صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۷۶۳۲۱
مجید ابهری در گفتگو با فرارو بررسی کرد
«وقتی خانواده‌ها و نظام آموزشی ما به فکر تربیت و پرورش نسل‌های نوجوان و جوانمان نباشند (به شکلی اصولی) و آن‌ها را به سمت "انقلاب زرد" بکشانند، با طبقات نامطلوبی مواجه می‌شویم که اکنون به عینه شاهد آن‌ها هستیم. امروز ما با افرادی از نسل‌های دهه ۷۰، ۸۰ و ۹۰ مواجه هستیم که حتی یک نان هم برای خانه خود نگرفته اند و همواره بر سفره‌های حاضر و آماده نشسته اند و هیچ اقدام موثر و مطلوبی را انجام نمی‌دهند.
تاریخ انتشار: ۱۷:۵۹ - ۰۶ آبان ۱۴۰۲

فرارو- مهر تمام شد، اما همچنان مشکل کمبود معلم و امکانات در برخی مدارس حل نشده باقی مانده است. از این رو تعدادی از نمایندگان درصدد استیضاح وزیر آموزش و پروش هستند.

شیوا قاسمی‌پور، عضو کمیسیون آموزش مجلس به تازگی گفته است: «متأسفانه در دولت‌ها آموزش و پرورش اولویت آخر هم نیست و تا زمانی که آموزش و پرورش به عنوان دغدغه و اولویت اول مسئولان رده بالای کشور نشود، مشکل این حوزه رفع نمی‌شود.»

این درحالیست که جامعه شناسان و کارشناسان عرصه نظام آموزشی، بر این مساله تاکید دارند که کاستی‌های نظام آموزشی کشور موجب بزرگ شدنِ طبقه Neet در ایران شده است. طبقه‌ای که بر اساس تعارف بین المللی "نه به دنبال کسب مهارت، نه شغل و نه آموزش می‌روند".

طبقه‌ای که بزرگ شدنِ آن در هر جامعه‌ای در نوع خود حامل چالش‌ها و مشکلات قابل توجهی برای آن جامعه خواهد بود و می‌تواند هزینه‌های سنگینی را نیز به آن‌ها تحمیل کند. اساسا طبقه Neet، که عمدتا از نوجوانان و جوانان یک کشور تشکیل می‌شوند، نیرو‌های فعال فکری و اقتصادی کشور‌ها هستند و هدررفتِن ظرفیت‌ها و توانمندی‌های آن‌ها و البته مشغول شدن این طیف جمعیتی به فعالیت‌ها و اقدامات غیرمفید، نوعی عقبگرد برای کشور‌ها و مسیر رشد و توسعه آن‌ها به حساب می‌آید. 

فرارو در گفتگو با "مجید ابهری"، آسیب شناس و متخصص علوم رفتاری، سعی در واکاوی ابعاد مختلف نقش نظام آموزشی ایران در ظهور و گسترش طبقه Neet در این کشور دارد.

نسل زِد به کدام سمت می‌رود؟

مجید ابهری به فرارو، گفت: «هر نسل با توجه به شرایط علمی، اجتماعی و فرهنگی اطراف خود تربیت ویژه‌ای پیدا کرده و در حوزه‌ها و بخش‌های مختلف زندگی دارای سلیقه خاص و حرکت‌های فکری و فرهنگی خاص هست. ما در عصر حاضر با حرکت‌هایی از جانب نسل‌هایی مواجه هستیم که بعضی به آن نسل و طبقه Neet و بیشتر جامعه شناسان و رفتار شناسان به آن‌ها نسل زِد و یا زمر می‌گویند».

وی افزود: «علت ظهور این نسل‌ها در جامعه ما دو مولفه‌ی "خانواده" و "نظام آموزشی" است. متاسفانه نظام آموزشی کشور ما فقط و فقط واژه «پرورش» را بیهوده به دنبال خود می‌کشد و در نظام آموزش و پرورش ما سالیان سال است که هیچ خبری از پرورشِ دانش‌آموزان نیست

این کارشناس حوزه علوم رفتاری تصریح کرد: «در چنین شرایطی باید عنوان کرد، وقتی خانواده‌ها و نظام آموزشی ما به فکر تربیت و پرورش نسل هایمان نباشند و آن‌ها را به سمت "انقلاب زرد" بکشانند، با طبقات نامطلوبی مواجه می‌شویم که اکنون به عینه با آن‌ها مواجه هستیم. امروزه ما با برخی افراد از نسل‌های دهه‌های ۷۰، ۸۰ و ۹۰ مواجه هستیم که حتی یک نان هم برای خانه خود نگرفته اند و همواره بر سفره‌های حاضر و آماده نشسته اند و هیچ اقدام موثر و مطلوبی را انجام نمی‌دهند. متاسفانه نظام آموزشی ما محتویات بی ثمر و فرسوده‌ای را در ذهن فرزندان ما بر جای می‌گذارد و بی توجه به این موضوع است که این محتویات نَه به درد دنیا و نَه به درد آخرت آن‌ها نمی‌خورند».

وی ادامه داد: «در جامعه ما وقتی که یک جوان دیپلم می‌گیرد حتی نمی‌تواند لامپ خانه اش را هم عوض کند و کار‌های جزئی دیگری را انجام دهد. این جوان تنها بر سفره حاضر و آماده نشسته و مادر و یا پدر تمام اقدامات لازم را برای تهیه غذای این جوان کرده اند و حتی پوشاک آن‌ها هم در چنین شرایطی حتما باید از برند‌های خاص و گران قیمت باشد. این نسل‌ها نمی‌دانند که پدر و مادر با چه هزینه‌های سنگینی کفش و لباس‌های برند و مورد سلیقه شان را برایشان تهیه می‌کنند

ابهری گفت: «این‌ها نسل‌های بی دردی هستند که اگر اداره جامعه ما به دست آن‌ها بیفتد، همراه با انقلاب زرد اجتماعی که به راه می‌اندازند، جامعه را به سوی ناکجا آباد سوق خواهند داد و نظام اجتماعی جامعه را کاملا بر هم می‌زنند؛ بنابراین عامل اصلی تربیت این نسل‌های نَه چندان فعال و باانگیزه، خانواده و نظام آموزشی نامطلوب است. یعنی دولت و خانواده هر دو در این زمینه قصور بسیاری دارند و خانواده فقط به فکر تامین ویتامین و چهره و ظاهر فرزندانشان هستند و به هیچ عنوان درباره تربیت و آشناسازی آن‌ها با معیار‌های تربیتی اقدام موثری نمی‌کنند، چرا که آنقدر خانواده درگیر مسئله گرانی و تورم و فشار‌های اقتصادی و محیطی همچون اجاره و امثالهم هستند که بدون توجه به تربیت فرزندانشان تنها ناگهان خبردار می‌شوند و می‌بینند که بچه هایشان بزرگ شده اند. از این منظر، آن‌ها فقط رشد طولی فرزندان خود را می‌بینند و به رشد تربیتی و فکری آن‌ها بی توجه هستند».

مجید ابهری خاطرنشان کرد: «آموزش و پرورش نیز در شهر‌های مختلف ایران عملکرد چندان مطلوبی ندارد. با توجه به تبعیض حاکم بر نظام آموزشی کشورمان، اثر گذاری منفی این نظام بسیار بیشتر هم می‌شود. باید بدانیم که در همین تهرانِ ما مدارس مختلفی وجود دارد که از نظر کیفیت آموزشی و امکانات در نظر گرفته شده برای دانش آموزان بسیار متفاوت هستند. در وهله اول ما مدارس لاکچری و درجه یکی را می‌بینیم که امکانات آموزشی آن‌ها مطابق با شرایط کشور‌های اروپایی و آمریکاست و در وهله دوم در همین تهران باز هم مدارسی وجود دارد که حتی کلاس‌های ۶۰ نفره در آن‌ها برگزار می‌شود و دانش آموزان در مدارس فرسوده‌ای هستند و با هر نوع خطری که به دلیل کمبود امکانات برای آن‌ها پیش بینی می‌شود، تحصیل می‌کنند».

وی افزود: «بنابراین وقتی با تبعیضِ نظام آموزشی در چنین سطح گسترده‌ای روبرو هستیم و در مورد پرورش و تربیت اساسی و صحیح دانش آموزانمان هم اقدام موثر و مفیدی انجام نمی‌دهیم، نباید انتظار رشد و روی کار‌آمدن نسلی خوب و کارآمدی را در جامعه داشته باشیم. به خصوص اینکه خانواده‌ها نیز فقط فرزندانشان را در رختخواب می‌بینند و رشد طولی (فیزیکی) آن‌ها را مورد توجه قرار می‌دهند. در چنین شرایطی ما نباید توقع این را داشته باشیم که فرزندان ما مطلوب و مطابق با استاندارد‌های علمی و تربیتی به عرصه اجتماعی قدم بگذارند و اقدامات خاص و موفقیت آمیزی را در زندگی خود انجام دهند.»

مجید ابهری گفت: «اصلی‌ترین خلا نظام آموزشی در کشور ما از نظر این جانب که تجربه ۴۰ ساله‌ای را در حوزه تعامل با دانش آموزان و دانشجویان داشته ام این موضوع است که نظام آموزشی ما هرگز به مهارت‌های زندگی دانش آموزانش توجهی ندارد. به عنوان مثال درج مطالب غیرکارآمدی مانند اینکه طول رودخانه‌ها در آفریقا چه قدر است و یا محصولات کشاورزی در اندونزی چه چیز‌هایی هستند، به چه دردی از دانش‌آموزان و فرزندان ما می‌خورد و کجا می‌تواند به آن‌ها کمک کند؟ بنابراین نظام آموزشی ما اول از همه باید به توجه و تقویت آموزشِ مهارت‌های زندگی با توجه به طیف سنی فرزندان ما بپردازد.»

وی افزود: «آموزش و پرورش باید احترام به والدین، احترام به بزرگتر، آزادی‌های اجتماعی و حقوق اجتماعی و فردی را به فرزندانمان بیاموزد، و گرنه با آموزش و تزریق یک سری فرمول‌های مربوط به فیزیک و شیمی و ریاضی به مغز فرزندان ما و ذوق کردن و خوشحالی خانواده‌ها به اینکه معدل فرزندشان بالا بوده و در دروس مختلف فلان نمره را آورده است، چه کاری می‌تواند در موفقیت و رشد فردی و اجتماعی فرزندمان انجام دهد. از این روست که من معتقدم نظام آموزشی ما دارای کاستی‌های فراوانی است و ما باید به صورت ریشه‌ای به این کاستی‌ها و کمبود‌ها در نظام آموزشی‌مان توجه کنیم.»

وی ادامه داد: «به نظر من کسانی که وارد کادر آموزش و پرورش می‌شوند، باید از روی میل و عشق و علاقه به حرفه خود وارد عمل شوند، نه اینکه به عنوان مثال به این خاطر که در جایی فرصت شغلی نداشته اند، به آموزش و پرورش وارد شوند؛ بنابراین با توجه به ضعف‌هایی که در حوزه کادر آموزشی داریم و همینطور رفتار نادرست والدین و محتوای بدون ارزش تربیتیِ کتاب‌های درسی نباید توقع داشت که نوابغ و چهره‌های علمی گذشته در کشورمان دوباره به عرصه جامعه قدم بگذارند».

این متخصص علوم رفتاری گفت: «وقتی که ما نتوانیم مهارت‌ها و اصول زندگی را به فرزندانمان و دانش آموزانمان منتقل کنیم، آن‌ها بر اساس نیاز غریزی خود و نَه آگاهانه و به روشی صحیح، به دنبال یافتن آن‌ها می‌روند و آنگاه تحت چنین شرایطی، اقداماتی را انجام می‌دهند و تصمیماتی را در زندگی خود دنبال می‌کنند که مورد سلیقه و نظر شخصی شان است و وضعیت به جا و نقطه‌ای می‌رسد که اکنون در جامعه به آن رسیده و با آن مواجه هستیم.»

وی افزود: «یعنی دیگر نه احترامی به والدین و بزرگتر‌ها وجود دارد و نه گوش کردن به نصایح و پند و اندرز خانواده ارزشی دارد؛ بنابراین این افراد نسلی می‌شوند که سرگشته و سرگردان تنها به دنبال فضای مجازی حرکت می‌کنند و در بحبوحه این جنگ نرم به دنبال مباحثی می‌روند که اتاق‌های فکر دشمنان ما از قبل برای آن‌ها طراحی کرده و در تلاش برای گرفتار کردن آن‌ها هستند.»

مجید ابهری در پاسخ به این سوال که آیا دانشگاه‌ها کاستی‌ها نظام آموزش عمومی را در این زمینه جبران می‌کنند؟ گفت: «جای تاسف عمیق است که ما دانشگاه هایمان را گورستان دانش قرار داده ایم. یعنی خانواده و آموزش و پرورش در نظام آموزش ابتدایی و دبیرستانی، نوجوانان و جوانان را به حال خود رها کرده و فکری به حال آن‌ها نمی‌کنند و برنامه‌ای برای آینده شان در نظر نگرفته و نمی‌گیرند. در چنین شرایطی ما نباید این توقع را داشته باشیم که تنها در نظام دانشگاهی مان تمام کاستی‌ها و خلا‌های نظام آموزشی و جامعه ما جبران شود. باید از خود پرسید که در چهار سال دوره کارشناسی و دو سال دوره ارشد و متعاقبا دوره دکترا چگونه می‌توان کاستی‌های بیش از ۱۲ سال را جبران کرد؟»

وی افزود: «ضمن اینکه در دوران مربوط به دوره دانشگاه، نوجوانان و جوانان دیگر به مرحله سنی رسیده اند که دیگر بر اساس غرور غریزی خود کمتر راهنمایی‌ها و ارشادات آموزگاران و اساتید خود را می‌پذیرند و بیشتر مسیری را طی می‌کنند که خودشان آن مسیر را مطلوب دانسته و مورد تایید قرار می‌دهند (فردگرا تَر می‌شوند).»

مجید ابهری اضافه کرد:  «به نظر اینجانب، نشان دادن نقاط ضعف و بیان درد‌های دو حوزه نظام آموزشی و نوع تعامل و رفتار خانواده‌ها با فرزندان چندان نمی‌تواند کارساز باشد. نخبگان جامعه ما همراه با اشاره به درد‌ها و کاستی‌ها باید درمان‌ها را هم مورد توجه قرار دهند. نظام آموزشی ما باید دستخوش یک انقلاب زیربناییِ اساسی گردد. این تغییر باید اعم از نظام پذیرش آموزگاران و دبیران هنگام استخدامشان باشد. نظام آموزشی ما باید همه این افراد را مورد آزمون‌های روانی و تست‌های روانشناسی قرار دهد، ما هم باید این موضوع را به خوبی ارزیابی کنیم که آیا یک فرد به درد آموزش فرزندان این جامعه می‌خورد یا خیر. دوم اینکه کتب آموزشی ما باید دچار تحولات زیربنایی و اساسی گردند و در محتوای ارائه شده آن‌ها برای دانش آموزان تجدید نظر شود».

وی گفت: «باید این موضوع را پذیرفت که با این کتب و مطالب درسی ارائه شده در آن‌ها نمی‌توان این توقع را داشت که فرزندان ما هم مهارت‌های زندگی را بیاموزند و هم مهارت‌های تخصصی را در ذهن خود جای دهند؛ بنابراین باید دلسوزان جامعه را بدون توجه به خطوط فکری آن‌ها دعوت به کار کرد و در اتاق‌های فکر آموزش و پرورش از رجوع به نخبگان علوم انسانی در زمینه‌های مختلف استفاده کرد تا بتوانیم جامعه را از "انقلاب زرد" همراه با نسل زِد و یا نسل Neet نجات دهیم.»

ارسال نظرات