اسکلتهای خزندگان پیشتاریخی ازجمله «نزدیک سوسمارسانان» (پلسیوسورسانان) و «ماهی خزنده سانان» (ایکتیوسورها) که هیچیک جزو دایناسورها محسوب نمیشوند در همان لایههای زمینشناختی کشف شدهاند که نفت در آنهاست.
این بقایا ممکن است در ذخایر نفت آمیخته شدهباشند، اما اینکه بگوییم نفت از بقایای دایناسورها تشکیل شدهاست مانند این است که بپذیریم نان از حشرهها درست میشود فقط به این خاطر که گهگاهی یک حشره به درون آسیاب آردساز میافتد.
پلانکتونها و ریزاندامگان دریایی مرده با ریزش خود به بستر دریاها آنهایی را که پیشتر تهنشین شده بودند را پیش از آنکه فرصت فساد و تجزیه داشتهباشند در زیر خود دفن کردند. در نتیجه، ماده آلی دفن شده در یک لایه عاری از اکسیژن که به دلیل فشار از لایههای بالایی بهمرور پایینتر میرفت به دام افتاد. ۱۰۰ میلیون سال پس از آن، لایههای پایینی زیر چندین کیلومتر خاک و شن باقی ماندند و فشار و گرمایی که در عمق زیاد حاکم است مواد آلی را به نفت تبدیل کردهاند.
برخلاف این مواد ارگانیک، بعید به نظر میرسد که جسد یک پلسیوسور پنج تُنی که به کف دریا سقوط کرده است بدون فساد و دستنخورده بهقدری باقی بماند که بدون آسیب دفن شود. در عوض برای ماهیها، سختپوستان و کرمها حکم جزیرهای موقتی پر از مواد غذایی را دارد که بهسرعت اجزای ارگانیک لاشه را از آن جدا میکنند. در دوران ما پس از مرگ نهنگها اتفاق مشابهی میافتد.
در حقیقت زغالسنگ جایگاه بهتری برای یافتن فسیل است. بقایای گیاهی و جانوری زیادی در رگههای زغالسنگ یافته شدهاند، اما ته نشستهای زغالسنگ به دوران کربونیفر تعلق دارند؛ یعنی حدود ۵۷ میلیون سال پیش از پیدایش نخستین دایناسورها. حتی این فسیلهای جانوری نیز در رسوبات زغالسنگ فرو رفتهاند، نه اینکه آنهارا تشکیل دادهباشند.
منبع: روزنامه اطلاعات