صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

نگاهی به برخی از این فیلم‌های آرمانشهری بیندازید و ببینید که کارگردانان چگونه با این چالش روبرو شده اند. بدین ترتیب در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ فیلم علمی تخیلی آشنا کنیم که دنیای آینده را یک آرمانشهر به تصویر کشیده اند.
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۲ - ۲۴ مهر ۱۴۰۲

فیلم‌های علمی تخیلی اغلب به شیوه‌های خودشان به آینده نگاه می‌کنند و نسخه‌های خودشان از جهان را خلق می‌کنند که با داستانی که می‌خواهند تعریف کنند، متناسب باشد، اگر چه همیشه از بی‌دقتی‌های علمی پرهیز نمی‌کنند.

به گزارش روزیاتو، هنگامی که این فیلم‌ها بر روی زمینِ آینده به عنوان فضای روایی خود تمرکز می‌کنند، اغلب تنها دو انتخاب دارند – آیا نسخه آن‌ها از زمین یک بهشت آرمانشهری است، یا یک زمین بایر پادآرمانشهری؟ نمای پادآرمانشهری به بسیاری از کارگردانان این آزادی خلاقانه را می‌دهد که فیلم تاریک خود را بسازند، سقوط جامعه با تصویر و شناختی که امروزه از آن داریم را به نمایش گذاشته و محیط‌های ترسناکی را برای شخصیت‌ها خلق کنند.

در مورد مدینه فاضله یا آرمانشهر، سخت‌تر (و متاسفانه بعیدتر) است که به یک جامعه ظاهراً بی‌نقص فکر کنیم و جامعه‌ای که همچنان به اندازه کافی درام یا هیجان برای یک داستان جذاب داشته باشد.

برخی فیلم‌ها هستند که با ادغام هر دوی این نما‌ها به طور همزمان به موفقیت دست پیدا می‌کنند – فیلم‌هایی مانند Elysium یا The Maze Runner نشان می‌دهند که کسانی که فقیر و کم بضاعت هستند در زمین‌های لم یزرع و ویران زمین زندگی می‌کنند و برای اینکه به تنهایی زنده بمانند با مشکل مواجه هستند، در حالی که ثروتمندان و دارا‌ها در شهر‌های پرزرق و برق و مجللی زندگی می‌کنند که از بقیه مشکلات جهان بی‌خبر هستند.

با این حال، چند کارگردان وجود دارند که تصمیم گرفته‌اند چالش یک محیط کاملا آرمانی را به تصویر بکشند. با این حال، گاهی اوقات، جوامع آن‌ها به اندازه‌ای که تصور می‌شود فوق العاده و بی‌نقص نیستند، گویی این سوال را مطرح می‌کنند که آیا ایده آل آرمانشهری حتی امکانپذیر است یا خیر. نگاهی به برخی از این فیلم‌های آرمانشهری بیندازید و ببینید که این کارگردانان چگونه با این چالش روبرو شده اند. بدین ترتیب در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ فیلم علمی تخیلی آشنا کنیم که دنیای آینده را یک آرمانشهر به تصویر کشیده اند.

۱۰- The Creator (۲۰۲۳)

در حالی که کمی بیش از حد کش و قوس دارد، تصویر چشم انداز‌های زیبای فیلم The Creator (یا آفریننده) و امیدواری آن، احتمالاً کافی است تا آن را ترکیبی از مدینه فاضله و پادآرمانشهر بنامیم. گاهی اوقات، بیشتر یک مدینه فاضله است که در آن سودمندی‌های هوش مصنوعی نشان داده می‌شود. انسان‌ها روزگاری استفاده خوبی از این فناوری داشتند و زندگی آن‌ها را آرام‌تر و آسان‌تر از هر زمان دیگری در تاریخ بشر کرده است.

البته پس زمینه فیلم The Creator، جنگی بین انسان‌ها و این هوش مصنوعی است، اما کل تاریخ فیلم آن قدر‌ها هم ترسناک به نظر نمی‌رسد و جنبه‌های سنتی‌تر مدینه فاضله هنوز هم برجسته شده‌اند تا کنتراستی را با جنگی ایجاد کنند که در آن انسان‌ها ممکن است آن طور که فکر می‌کنند، دست بالا را نداشته باشند.

۹- Her (۲۰۱۳)

او فیلمی از اسپایک جونز است که تا حدود زیادی از رابطه عاشقانه و طلاق او از سوفیا کاپولا، کارگردان مشهور، الهام گرفته شده است. فضای این فیلم متعلق به آینده‌ای نزدیک است و دنیا تفاوت چندانی با دنیای امروزی ما ندارد، با این تفاوت که شرایط زندگی بهتری برای جمعیت زمین فراهم شده است. هوش مصنوعی برای مقاصد خوب و در همه حوزه‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد و به نظر می‌رسد زندگی همه را به سمت بهتر شدن برده است.

این فناوری به میزانی از هوش لازم رسیده است که انسان‌ها بتوانند ارتباطات عمیق شخصی و احساسی با آن ایجاد کنند. معضلات اندکی از این رابطه در فضای این فیلم به تصویر کشیده می‌شوند و با اطمینان می‌توان گفت که استفاده بیشتر از هوش مصنوعی تکامل یافته، دستکم فضای این فیلم را به یک آرمانشهر نسبی تبدیل کرده است.

۸- WALL-E (۲۰۰۸)

Wall – E یکی از محبوب‌ترین فیلم‌هایی است که توسط استودیوی انیمیشن‌سازی پیکسار منتشر شده است. در دنیایی که زمین به دلیل بی‌توجهی ساکنان انسانی‌اش به یک زباله‌دان تبدیل شده است، این انسان‌های آینده دور، بر سفینه فضایی بزرگی به نام اکسیوم می‌شوند و در مدینه فاضله‌ای به دور از آشفتگی که خود خلق کرده اند، زندگی می‌کنند. همه چیز در اکسیوم خودکار است و تنبلی مفرطی که در طول فیلم از ساکنان آن دیده می‌شود نشان دهنده میزان این استقلال و اتوماتیک بودن سفینه است.

ساکنان اکسیوم به جای انجام هر چیزی که نیاز به فعالیت بدنی و هر نوع «کار» داشته باشد، روز‌های خود را صرف خوردن و شرکت در فعالیت‌های جزئی می‌کنند. در حالی که این فضا ممکن است مانند بهشت به نظر برسد، عوارض جانبی آن بسیار شدید است، همانطور که در شرایط فیزیکی ناسالم و عجیب این افراد دیده می‌شود. در حالی که این جنبه از فیلم در سال‌های اخیر به خاطر چاق هراسی مورد انتقاد قرار گرفته است، حداقل به این نقطه نظر اشاره می‌کند که مدینه فاضله‌ای که در آن هیچ کس هیچ کار چالش برانگیزی انجام نمی‌دهد ممکن است همیشه چیز خوبی نباشد.

۷- Tomorrowland (۲۰۱۵)

فیلم سرزمین فردا از دیزنی، از سرزمین محبوب و آینده نگرانه‌ای به همین نام الهام گرفته شده است که در پارک‌های سرگرمی دیزنی یافت می‌شود. داستان این فیلم در زمین رخ می‌دهد، جایی که کیسی نیوتن، علاقه‌مند به علم، در تلاش است تا ناسا را از تخریب یکی از سایت‌های پرتابش بازدارد.

وقتی دستگیر می‌شود، سنجاقی در کیفش پیدا می‌کند که او را به دنیای موازی جدید و عجیبی مملو از تکنولوژی‌های آینده نگرانه در یک جامعه به ظاهر بی‌نقص منتقل می‌کند. او از وقت خود در این دنیای جدید لذت می‌برد تا زمانی که باتری روی سنجاق تمام شود. او که اکنون به زمین بازگشته، سعی می‌کند راهی برای بازگشت به سرزمین فردا پیدا کند و رفته رفته متوجه می‌شود که پایان جهان نزدیک است.

سرزمین فردا در تصویر خود از مدینه فاضله آینده منحصر به فرد است، زیرا از نظر فنی، این آرمانشهر یک بًعد دیگر از جهان هستی است. این شهر به عنوان پناهگاهی برای کسانی که رویاپردازان و متفکران زمین هستند ایجاد شده تا بتوانند در صلح و آرامش، چیز‌های مبتکرانه و رویایی خلق کنند.

با این حال، این مدینه فاضله بی‌نقظ هنوز هم معایب خاص خود را داشت، زیرا خود بخشی از دلیل پایان جهان است. با این حال، هر کاری که آن‌ها در اینجا انجام دادند، جهان واقعی را تحت تاثیر قرار داده است، زیرا تکنولوژی آن ها، در حالی که بسیار پیشرفته‌تر از آن بود که بتواند در مقیاس عمده روی زمین ظاهر شود، همچنان بر ساکنان زمین و زندگی آن‌ها تاثیر گذار بوده است.

۶- Logan’s Run (۱۹۷۶)

فیلم فرار لوگان در آینده‌ای نه چندان دور روایت می‌شود، زمانی که عموم مردم در یک گنبد سرپوشیده زندگی می‌کنند که توسط یک کامپیوتر کنترل می‌شود. از آنجایی که نیازی به نگرانی در مورد فعال نگه داشتن و اداره این مدینه فاضله نیست، مردم زندگی لذت جویانه و لذت بخشی دارند.

با این حال، به منظور منظم نگه داشتن اوضاع و جلوگیری از افزایش جمعیت، ساکنان این آرمانشهر پس از رسیدن به سن ۳۰ سالگی کشته می‌شوند. برخی افراد از این پایان می‌ترسند و وقتی کریستال ساعتی زندگی‌شان نزدیک شدن به پایان عمر را نشان می‌دهد، تصمیم به فرار می‌گیرند. لوگان وظیفه ردیابی این فراری‌ها را بر عهده دارد، چرا که اگر این کار را نکند ممکن است عمر او زود به پایان برسد.

در قلب هر مدینه فاضله‌ای این ایده وجود دارد که جامعه، و همه افراد آن، باید بی‌نقص باشند؛ از این نظر، ایده آلِ مدینه فاضله در واقع خطرناک است (که استعاره اصلی فیلم سرزمین فردا است). برای جامعه فرار لوگان، یافتن این کمال و بی‌نقصی به معنای کشتن مردم برای حفظ ثبات جمعیت است. با این حال، وقتی این جامعه به تمامی توسط کامپیوتری اداره می‌شود که احساسات انسان را درک نمی‌کند، به راحتی می‌توان فهمید که چرا مردم می‌خواهند فرار کنند. ترس از مرگ چنان بر آن‌ها مستولی می‌شود که ترجیح می‌دهند از زندگی لذت بخش خود فرار کنند و به سوی ناشناخته‌ها بروند تا مدت بیشتری زندگی کنند.

۵- Gattaca (۱۹۹۷)

فیلم گاتاکا در آینده‌ای نه چندان دور روایت می‌شود، جایی که اصلاح نژادی رایج است؛ ویرایش ژن انسان در حال حاضر نیز انجام می‌شود، بنابراین این بخش از داستان چندان دور از ذهن نیست. در واقع، ویرایش ژنی به اندازه‌ای رایج است که جامعه فیلم کاملاً حول یک سیستم طبقاتی از آن‌هایی که با DNA انتخابی ایجاد شده اند، و آن‌هایی که به طور طبیعی متولد شده اند، ساخته شده است.

شخصیت اصلی فیلم، وینسنت فریمن، به طور طبیعی و بدون دستکاری ژنتیکی به دنیا آمده و یک زندگی مملو از کار‌های مردانه و سخت قرار دارد. با این حال، او همیشه می‌خواسته در فضا سفر کند (که تنها برای ابرانسان‌های ویرایش ژن شده امکانپذیر است). او زمانی شانسی برای تحقق رویای همیشگی‌اش پیدا می‌کند که با DNA یک مرد دیگر شروع به جعل شرایط ژنتیکی خود می‌کند و حالا باید تلاش کند تا سبک زندگی همیشه مطلوبش را در حالی که سوءظن در اطرافش موج می‌زند، زندگی کند.

این فیلم یک مدینه فاضله کلاسیک ایجاد کرده است که مسلماً در واقع فاسد نیست. اگر چه نسخه آن‌ها از یک جامعه بی‌نقص به شدت سوال برانگیز است، اما این چیزی است که همه چیز را سر جایش نگه داشته، نظم و قانون را حفظ کرده و اجازه می‌دهد که بیماری و معلولیت عملاً وجود نداشته باشد.

داستان فیلم از تخریب جامعه نشأت نمی‌گیرد چرا که آن‌ها مشکل هویت شخصیت اصلی فیلم را به خاطر خطایی می‌دانند که هیچ کس متوجه آن نشده است، بلکه مشکل ناشی از فردی است که سعی می‌کند از سیستم حاکم برای رسیدن به آنچه می‌خواهد سوءاستفاده کند. وینسنت به جای شکستن قوانین، آن‌ها را دور می‌زند تا به رویای خود جامه عمل بپوشاند و این موضوع ثابت می‌کند که حتی مدینه‌های فاضله نیز ترک‌هایی در سیستم‌های خود دارند.

۴- Demolition Man (۱۹۹۳)

در فیلم مرد خرابکار، گروهبان جان اسپارتان ملقب به مرد خرابکار از پلیس لس آنجلس به اشتباه متهم شده و پس از حمله به یک ساختمان به جرم قتل چند گروگان دستگیر می‌شود. هم او و هم مجرمی که گروگان‌ها را ربوده بود، به حبس طولانی مدت در یک زندان جدید برودتی محکوم می‌شوند، جایی که زندانیان منجمد شده و تحت تکنیک‌های بازپروری قرار می‌گیرند.

بیش از ۳۰ سال بعد، هر دوی این مردان یخ‌زدایی شده و به زندگی بازگردانده می‌شوند؛ با این تفاوت که جنایتکار داستان حتی بی‌رحم‌تر از قبل شده است، به خصوص در مدینه فاضله‌ای که در آن بیدار می‌شوند، جایی که جرم کمی وجود دارد که پلیس‌ها را عملاً بیکار کرده است. اسپارتان حالا باید به خاطر آرمان شهر کنونی به تعقیب مجرم بپردازد، چون او تنها کسی است که احتمالاً هنوز می‌تواند مانند تبهکاران و مجرمان فکر کند.

ایده اصلاح سیستم قضایی ضروری است، اما گاهی اوقات، فکر جامعه آرمانی کامل وقتی عملی می‌شود، در واقع آن قدر‌ها هم خوب نیست. در این جامعه، فعالیت‌هایی که ناسالم یا غیراخلاقی تلقی می‌شوند، از انجام ورزش گرفته تا خوردن گوشت، غیرقانونی هستند. وقتی یک نفر مدینه فاضله را خلق می‌کند و به حکومت بر آن ادامه می‌دهد، تقریباً قطعی است که مقاومتی نیز وجود خواهد داشت، زیرا مدینه فاضله تنها با آرمان‌های آن یک فرد (خالق) سازگار خواهد بود.

این موضوع نشان می‌دهد که مردم هنوز هم ممکن است در چنین مکانی فاسد شوند، چرا که اگر رهبر مدینه فاضله نمی‌خواست شورشیان را نابود کند و همه را تحت کنترل خود بیاورد، دیگر هیچ روایت و داستانی وجود نداشت. از این نظر، آرمانشهر‌ها یا مدینه‌های فاضله یک مشکل سینمایی هستند؛ آن‌ها دنیایی بدون تضاد و درگیری را پیشنهاد می‌کنند، در حالی که درام داستان به درگیری و تضاد وابسته است، و شاید انسان‌ها هم چنین باشند.

۳- In Time (۲۰۱۱)

فیلم سر وقت در قرن آینده روایت می‌شود، جایی که افراد به صورت ژنتیکی مهندسی می‌شوند تا پس از تولد ۲۵ سالگی، پیری را متوقف کنند و پس از آن یک مهلت یک‌ساله تا زمان مرگشان به آن‌ها داده می‌شود. با این حال، این زمان به واحد پول جدیدی تبدیل شده است که برخی افراد را عملاً جاودانه می‌کند، در شرایطی که این افراد سعی می‌کنند تا جایی که می‌توانند زنده بمانند. ویل سالاس از جمله افراد فقیر این جامعه است که به فردی ثروتمند برخورد می‌کند که دیگر نمی‌خواهد زندگی کند.

او پس از اینکه به ویل می‌گوید که خود و همفکرانش زمان را احتکار کرده و قیمت‌ها را افزایش می‌دهند تا فقرا را از بین ببرند، می‌گوید که می‌خواهد تمام ۱۱۶ سالی که دارد را به او بدهد. به جای گرفتن زمان و حریص شدن، ویل آرام آرام نقشه‌ای برای پس گرفتن زمان‌های دزدیده شده و توزیع مجدد آن برای جلوگیری از مرگ‌های غیر ضروری می‌کشد.

حتی در جوامع آرمانی بی‌نقص نیز، به نظر می‌رسد هیچ راه فراری از نظام طبقاتی وجود ندارد، به خصوص در جهان‌هایی مانند جهان موجود در فیلم سر وقت، که در آن سرمایه داری هنوز به این معنی است که برخی افراد موقعیت اجتماعی خود را از کار طبقه کارگر و زحمتکش به دست می‌آورند.

فقرا و ثروتمندان در مناطق متفاوت ساکن بوده و زندگی‌های بسیار متفاوتی دارند. برخی از آن‌ها باید برای به دست آوردن زمان بیشتر برای زندگی، کار کنند، در حالی که برخی دیگر صد‌ها سال از عمرشان می‌گذرد تا جایی که عملاً جاودانه شده‌اند (چیزی که شاید یادآور ارزش خالص ۱۸۰ میلیارد دلاری جف بیزوس باشد). گاهی اوقات، جامعه بی‌نقص به معنای جامعه‌ای ایده آل برای اکثریت نیست و رها کردن ایدئولوژی‌های انسانی دشوار است.

۲- The Giver (۲۰۱۴)

بر اساس کتابی با همین نام، فیلم بخشنده چیزی دارد که به نظر می‌رسد جامعه بی‌نقصی باشد. این مدینه فاضله با سرکوب ژنتیکی احساسات و حذف خاطرات گذشته همه افراد به جز یک نفر، همه را تحت کنترل نگه می‌دارد تا مطمئن شود که این جامعه اشتباهات تکراری و قدیمی را مرتکب نشود. هنگامی که یونا به سن قانونی می‌رسد، به عنوان جایگزین دریافت کننده فعلی و پیر خاطرات انتخاب می‌شود. وقتی خاطرات گذشته آرام آرام به او داده می‌شود و او برای اولین بار رنگی می‌بیند، متوجه محدودیت‌هایی می‌شود که جامعه بر همه تحمیل کرده و می‌بیند که دیگر نمی‌خواهد این طور زندگی کند.

وقتی فردیت انسان از بین برود، همه چیز در چنین جامعه‌ای بی‌نقص به نظر می‌رسد. همه از نظر ژنتیکی مهندسی شده‌اند تا به شیوه‌های خاصی فکر و عمل کنند و همه چیز تحت کنترل کامل است تا از اشتباهات گذشته جلوگیری شود، مانند یک ذهنیت کندویی که دائماً در حال بالغ شدن است. اما آیا واقعا اگر تنها چیزی که انجام می‌دهید کار و کار در تمام طول روز باشد، آیا می‌توان آن را زندگی نامید؟ اگر حتی نتوانید واقعاً به خانواده‌ای که دارید عشق بورزید؟ به نظر می‌رسد تنها راه برای بی‌نقص کردن همه این است که آن‌ها را از هر چیزی که آن‌ها را به انسان تبدیل می‌کند محروم کرد.

۱- Minority Report (۲۰۰۲)

گزارش اقلیت می‌خواهد یک مدینه فاضله بی‌نقص و عاری از جرم، با «پیش قراولان»، یا گروهی از افراد روشن ضمیر که به برخی از ماشین‌ها متصل شده‌اند و جرایم را پیش از وقوع پیش بینی می‌کنند، بسازد. وقتی پلیس به داده‌های ذخیره شده نگاه می‌کند، افراد لازم برای جلوگیری از این جرایم را دستگیر خواهد کرد. با این حال، وقتی پیش بینی می‌شود که فرمانده جان اندرتون مردی را که حتی او را ندیده است، خواهد کشت، همه چیز به هم می‌ریزد. حالا او باید فرار کند تا زندانی نشود و سعی کند بفهمد که آیا این روش ردیابی جرم واقعاً قابل اعتماد است یا خیر.

حتی در تلاش برای ایجاد یک جامعه بی‌نقص و صلح‌آمیز بدون جرم، این نقشه بدون نقص نبود. پیش قراولان می‌توانند جنایات از پیش برنامه ریزی شده را پیش بینی کنند، اما نه آن‌هایی که به صورت یکهویی و بدون برنامه ریزی انجام می‌شوند. همچنین، در شرایطی که سه ذهن با هم کار می‌کنند، اتفاقاتی رخ می‌دهند که همه آن‌ها حتی روی به حقیقت پیوستن آن اتفاق نظر نداشته اند.

در مورد کسانی که دستگیر شده اند، همیشه این احتمال وجود دارد که آن‌ها قبل از اینکه واقعا این کار را انجام دهند، از تصمیمشان پشیمان یا منصرف شده اند، یا در زمان نامناسب در جای نامناسبی قرار گرفته باشند و تقصیر جرم به گردن آن‌ها بیفتد. بسیاری از آن‌ها ممکن است به خاطر جرمی که هرگز مرتکب نمی‌شدند دستگیر شده باشند.

هیچ انسانی بی‌نقص نیست، بنابراین هیچ سیستمی که از آن‌ها به عنوان پایه همه چیز استفاده کند نیز بی‌نقص نخواهد بود. به نظر می‌رسد که شکست مدینه فاضله‌ها در سینما، شاهدی بر این مدعاست که کمال و بی‌نقصی یک افسانه است و بزرگ‌ترین امید ما به عنوان یک گونه، پذیرش یکدیگر با تمام محدودیت‌هایمان است.

ارسال نظرات