صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۷۸۳۱۲
تاریخ در کوچه‌پسکوچه‌های ما خاک می‌خورد
«وستاهل یکی از سرهنگ‌های بلژیکی در زمان رضاشاه بود که همان سال‌ها ساکن این محله بود و در این خیابان زندگی می‌کرد. حتماً انسان شرافتمندی بود که بعد از گذشت این همه سال حداقل نامش سردر یک کوچه مانده است.» اینها جملات «مجید هراتی» است که می‌گوید از زمانی که به خاطر دارد ساکن این خیابان بوده و از همان سال‌ها هم این کوچه نامش وستاهل است.
تاریخ انتشار: ۱۵:۵۳ - ۰۸ آبان ۱۴۰۲

میدان منیریه را که به سمت جنوب قدم‌زنان طی کنید، نخستین کوچه از سمت راست نام بیگانه‌ای روبه‌رویتان قد علم می‌کند؛ کوچه «وستاهل».

به گزارش همشهری آنلاین، کوچه‌ای که در آن اثری از خانه‌های حیاط‌دار و ویلایی نیست و به جز ۲.۳ خانه همه ساختمان‌ها به خانه‌های چندطبقه و چند واحدی تقسیم شده است. با این حال کوچه هنوز سرسبز و سرزنده است. این کوچه هم مانند بیشتر کوچه‌های تهران با ساخت‌وسازهای جدیدی که در آن اتفاق افتاده حالا میزبان اهالی جدیدی است که چندان از اصل و نسب کوچه و آنچه در گذشته از سر گذرانده باخبر نیستند. از این کوچه و خاطراتش امروز فقط یک اسم باقی مانده: وستاهل!

کوچه قدیمی وستاهل انگار تلاش کرده پا به پای زمانه پیش برود. خانه‌ها به شکل مناسب و چشمنوازی بازسازی شده است. جوی آب باریکی که کوچه را به ۲ نیم می‌کند از حالت خاکی بیرون آمده و ساماندهی شده است تا آب باران به خانه‌های کوچه سرریز نشود.

نبش کوچه وستاهل یکی از صد مغازه ورزشی‌فروشی میدان منیریه جا خوش کرده است. صاحب مغازه که لباس ورزشی می‌فروشد و حسابی سرش شلوغ است، از وستاهل و نام و نشانش هیچ نمی‌داند و می‌گوید: «۱۵ سال است در این مغازه کار می‌کنم اما خودم را در بند اسم و رسم کوچه نکرده‌ام. اصلاً چه فرقی می‌کند؟ شما هم خودت را درگیر نکن!»

یکی از مشتریان اما نظرش به اسم کوچه جلب می‌شود. از داخل مغازه سرکی می‌کشد و نام وستاهل را نگاه می‌کند و می‌گوید: «فکر نمی‌کنم کسی را پیدا کنی که معنایش را بداند؛ از این اسم‌های قدیمی است.»  اما مشتری دیگری معتقد است که به گوگل و ویکی‌پدیا اعتمادی نیست و در کتاب‌های تاریخی باید دنبال نام و نشان‌های تهران قدیم گشت.

ورودی کوچه باشگاه بدنسازی هست که چند سال پیش در این کوچه ویژه آقایان راه افتاده است. یکی از ساکنان کوچه وستاهل که کنار این باشگاه ایستاده با اطمینان می‌گوید: «وستاهل نام یک ستاره است؛ مثل ستاره سهیل. اسم کوچه ما اسم یکی از اجرام آسمانی است.»

«وستاهل یکی از سرهنگ‌های بلژیکی در زمان رضاشاه بود که همان سال‌ها ساکن این محله بود و در این خیابان زندگی می‌کرد. حتماً انسان شرافتمندی بود که بعد از گذشت این همه سال حداقل نامش سردر یک کوچه مانده است.» اینها جملات «مجید هراتی» است که می‌گوید از زمانی که به خاطر دارد ساکن این خیابان بوده و از همان سال‌ها هم این کوچه نامش وستاهل است.

او می‌گوید: «چند سالی است ساکن یک کوچه پایین‌تر هستم. نام آن کوچه هم مقتدر است؛ به نام یکی از آدم‌های پرنفوذ سال‌های دور تهران قدیم. به‌طور کلی همه کوچه‌پسکوچه‌های این محله نام‌های تاریخی دارد؛ از امیربهادر تا امیرانتظام؛ از فروغی تا وستاهل. همه سرشناسان و سیاستمداران بزرگ زمانی در این محله ساکن بودند. یک تهران بود و یک امیریه. هر کدام از این کوچه‌ها برای خود داستان‌ها دارند.»

انتهای کوچه شاخه‌های درخت انگور خشکیده‌ای از خانه‌ای آویزان است. زن میانسالی می‌گوید: «به اسم کوچه چه کار داری؟ بنویس جارویی به کوچه‌ها بزنند. زباله‌ها را جمع کنند. هنوز آفتاب وسط آسمان نیامده این وضع کوچه است. ببین تا غروب چه می‌شود.»

اسم کوچه‌مان اصیل است

کوچه وستاهل به ۲ شاخه تقسیم می‌شود و در میانه‌های کوچه یک سوپرمارکت قدیمی هست. یکی از مشتریان مغازه می‌گوید: «سال‌هاست در این کوچه زندگی کرده‌ام و امروز خانه پدری‌ام اینجاست و برای سر زدن به مادرم آمده‌ام. خیلی سال پیش برای تغییر نام کوچه به شهرداری رفتیم و نام پیشنهادی را که گفتیم گفتند: فقط اگر خانواده شهیدی ساکن کوچه باشد به احترام آن‌ها نام کوچه تغییر می‌کند. سال‌ها بعد قاب عکس ۲ شهید به نام‌های محمد و اسدالله قاضی کنار تابلوی کوچه نصب شد. ولی باز هم نام کوچه همان وستاهل ماند.»

اینها جملات «جعفر باقری» است. او می‌افزاید: «همان سال‌ها شنیده‌ام وستاهل نام یک سرباز کلیمی بود اما تا آنجا که من می‌دانم وستاهل، حروف عبری ندارد و اصلاً مشابه اسامی کلیمیان نیست.» فروشنده سوپرمارکت که ۳ماهی می‌شود به این کوچه آمده است با خنده می‌گوید: «حالا کاری نکنید که نام کوچه را عوض کنند. اسم کوچه، هم قشنگ است هم اصیل!»

وستاهل که بود؟

«نصرالله حدادی» پژوهشگر تاریخ تهران از وستاهل چنین می‌گوید: «وستاهل آذر سال ۱۲۹۲ به ایران آمد. او رئیس پلیس سوئدی تهران بود. برگدال و اِرفاس هم به‌ترتیب رئیس تأمینات و رئیس پلیس تهران آن زمان بودند. مدیرالملک و یحیی دادسر هم مترجمان او بودند که بعدها خودشان در شهربانی دارای مدارج و مناصبی شدند.»

او می‌افزاید: «وستاهل، اول اداره مرکزی، پلیس‌های یونیفرم و تأمینات را راه‌اندازی کرد. او برای سر و سامان دادن به وضع تهران، زندان ساخت و اداره مرکزی یا همان دایره کابینه آن زمان که شعبه سیاسی و دفتر محاسبات بود هم توسط وستاهل در تهران راه افتاد.»

کلنل «وستاهل» سوئدی در امیریه چه می‌کرد؟

به گفته حدادی در بهمن سال ۱۲۹۳، تهران را به ۱۰ منطقه تقسیم کرده بودند و هر کدام یک کمیساریا (کلانتری یا مرکز پلیس) داشت. آن زمان معروف بود که برای شکایت کردن می‌گفتند: «بریم کمیساریا عارض شویم.» این نواحی عبارت بودند از: ناحیه ارگ، دولت، حسن‌آباد، سنگلج، قنات‌آباد، محمدیه، قاجاریه، بازار، عودلاجان و ناحیه ۱۰ که حوالی میدان قزوین بود.

استاد می‌افزاید: «وستاهل قوانین سفت و سختی برای خودروسواری گذاشت و نظام‌نامه پیشرفته‌ای را در آن زمان تصویب کرد. در سال ۱۲۹۱ شمسی نخستین قوانین راهنمایی و رانندگی در ایران در ۱۲ ماده توسط وستاهل در خیابان‌های تهران برقرار شد. قوانینی مثل: مدارک ماشین همیشه همراه راننده باشد، راننده‌ها حق ندارند زمانی که به جمعیت رسیدند بوق بزنند، با دنده خلاص حرکت نکنند، در ماشین را بی‌جهت باز نگذارند، با سرعت بالا در شهر رانندگی نکنند و خیلی قوانین دیگر که هنوز هم جزئی از قوانین راهنمایی و رانندگی ماست.»

حدادی می‌گوید: «وستاهل برای نخستین بار در ایران انگشت‌نگاری و اندازه گرفتن بدن را برای کلانتری‌ها راه انداخت. از آنجا که خانه وستاهل در نزدیکی خانه کامران میرزا، نایب‌السلطنه بود یکی از نزدیکان و افراد مورد توجه او به حساب می‌آمد اما بعد از روی کارآمدن رضا خان، کار وستاهل خاتمه یافت و جای او را محمد درگاهی گرفت.»

برچسب ها: تهران قدیم
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: