صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۹۰۳۵۳
روند حذف و خالص‌سازی از سوی یک جریان وجود دارد، اما اینکه چرا هنوز برخوردی با آن‌ها صورت نگرفته، به این علت است که هنوز از سوی مسئولان نظام جدی گرفته نشده‌اند.
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۰ - ۲۱ آذر ۱۴۰۲

ناصر ایمانی معتقد است، این تئوری که «انقلاب فرزندان خود را می‌بلعد» درباره جمهوری اسلامی صدق نمی‌کند.

به گزارش هم میهن، او می‌گوید، روند حذف و خالص‌سازی از سوی یک جریان وجود دارد، اما اینکه چرا هنوز برخوردی با آن‌ها صورت نگرفته، به این علت است که هنوز از سوی مسئولان نظام جدی گرفته نشده‌اند، ولی در صورتی که حساسیت مسئولان نظام درباره آن‌ها برانگیحته شود، این موضوع حل خواهد شد.

نهضت آزادی اخیراً بیانیه‌ای درباره روند یکدست‌سازی در جمهوری اسلامی ایران صادر کرده است. در بخشی از این بیانیه اشاره شده که تجربه انقلاب کبیر فرانسه مبنی بر اینکه «انقلاب فرزندانش را می‌بلعد» در جمهوری اسلامی تکرار شده است. این تحلیل را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

قطعاً این تحلیل درست نیست. این مشابه‌سازی درست نیست و موارد دیگری را نمی‌توان پیدا کرد و صحیح نیست. من از این سمت می‌گویم که چه تعدادی از افراد بوده‌اند که به‌هیچ‌وجه از طرف حاکمیت نفی نشدند، مورد حذف قرار نگرفتند بلکه خودشان، خودشان را حذف کردند، چه تعداد بودند؟ آیا این تعداد بیشتر از آن کسانی که اصطلاحاً توسط حاکمیت با آن‌ها برخورد شده، نبوده‌اند؟ یک‌بار در ذهن خود مرور کنید افرادی که طی چهل سال گذشته حاکمیت با آن‌ها مشکلی نداشته و خودشان شروع به زاویه گرفتن کرده‌اند.

در سال‌های اول انقلاب چه تعداد افراد شروع به زاویه گرفتن با نظام کردند درحالی‌که رفتار حذفی با آن‌ها صورت نگرفته بود. این سمت هم بوده و برخی افراد طی ۴۰ سال گذشته توسط مجموع دستگاه‌های مربوط به حاکمیت با آن‌ها برخورد صورت گرفته که نمی‌باید صورت می‌گرفته است. برخی افراد هم هستند که با این‌ها برخوردی توسط حاکمیت به ناحق صورت گرفته، اما خودشان را حذف نکرده‌اند و همچنان به شکلی فعال هستند. حرف من این است که انواع و اقسام داریم و این نبوده که انقلاب فرزندان خودش را ببلعد، این گزاره غلطی است.

ما خودمان هم با یکسری از برخورد‌ها که طی سال‌های گذشته با برخی افراد صورت گرفته موافق نیسیتم، اما اینکه بخواهیم یک گزاره کلی از آن استخراج کنیم و بگوییم؛ «انقلاب فرزندان خود را می‌بلعد»، این گزاره قطعاً در جمهوری اسلامی غلط است، چون موارد متعدد دیگر داریم که این موضوع را نقض خواهد کرد. افرادی بوده‌اند که با آن‌ها برخوردی صورت نگرفته، سعی هم شده جذب شوند، اما خودشان نخواسته‌اند. تفکرشان چیز دیگری بوده، ولی حاکمیت با آن‌ها برخورد نکرد و حتی به آن‌ها سمت و عنوان داد، ولی خودشان را کنار کشیدند. یعنی می‌خواهم بگویم مخلوطی از همه موارد داشته‌ایم. البته افرادی هم بوده‌اند که از مسیر انقلاب فاصله گرفته‌اند و به حق با آن‌ها برخورد صورت گرفته است که اگر با این افراد برخورد نشود، محل سوال است.

جدای از بحث سیاسی، طی دو سال اخیر شاهد گسترده شدن حذف‌ها به عرصه‌های دیگر هم هستیم؛ به‌گونه‌ای‌که مثلاً در حوزه فرهنگ و یا دانشگاه‌ها این اتفاق می‌افتد.

این موضوع با سوال اول قابل تفکیک است. در این مورد دوم که یک طیف فکری در جامعه داریم که اعتقاد دارند باید افراد کاملاً خودی مصادر حکومت را به‌دست بگیرند و اصطلاحاً اسمش را با تعبیر دکتر لاریجانی «خالص‌سازی» گذاشته‌اند، من شک ندارم که چنین طیفی در کشور وجود دارد. اینکه این طیف چقدر قدرتمند هستند و چقدر قادر هستند در پهنه کشور نیات خود را عملی کنند، این محل بحث و تردید است. یعنی می‌خواهم بگویم این طیف وجود دارد و در برخی مناصب هم حضور دارند، اما اینکه چقدر گستردگی دارند محل بحث است.

من اینقدر این‌ها را در کلان کشور تاثیرگذار نمی‌بینم، ولی این طرز تفکر وجود دارد مانند سایر تفکراتی که هستند. اصل موضوع را نباید مورد انکار قرار داد و حتی روی آن حساس بود و نگذاشت این طیف‌های فکری نیت‌های خود را عملی کنند. البته باید توجه کرد که هر حذفی الزاماً به معنی خالص‌سازی نیست، ممکن است آن حذف غلط باشد، اما اینکه الزاماً به معنای حرکت جریان خالص‌ساز باشد، اینطور نیست. من تاثیر این افراد در برخی مراکز را قبول دارم، اما اینکه هر حذفی را به معنای خالص‌سازی دانست، به نظرم واقعی نیست و هم اینکه اگر این تلقی ایجاد شود که کار آنهاست، شما دارید به یک جریان موهوم و جریانی که اینقدر قدرت ندارد، عملاً قدرت می‌دهید.

می‌توان پایانی را برای این روند خالص‌سازی متصور شد و این روند به کجا خواهد رسید؟

بله می‌شود. ما در این ۴۴ سال گذشته این طیف‌های فکری را زیاد داشته‌ایم و باید آن‌ها جدی گرفته شوند، اما همه از بین رفته‌اند، ولی وجود داشته‌اند. مثلاً باید به یاد آورد که طیف فکری مهدی هاشمی که در دهه اول انقلاب اعدام شد، چه طیف فکری و پایگاه نفوذی داشت، اما از بین رفت.

الان هم این طیف ظهور کرده است، باید نسبت به آن حساسیت داشت و با آن از طریق آگاه‌سازی افکار عمومی و اخطار به مسئولان مقابله کرد تا این‌ها نتوانند رشد کنند. من نظام جمهوری اسلامی را قدرتمندتر از این می‌دانم که این نوع طیف‌ها بخواهند نظام را دچار فروپاشی کنند. من اعتقاد دارم این جریان، ضدجمهوریت نظام است و باید با آن‌ها مقابله کرد، همانطور که باید با جریان‌های ضداسلامیت نظام مقابله کرد.

این اراده را در بحث کلان حاکمیت می‌بینید که مانع از گسترش رشد این روند در کشور شود؟

قطعاً از این روند خالص‌سازی آگاهی دارند، منتها مشکلی که در این مقطع زمانی داریم این است که مسئولان مختلف نظام اینقدر حساسیت لازم را نسبت به این‌ها تا الان به خرج نداده‌اند و موضوع را جدی نگرفته‌اند، باید از طریق آگاه‌سازی توجه آن‌ها را جلب کرد که این‌ها جریانی غیرانقلابی هستند و باید با آن‌ها برخورد کرد. حساسیت مسئولان هنوز تحریک نشده است، اما اگر این حساسیت تحریک شود، با این روند هم برخورد صورت خواهد گرفت.

ارسال نظرات