صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

زنده‌یاد بیتا فرهی در حالی روز گذشته در سن ۶۵ سالگی چشم بر دنیا فروبست که خاطرات ماندگار بسیاری را در قالب همکاری با هنرمندان سرشناس سینما و تلویزیون از خود به یادگار گذاشته است.
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۶ - ۰۵ آذر ۱۴۰۲

فرارو- پاییز غم‌بار سینمای ایران در سال ۱۴۰۲ هنوز هم به پایان نرسیده و این‌بار سینمای ایران داغ‌دار یکی از خالقان باصلابت‌ترین شخصیت‌های زن خود شده است.

به گزارش فرارو، زنده‌یاد بیتا فرهی که از چند هفته پیش به دلیل ابتلا به عفونت ریه در بیمارستان بستری شده بود، بعدازظهر دیروز و در حالی که تنها ۶۵ سال داشت، چشم بر جهان فروبست تا سینما و تلویزیون ایران یکی دیگر از بازیگران خاطره‌ساز خود را از دست بدهد.

همزمان با خبر درگذشت این هنرمند، کم نبودند همکاران و دوستانی که باحسرت درباره ای‌کاش‌های کارنامه او نوشتند بی‌مهری چرخه مدیریت سینمای ایران نسبت به آثار ماندگار این هنرمند در مقاطع زمانی مختلف را به مرور گذاشتند.

با تمام این‌ها آنچه امروز واقعیت دارد، خاموشی همیشگی زنده‌یاد بیتا فرهی است و آنچه از او به یادگار مانده، بخشی از میراث ارزشمند ثبت شده در حافظه جمعی همه ماست.

آنچه در این گزارش می‌خوانید، روایت «فرارو» از متن و حاشیه همکاری‌های ماندگار زنده‌یاد بیتا فرهی با پنج سینماگر سرشناس است.

داریوش مهرجویی؛ بانویی که ماندگار شد

بی‌شک درخشان‌ترین همکاری‌ها در کارنامه سینمایی بیتا فرهی، در کنار زنده‌یاد داریوش مهرجویی رقم خورده است و چه دردناک که او دیروز همزمان با چهلمین روز درگذشت این کارگردان، برای همیشه چشم بر دنیا بست.

بنابر خاطرات فرهی، ورود او به سینما با فیلم «هامون» بود و این اتفاق زمانی رخ داد که ناصر چشم‌آذر که از دوستان دایی بیتا فرهی بود، در خانه آن‌ها او را می‌بیند و واسطه معرفی او به مهرجویی برای نقش مهشید می‌شود.

فرهی خود درباره این نقش‌آفرینی گفته بود: «تقریبا چگونگی ورود من به سینما و همکاری‌ام با داریوش مهرجویی در فیلم ماندگار «هامون»، قصه‌ای است که در این سال‌ها درباره‌اش حرف زده‌ام. هنوز هم وقتی به آن زمان فکر می‌کنم، پیشنهاد آقای چشم‌آذر، دوست صمیمی دایی‌ام و معرف من به داریوش مهرجویی باعث شد به سمت سینما کشیده شوم. آن سال‌ها از سینما فاصله داشتم. اما قطعا به دلیل اسم و اعتبار داریوش مهرجویی، حس کردم که دوست دارم تجربه کنم.»

وی، اما از این تصمیم خود راضی بود و بعد‌ها گفت: «خوشبختانه برای بازی در این فیلم انتخاب شدم. نقش مهشید، جلوتر از نقش‌های آن زمان بود. تا آن زمان چنین زنی وارد سینمای ایران نشده بود. بلافاصله بعد از «هامون»، آقای مهرجویی بازی در فیلم «بانو» را پیشنهاد کرد. البته همان زمان تأکید کردند که این نقش شباهت‌هایی با شخصیت من دارد!»

بله این یک واقعیت است که زنده‌یاد داریوش مهرجویی بعد از توفیق «هامون» تصمیم به ساخت نسخه‌ای زنانه از آن گرفت و فیلمنامه «بانو» اینگونه متولد شد. مهرجویی، اما از ابتدا برای کاراکتر اصلی این فیلم، روی فرهی تمرکز کرده بود. فیلم، اما دچار کج‌فهمی شد و تا سال‌ها در توقیف ماند.

زنده‌یاد فرهی در جایی گفته بود که بعد از توقیف «بانو» تا دو سال دچار افسردگی شده بود!

هرچند مهرجویی بعد‌ها کمتر سراغ بیتا فرهی رفت و تا مدت‌ها میان آن‌ها فاصله افتاده بود، اما «لامینور» فرصتی فراهم آورد تا آخرین یادگار این دو هنرمند در سینمای ایران در قالب یک همکاری مشترک دیگر، ثبت شود.

خسرو شکیبایی؛ سیلی‌ای که اشک شد

اما بیتا فرهی از همان ابتدای مسیر ورودش به دنیای بازیگری، یک همسفر درجه یک داشت؛ بازیگری توانمند و محبوب که فرهی تا پایان دوران درخشش خود در سینما، او را بهترین بازیگر مقابل خود می‌دانست و او کسی نبود جز زنده‌یاد خسرو شکیبایی که فرهی درباره او می‌گفت؛ «بسیار زیاد از او کمک می‌گرفتم. همراه بسیار خوب و بهترین همبازی بود. هرگز نمی‌توانم یاری‌هایش را در فیلم هامون فراموش کنم. بعد از آن هم در چهار فیلم دیگر هم بازی شدیم.»

«هامون» فیلم درخشانی است که چند نسل از فیلم‌باز‌های ایرانی را دل‌بسته خود کرد و هنوز هم می‌توان آن را یکی از ماندگارترین فیلم‌های سینمای ایران در چهار دهه پس از پیروزی انقلاب دانست. فرهی خودش هم یکی از هامون‌باز‌ها بود که درباره این فیلم می‌گفت: «ممکن است در سال، چند بار هامون را ببینم. وقتی از نظر کاری دلتنگ می‌شوم و کمبود پیدا می‌کنم، آن را می‌بینم.».

اما حضور در این فیلم در کنار خسرو شکیبایی برای فرهی در همان گام اول ورود به دنیای بازیگری، خاطره‌ای را رقم زد که در سینمای ایران بسیار مشهور است. در سکانسی از فیلم، حمید هامون باید به مهشید سیلی می‌زد و داریوش مهرجویی که می‌خواست این صحنه طبیعی از کار دربیاید، تصمیم می‌گیرد بیتا فرهی را از این سیلی مطلع نکند. هنگام ضبط صحنه خسرو شکیبایی به صورت ناگهانی به بیتا فرهی سیلی می‌زند و فرهی بهت‌زده او را نگاه می‌کند، نگاهی که مهرجویی تصور می‌کرد اگر از سیلی خبر داشت، نمی‌توانست به این خوبی آن را ایفا کند.

فرهی بعد‌ها درباره این اتفاق گفت: «در آن لحظه که شوک شدم و بعد از کات، چون گوشه لبم شکافته شده بود و خون می‌آمد، همکاران یخ می‌آورند که کنار لبم بگذارم. بعد از آن هم مهرجویی عذرخواهی کرد که قبلاً به من نگفته قرار است سیلی بخورم.».

اما واکنش خسرو شکیبایی هم در ذهن عوامل فیلم ماندگار شد، او که به قلب رقیق و مهربانی فراوانش در میان اهالی سینما شهره بود، بعد از این سیلی چنان دچار عذاب وجدان می‌شود که بغضش می‌شکند، به گوشه‌ای می‌رود و گریه می‌کند.

خسرو شکیبایی بعد‌ها در فیلم‌های دیگری مانند «بانو»، «کیمیا» و «میکس» هم با بیتا فرهی هم‌بازی بود.

رخشان بنی‌اعتماد؛ مادرانه‌ای که خاطره شد

بیتا فرهی در جایی گفته است: «پلان‌های ماندگار زیادی در ذهنم دارم، اما به دلیل اینکه مادرم و دخترم را عاشقانه دوست دارم همیشه یک پلان از «خون بازی» در ذهنم می‌درخشد. آن هم جایی که روی کاپوت ماشین مرد رهگذر می‌کوبم و فریاد می‌زنم که بچه‌ام را پیاده کند. بار‌ها و بار‌ها این سکانس تکرار شد و من هر بار با درماندگی بیشتری بازی می‌کردم تا در نهایت به اوج استیصال رسیدم و آن سکانس گرفته شد.»

این پاسخ فرهی به سوالی درباره ماندگارترین پلانی که از دوران بازیگری‌اش در ذهنش ماندگار شده، است. تنها همکاری این هنرمند توانمند با یک فیلمساز زن، که البته از معتبرترین فیلمسازان سینمای ایران در سال‌های پس از انقلاب محسوب می‌شود.

فرهی درباره این همکاری گفته است: «بسیار مفتخرم که با خانم بنی‌اعتماد کار کردم. ایشان کارگردان بسیار نکته سنجی هستند که حتی روی کوچکترین دیالوگ‌ها یا کوچکترین حرکات فیزیکی بدن حساس اند و آنقدر یک سکانس را تکرار می‌کنند تا به نتیجه دلخواهشان برسند. خاطرم است که جلسات تمرین و دورخوانی متعددی با باران و خانم بنی اعتماد داشتیم و تمام آنچه که شما از سیمای «خون بازی» دیدید حاصل دقت نظر و کار خانم بنی‌اعتماد است. این فیلمنامه حاصل نگاهی بود که رخشان بنی‌اعتماد به اعتیاد داشت. او با تمام وجود می‌خواست که رابطه یک فرزند معتاد و مادرش به درستی به تصویر درآید که خوشبختانه این اتفاق هم افتاد.»

او سال‌ها بعد هم در مصاحبه‌ای تأکید کرد: «یکی از آرزو‌های من در عرصه بازیگری این است که بار دیگر با رخشان بنی‌اعتماد همکاری کنم، کار با او فوق‌العاده است. یادم می‌آید صحنه‌ای از فیلم «خون بازی»، مادر از فرط ناچاری به دخترش (باران کوثری) هروئین می‌دهد؛ جایی که مادر از همه‌چیز بریده است. از این سکانس ١۴،١٣ برداشت گرفته شد تا اینکه به جایی رسیده بودم که حس کردم الان سکته می‌کنم و در نهایت رخشان بنی‌اعتماد رضایت داد. کار با او بسیار سخت، اما حاصلش شیرین و دوست‌داشتنی است.»

فرهی برای نقش‌آفرینی در این فیلم توانست جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره پیونگ‌یانگ کره شمالی دریافت کند.

احمدرضا درویش؛ دعوتی که بهانه بازگشت شد

بعد از توقیف فیلم سینمایی «بانو»، بیتا فرهی در شرایط روحی نامناسبی قرار گرفت و به مدت بیش از دو سال، از سینما دور شد. دعوت کارگردان معتبری همچون احمدرضا درویش برای ایفای نقش مقابل خسرو شکیبایی با فیلمنامه درخشانی همچون «کیمیا»، همه آنچه برای شکستن طلسم این دوری خودخواسته از سینما، لازم داشت را پیش روی فرهی گذاشت، او هم پذیرفت.

نقشی که درویش برای فرهی در نظر داشت، «شکوه» بود؛ خانم دکتری که در سایه بمبارانی سنگین، جان نوزاد تازه متولدشده‌ای را نجات می‌دهد و سال‌ها برای او مادری می‌کند، اما خبر ندارد که پدر این نوزاد از بمباران و جنگ، جان سالم به در برده است.

فیلم «کیمیا» را از منظر پروداکشن تولید می‌توان یکی از ویژه‌ترین و سخت‌ترین تجربه‌ها در کارنامه بازیگری فرهی به حساب آورد، چه اینکه او خود روایت کرده است: «بسیار دشوار بود. خاطرم است در سکانس مرداب، من برای خودم گوشه‌ای نشسته بودم و دیدم کانال را از دو طرف مسدود کردند. اصلاً فکر نمی‌کردم باید داخل آن کانال شوم و آب مرداب تا زیر گلویم بالا بیاید. از آقای درویش پرسیدم که من باید داخل این مرداب شوم؟ خندیدند و گفتند چیزی نیست. بالاخره با لباس ضدآب وارد مرداب شدم و آن سکانس گرفته شد. در کل «کیمیا» سکانس‌های سخت زیاد داشت.»

بیتا فرهی که پیش‌تر برای فیلم «هامون» دیپلم افتخار بهترین بازیگری را از جشنواره فجر گرفته بود، این‌بار و برای «کیمیا» نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد، آن هم برای فیلمی که دلایلش برای قبول حضور در آن را اینگونه فهرست کرده بود: «حضور آقای درویش، فیلمنامه و تیم کار. در نتیجه هم کیمیا فیلم فوق‌العاده‌ای شد و خوشحالم که نقش دکتر شکوه را پذیرفتم.»

کمال تبریزی؛ توقیفی که حسرت شد

اما در کنار تجربه‌های سینمایی، بیتا فرهی در قاب تلویزیون هم خاطرات بسیار را خلق کرد که «ولایت عشق» و یا «طلسم‌شدگان» را می‌توان از شاخص‌ترین آن‌ها به حساب آورد. او زمانی درباره انگیزه خود برای حضور در سریال‌های تلویزیونی گفته بود: «من عاشقانه مردم را دوست دارم و تلویزیون مخاطب وسیع‌تری نسبت به سینما دارد؛ بنابراین از دلایل اصلی که پیشنهاد‌های تلویزیونی را پذیرفتم ارتباط بیشتر و گسترده‌تر با مردم بود. دوست داشتم تمام طبقه‌ها و اقشار مردم با من ارتباط داشته باشند. ضمن اینکه در این انتخاب‌ها هم سعی کردم در درجه اول به کارگردان نگاه کنم و کیفیت فیلمنامه را بسنجم، اما همانطور که گفتم در این چند سال اخیر فیلمنامه‌ها و فیلم‌ها افت زیادی کرده است. نمی‌دانم چقدر در این مدیوم موفق بودم، این را دیگر مردم باید بگویند.».

اما چه تلخ که آخرین تصویر به یادگار مانده از این هنرمند در یک سریال تلویزیونی مربوط به سریالی است که برای ۱۰ سال مهر توقیف بر آن خورد و از چند هفته پیش در حالی پس از یک دهه اجازه پخش پیدا کرد که بیتا فرهی در بستر بیماری بود و آرام‌آرام برای سفر ابدی آماده می‌شد.

حالا که سریال پخش شده و مخاطبان با کاراکتر «اقدس‌الملوک» آشنا شده‌اند، به جرأت می‌توان گفت که همکاری با کمال تبریزی در این سریال، یکی از درخشان‌ترین تجربه‌های تلویزیونی در کارنامه بیتا فرهی را رقم زده است.

فرهی در یکی از معدود اظهارنظرهایش درباره این سریال، زمانی که هنوز نامش به «سرزمین مادری» تغییر نکرده بود، گفته بود: «سرزمین کهن قصه بسیار جذابی داشت و خوشحالم با کمال تبریزی همکاری کردم. البته متأسفانه این سریال دچار وقفه‌هایی شد.»

ارسال نظرات