ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفرهای دور و درازش هم ترک نمیکرد. خود او نام یادداشتهایش را «روزنامه» گذاشته بود؛ این روزنامهها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کارها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما میگذارند. در اینجا گزیدهای از خاطرات یک روز از سفر سوم شاه به فرنگستان را میخوانید.
به گزارش فرادید، سومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین سال ۱۲۶۸ شمسی آغاز شد؛ او در این سفر ابتدا به روسیه رفت و سپس عازم کشورهای آلمان، هلند، بلژیک، انگلستان و فرانسه شد.
در اینجا گزیدهای از روزنامۀ خاطرات او در روز چهارشنبه نهم مرداد سال ۱۲۶۸ شمسی (ذیالحجه سال ۱۳۰۶ قمری) را میخوانید که مربوط است به سفر شاه به فرانسه اقامت او در شهر پاریس:
امشب باید برویم منزل مسیو تیرار صدراعظم شام بخوریم، ساعت هفت و نیم سوار شده رفتیم... با صدر اعظم دست دادیم... زنش را معرفی کرد، زنش بسیار زن متعفن پیر بسیار بد کثیفی بود، دستی به خانم دادیم و بعد داخل یک اطاق دیگر شدیم که آنجا زنهای خیلی بدگلتر و بدتر بودند، تمام هم زنهای وزرا بودند، همه کثیف و بدگل و متعفن، بخصوص زن وزیر داخله... ناچارا سر میز رفتیم نشستیم، دست راست مرا زن صدراعظم زینت داده بود دست چپم را زن وزیر داخله، این از آن بدتر آن از این بدتر، زن وزیر داخله متصل دستمالش را درمیآورد بینی خودش را پاک میکرد...
امشب پاستور معروف را که برای آدمِ سگ هار گرفته معالجه و علاج پیدا کرده است دیدم، شرح احوال او را در روزنامجات خوانده بودم، حالا هم او را دیدم و با او خیلی صحبت کردم، میگفت معالجۀ این کار را خوب پیدا کردهام، اما باید آدم سگ هار گرفته را زود بیاورند که معالجه شود، اگر طول بکشد و دیر بیاورند خیلی معالجهاش مشکل است، مثلا اگر طهران یکی را سگ هار بگیرد بیاورند اینجا خیلی معالجهاش مشکل است، بخصوص اگر دندان سگ هار به عصب گرفته و به خون رسیده باشد...
حالا پاستور در اینجا مدرسه دارد و درس میگوید و مردم مشغول تحصیل این کار هستند. حقیقت این پاستور خیلی خدمت به انسانیت کرده است.