صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

مهاجرت چقدر می‌تواند زندگی انسانی و عاطفی افراد را تحت تاثیر قرار دهد؟
تاریخ انتشار: ۱۶:۵۱ - ۲۵ آذر ۱۴۰۲

فیلم «زندگی‌های گذشته» ساخته سلین سونگ کارگردان کره‌ای این موضوع بزرگ جامعه جهانی را در قالب یک ملودرام عمیق و غمگین در لایه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در قاب سینما جای داده است. او خودش زنی نویسنده و مهاجر به کاناداست.

به گزارش نماوامگ ،یک علاقه نوجوانانه و بی‌پیرایه میان هه سونگ و نورا با مهاجرت این خانواده کره‌ای به کانادا یکباره پایان می‌یابد و خانواده نورا که والدین هر دو نویسنده هستند برای به دست آوردن آرزو‌های بزرگ سرزمین مادری را ترک می‌کنند.

فیلم ماجرای پدر و مادر خانواده را ادامه نمی‌دهد قهرمان داستان حالا دیگر نوراست که با نام جدیدی که برای خود انتخاب کرده و در ادامه آرزو‌های مادرش به دنبال جایزه نوبل و پولیتزر یک زندگی جدید را در آمریکا آغاز کرده است.

۱۲ سال بعد از این مهاجرت، این دو نوجوان عاشق همدیگر را در شبکه‌های اجتماعی پیدا می‌کنند، اما نورا که زندگی خود را وقف رسیدن به آرزو‌های خود کرده این رابطه را پایان می‌دهد و دیدار‌های بعدی زمانی است که سونگ برای دیدار نورا به نیویورک سفر می‌کند همسر نورا هم با او دیدار می‌کند. در صحنه‌ای در آغاز و پایان فیلم این آنرا می‌بینیم دو مشاهده‌گر کنجکاو نورا، همسرش و عشق قدیمی او را در کافه‌ای در حال گفتگو می‌بینند و می‌خواهند حدس بزنند که این سه نفر چه رابطه‌ای با هم دارند. حدس‌هایی که همگی اشتباه هستند. اما گویی فیلم می‌خواهد ماجرای واقعی این سه نفر را برای ما تعریف کند. نورا برای رسیدن به آرزویی که در واقع آرزوی مادرش هست، خودش را به هر قیمتی به سوی تحقق این آرزو می‌کشاند و کشمکش‌های درونی خودش را نادیده می‌گیرد. این کشمکش‌ها را در جایی از فیلم به وضوح می‌بینیم که همسرش آرتور به او می‌گوید: می‌دانستی تو هنوز هم به زبان کره‌ای خواب می‌بینی؟ من هنوز ندیده‌ام تو یک بار هم به زبان انگلیسی خواب ببینی.

زبان اصلی‌ترین مولفه فرهنگی آدمی‌ست و ژاک لاکان در جایی می‌گوید: عشق پدیده‌ای غیرمادی است که تنها توسط زبان خلق می‌شود و با پایان یافتن سخن، عشق نیز پایان می‌یابد. همسر نورا می‌خواهد زبان کره‌ای یاد بگیرد تا بتواند با رویا‌های نورا آشنا شود. او با صراحت می‌گوید که فکر می‌کند نورا به اندازه کافی او را دوست ندارد و آن‌ها حس مشترک انسانی واقعی با یکدیگر ندارند و تنها اتفاقاتی از قبیل همخانه بودن در خانه هنرمندان و اقامت در آمریکا و نیاز به گرفتن گرین کارت و همکار بودن آن‌ها را در کنار هم قرار داده است.

اوج این حس ناامیدی همسر نورا جایی در پایان فیلم نشان داده می‌شود که نورا و دوست قدیمی خود چنان غرق در گفتگو می‌شوند که انگار همسرش وجود ندارد. همان جایی که در ابتدای فیلم هم دو تماشاچی کنجکاو از خود می‌پرسند چرا هیچ کدام از این‌ها با مردی که در کنار میز نشسته صحبت نمی‌کنند. اتفاقی که در صحنه پایانی فیلم می‌افتد بازگشت گریان نورا به آغوش همسر و خانه خود در نیویورک است تا بتواند آرزو‌های مادرش را دنبال کند و از آرزو‌های خودش بگذرد.

در صحنه خداحافظی نورا و سونگ برای چندمین بار ماجرای افسانه «این یان» در فیلم به میان می‌آید. بر اساس این افسانه که به باور‌های شرقی مربوط به مردمان کره باز می‌گردد، برای ازدواج میان یک زن و مرد بایستی آنان در زندگی‌های گذشته خود ۸ هزار لایه تماس بینشان برقرار شده باشد. او از نورا می‌پرسد آیا ما در زندگی بعدی خود به یکدیگر خواهیم رسید؟ و نورا که باور چندانی به این افسانه ندارد در پاسخ می‌گوید: نمی‌دانم.

او در جای دیگری در ابتدای دوستی با همسرش این افسانه را فقط یک اغواگری (کلامی) زنانه برای شروع رابطه توصیف می‌کند. مفهومی که به کلامی بودن ماجرای ایجاد یک رابطه عاشقانه اشاره دارد و از قضا می‌تواند به مفهوم واقعی عشق نزدیک‌تر باشد. در حالی که در فضای مادی عشق که خانه نیویورکی نوراست این عشق مادی به دنبال آرزو‌های مادی مانند جوایز ادبی، گرین کارت و زندگی در سرزمین آمریکا است، از مفهوم قبلی جدا می‌ماند و در دستیابی به آن ناکام است. همان ناکامی که همسر نورا در عمق وجود خویش آن را احساس می‌کند و آن را در وجود نورا نیز می‌بیند آیا سلینگ سون در این فیلم می‌خواهد به ما بگوید که وجه مادی عشق که مهاجران آن را در سرزمین دیگری به دست می‌آورند آن‌ها را از وجه واقعی عشق که آن را در سرزمین مادری از دست می‌دهند، بی‌بهره می‌سازد؟

هدف کارگردان فیلم هرچه باشد، فیلم با ما درباره کامیابی‌ها و ناکامی‌های مهاجرت سخن گفته است. دستاورد‌هایی که در مهاجرت نصیب مهاجران می‌شود و بهایی که آن‌ها با جدایی از زبان فرهنگ و دوستی‌هایی که از آن گذشته‌اند، می‌پردازند.

سوال بزرگ دیگر این است که آیا نویسنده این فیلم‌نامه که خودش هم آن را کارگردانی کرده مرثیه‌ای بر داستان زندگی خودش سروده و حالا که مشهور هم شده درباره کامیابی‌ها و ناکامی‌های خودش با ما سخن می‌گوید؟

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: