صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۹۸۲۷۸
آنطور که پلیس می‌گوید، متهم فقط دو شاکی دارد که هر دو در یک شب مورد حمله او قرار گرفتند. ساعت ۲۱ و ۱۵ دقیقه سارا و حدود ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه محبوبه با او مواجه می‌شوند و اتفاقات تلخی برایشان رقم می‌خورد که به گفته خودشان بعید است تأثیر این حادثه بر جسم و روحشان به این زودی‌ها از بین برود.
تاریخ انتشار: ۰۸:۱۸ - ۱۹ دی ۱۴۰۲

زن زورگیر که قصد داشت با چاقو از دو زن زورگیری و سرقت کند، پس از دستگیری مدعی شد برای تأمین هزینه درمان ناباروری‌اش دست به سرقت زده است.

به گزارش ایرنا، زن جوان سرش را پایین انداخته و طوری آرام نشسته که انگار نه انگار همین آدم بود که با ضربات چاقو سعی کرده بود زنی را مجروح کند. می‌گویند او اهل کار هنری بوده؛ گُلِ سر درست می‌کرده و اینترنتی می‌فروخته و حتی همسایه دیوار به دیوارش که پنج سال با او دوست بوده و رفت و آمد داشته، از روزی که خبر دستگیری او را شنیده، از وحشت شوکه شده است.

زن زورگیر ۲۷ سال سن دارد؛ قصدش از این زورگیری‌ها را تأمین هزینه درمان ناباروری‌اش عنوان کرده و می‌گوید، بیش از ۱۰ سال است که ازدواج کرده، همسرش کارگر است و فرزندی ندارد؛ یک روز تصمیم گرفته دیگر داروهایش را نخورد و غروب همان روز حالش بد شده؛ سابقه بستری در بیمارستان اعصاب و روان و ۲ بار اقدام به خودکشی دارد.

حمله به دو زن در آسانسور

آنطور که پلیس می‌گوید، متهم فقط دو شاکی دارد که هر دو در یک شب مورد حمله او قرار گرفتند. ساعت ۲۱ و ۱۵ دقیقه سارا و حدود ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه محبوبه با او مواجه می‌شوند و اتفاقات تلخی برایشان رقم می‌خورد که به گفته خودشان بعید است تأثیر این حادثه بر جسم و روحشان به این زودی‌ها از بین برود.

سارا یک زن ۳۴ ساله است که با برادرش برای شناسایی زورگیر به پاسگاه پلیس آمد، او این ماجرا را اینطور تعریف می‌کند: پنجم دی ماه بود که این اتفاق افتاد. هوا تاریک شده بود. وقتی من وارد مجتمع محل زندگی‌ام در شهر مهرگان شدم و این خانم هم پشت سر من وارد شد، فکر کردم از همسایه‌هاست.

آسانسور در طبقه ششم متوقف بود و تا به همکف برسد، کمی طول کشید که من در همین مدت متوجه نفس‌نفس زدن این خانم شدم و این موضوع که دستکش پوشیده بود و دستش در کیفش بود، نگرانم کرد.

از سرشانه تا آرنجش هم یک نوار چسب پنج سانتیمتری چسبیده بود، رفتارش کمی مرا ترساند، بعد از او وارد آسانسور شدم و دکمه طبقه منزلم را زدم و از او پرسیدم شما کدام طبقه می‌روید؟ که او با لحن تندی گفت «خودم می‌روم». از او ترسیدم، احساس کردم می‌خواهد آسیبی به من وارد کند که همان لحظه چاقو را از کیفش بیرون کشید و من مچ دستش را گرفتم و با هم گلاویز شدیم. به طبقه منزلم که رسیدیم، یک لحظه در آسانسور باز شد و من که تنها امیدم همان در بود، خودم را با آخرین توان به بیرون پرت کردم، ولی این زن دوباره از یقه لباسم گرفت و مرا به داخل آسانسور کشاند که من باز به هر سختی بود، خودم را بیرون کشیدم و تنها توانستم درِ منزل همسایه را بکوبم، همین باعث شد او از راه‌پله فرار کند.

بعد از آن وقتی در همان محوطه محبوبه را دیده که وارد ساختمان مجاور می‌شود، به دنبال او وارد شده است.

محبوبه که ۳۶ ساله است و یک فرزند دارد و فیلم منتشر شده از درگیری او و مریم در طبقه همکف ترس زیادی میان اهالی مهرگان ایجاد کرده، ماجرا را اینطور تعریف می‌کند: پنجم دی ماه، حدود ساعت ۹ و نیم شب بود که من به نزدیکی منزل خواهرم در شهر مهرگان رسیدم.

وقتی می‌خواستم درِ ورودی مجتمع را ببندم، این خانم دوان دوان پشت سرم وارد مجتمع شد، از آنجایی که ما همه همسایه‌ها را می‌شناختیم، من فکر کردم ایشان میهمان یکی از همسایه‌هاست، به خاطر همین مانع ورودش نشدم. خیلی تند و بلند نفس می‌کشید. نگرانش شدم و پرسیدم: حالتان خوب است؟ گفت خوبم. وارد آسانسور شدم و او هم پشت سرم آمد، همان لحظه از پشت، دستش را دور گردنم حلقه کرد و می‌خواست چسب را دور دهانم بپیچد که من چسب را درآوردم و با دست خالی سعی کردم دستش را کنار بزنم. در آسانسور را که هنوز حرکت نکرده بود، با لگد باز کردم و بیرون دویدم، اما دنبالم آمد. طی این درگیری در دستش یک چاقو بود، من هم مدام فریاد می‌زدم و از همسایه طبقه اول کمک می‌خواستم که این خانم در همان زمان ۲ ضربه چاقو به کتف سمت چپ من زد که البته هدفش ضربه زدن به گردن و یا شکمم بود، ولی من خودم را خم کردم و دست‌هایش را گرفتم که نتواند ضربات بیشتری وارد کند و فقط کتفم زخمی شد.

او درباره فرار زن ضارب می‌گوید: همسایه‌ها که آمدند، ضارب ترسید و مرا رها کرد. من هم آن لحظه بی‌هوش شدم و همسایه‌ها متوجه نشدند که قضیه از چه قرار است، او هم فرار کرد.

محبوبه درباره حال عمومی‌اش بعد از این اتفاق می‌گوید: هنوز از فضای بسته و آسانسور می‌ترسم، حتی نمی‌توانم از خانه بیرون بروم، مجبور شدم برای پسرم سرویس بگیرم، چون نمی‌توانستم خودم او را به مدرسه ببرم، این ۱۱ روز به‌جز دادگاه و پاسگاه و درمانگاه جای دیگری نرفته‌ام. دکتر به من گفت که اگر لباس زمستانی نداشتم، ضربات چاقو منجر به مرگم می‌شد.

ارسال نظرات