که وقتی میلیاردر‌ها سعی می‌کنند دانشگاه را مدیریت کنند نه این که صرفا نام شان را روی ساختمان‌ها بگذارند این مسیر بسیار خطرناکی خواهد بود. ممنوعیت برخی گروه‌ها نیز برای آزادی بیان خطرناک است، اما من این مشکلات را ترجیح می‌دهم، زیرا فکر می‌کنم که قابلیت حل آن بیش‌تر از زمان انفجار بمب در ساختمان است.

قدری از فضای دانشگاهی دور شویم و به سیاست امریکا بپردازیم. در دهه ۱۹۳۰ میلادی فرانکلین روزولت فکر می‌کرد که این خطر وجود دارد که دموکراسی در آمریکا از بین برود. با این وجود، اکنون در نهاد‌ها و جامعه مدنی مقاومت کافی وجود دارد که احتمالا در صورت پیروزی ترامپ در انتخابات از دوره دوم ریاست جمهوری او نیز جان سالم به در ببریم، اما بدان معنا نیست که ما دهه بسیار بدی را پشت سر نمی‌گذاریم. آمریکایی‌ها کار‌های احمقانه‌ای انجام داده اند: به طور خاص اشاره ام به جنگ ویتنام و عراق است. دلیلی وجود ندارد که به عنوان یک واقع گرا فکر نکنیم که می‌توانیم دوباره کار‌های احمقانه انجام دهیم.

از من به عنوان واضع مفهوم "قدرت نرم" یاد می‌شود. در سال ۱۹۸۷ میلادی "پل کندی" مورخ بریتانیایی مدعی شد که ایالات متحده محکوم به زوال است. در واقع، طرح مفهوم قدرت نرم از سوی من پاسخی به ادعا کندی بود. من از قدرت نرم یاد کردم، زیرا باور داشتم که ایالات متحده هم چنان قادر به اعمال نفوذ خواهد بود هرچند از نوع متفاوت. قدرت نرم توانایی به دست آوردن آن چه می‌خواهید را از طریق جذب به جای اجبار دارد. این شامل جذابیت فرهنگی از "هاروارد تا هالیوود" می‌شود. با این وجود، این مفهوم با ورود به جریان اصلی تحریف شده است. متاسفانه بسیاری از افرادی که از آن مفهوم استفاده می‌کنند فکر می‌کنند معنای هر چیزی جز قدرت نظامی را دارد. شما می‌توانید با استفاده از ابزار‌های اقتصادی اجبار ایجاد کنید.

قدرت نرم تخیل رهبران چین را در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی تسخیر کرد. در اوکراین زلنسکی متوجه شد که پوشیدن یک تی شرت سبز و توسل به جایگاه قربانی شدن باعث ایجاد همدردی می‌شود. قدرت سخت هسته اصلی است، اما قدرت نرم نقش کمکی ایفا می‌کند.

از دید من به پنج دلیل امریکا لزوما تحت الشعاع چین قرار نمی‌گیرد: جغرافیا و همسایگان دوست، منابع انرژی داخلی، سیستم مالی مبتنی بر دلار، جمعیت شناسی و رهبری در عرصه فناوری. من متذکر می‌شوم که هیچ یک از این عوامل شامل قدرت نرم نمی‌شوند. 

از نقطه نظر استراتژیک، دست بالا گرفتن حریف به اندازه دست کم گرفتن آن اشتباه است. در حال حاضر آن چه در واشنگتن محبوبیت دارد بیش از حد ارزیابی کردن توانایی‌های چین است. من در این میان نه با شاهین‌ها (تندرو‌های ضد چین که قدرت چین را بیش از حد ارزیابی می‌کنند) و نه با باز‌ها (افرادی که قدرت آن کشور را دست کم می‌گیرند) موافق نیستم. من موضعی میانه دارم. من باور دارم که وقوع جنگ بین امریکا و چین محتمل نیست.

با این وجود، امروز ممکن است امریکا ناتوان به نظر برسد. برای مثال، امریکا نتوانست متحد خود اسرائیل را متقاعد کند که با خویشتنداری در مورد مسئله غزه عمل کند. آیا امریکا می‌توانست در گذشته این کار را انجام دهد؟ قطعیتی وجود ندارد که امریکا می‌توانست ۲۰ سال پیش این کار را انجام دهد. جورج بوش پدر در سال ۱۹۹۱ میلادی اعلام که کمک‌های امریکا به اسرائیل ممکن است قطع شود و این امر ممکن است به پیشبرد روند اسلو کمک کرده باشد، اما این امر باعث ایجاد دو کشور نشد. اسرائیل تنها متحدی نیست که اثبات کرده کاملا قادر به مقاومت در برابر امریکاست. عربستان سعودی مورد دیگر است. در حال حاضر، اسرائیل به قدرت نرم خود آسیب می‌زند و این به قدرت نرم آمریکا آسیب خواهد زد.

من خود از منتقدان سیاست‌های دولت امریکا بودم. من در زمان جیمی کارتر دو سال را صرف فعالیت در زمینه منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای کردم. با این وجود، من توانایی تفکر آزادانه در دانشگاه را به حضور در دولت ترجیح دادم حتی اگر این ترجیح به کاهش نفوذم می‌انجامید. در کتاب خاطرات ام اشاره کرده ام که "طرح ایده‌های مرتبط با سیاستگذاری در فضای خارج از دولت  مانند انداختن سکه‌ها در چاه عمیق است". من در دوره ریاست جمهوری کلینتون ریاست شورای اطلاعات ملی را برعهده داشتم و از این که متوجه شدم تا چه اندازه از گزارش‌های روزانه رئیس جمهور را می‌توانم با خواندن اکونومیست، فایننشال تایمز یا واشنگتن پست یاد بگیرم متعجب شدم. سپس به پنتاگون نقل مکان کردم و در آنجا لزوم متعهد شدن امریکا به مشارکت امنیتی با ژاپن به جای درخواست امتیاز تجاری از توکیو و خروج نیرو‌های آمریکایی از منطقه را مطرح کردم.

سیاست خارجی بایدن توسط اعضای نزدیک با اوباما مانند جیک سالیوان و آنتونی بلینکن هدایت می‌شود. آیا آنان از اشتباهات قبلی درس گرفته اند؟ در مورد شخص بایدن باور دارم که در سال ۲۰۲۰ میلادی برای رئیس جمهور شدن خیلی پیر بود و امروز با نامزدی مجدد برای رقابت‌های انتخاباتی مرتکب اشتباه شده است. بهتر بود بایدن یک دوره خدمت می‌کرد و نام اش به عنوان قهرمانی در تاریخ آمریکا ثبت می‌شد که کشور را از دست ترامپ نجات داد و سپس راه را برای نسل جوانی از سیاستمداران حزب دموکرات هموار کرد.

 من خودم ۸۶ ساله هستم و می‌دانم که افراد در دهه هشتم عمرشان همان درجه انرژی‌ای را ندارند که در دهه ششم یا هفتم عمرشان داشته اند. هم چنین، در دهه هشتم عمر احتمال بروز بیماری بسیار بیش‌تر است. در نتیجه، دهه هشتم عمر بهتر است دهه انجام کار‌ها و فعالیت‌های شدید نباشد.

ارسال نظرات