در سال ۱۹۴۳، هنگامی که محققان اولین کامپیوتر مدرن الکترونیکی، دیجیتال و قابل برنامه ریزی را به وجود آوردند، پرسشی مهم به ذهن خیلیها رسید و آن پرسش مهم این بود که «آیا ماشینها میتوانند فکر کنند و آیا امکان هوشمند شدن آنها وجود دارد؟» ریشه شکل گیری این پرسش حساس در یکی از معماهای قدیمی پیرامون ماهیت هوش نهفته است.
در سال ۱۹۵۰، آلن تورینگ، ریاضیدان مشهور که استاد مسلم شکستن کدها لقب گرفته بود در مقالهای با عنوان «ماشینهای محاسبه و هوش» به این پرسش پاسخ داد. آنچه تورینگ در این مقاله بیان کرد این بود که هوش ماشینها یک مکانیزم نیست، بلکه ماشینها خودشان «تجلی هوش» محسوب میشوند. تورینگ برای این استدلال خود در آن مقاله توضیح قانع کنندهای ارائه داده است: «هنگامی که زندگی درونی موجودات مختلف برای ما ناشناخته است، تنها وسیلهای که میتوانیم با استفاده از آن اقدام به سنجش و اندازه گیری هوش آن موجودات کنیم، رفتار آن هاست. پس ما میتوانیم با اجرای «بازی تقلید» به این نتیجه برسیم که اگر یک ماشین بتواند آن قدر کارآمد عمل کند که مشاهده گران نتوانند رفتار آن ماشین را از رفتار انسان تشخیص دهند، آنگاه میتوان به آن ماشین لقب باهوش داد.»
و این چنین بود که «تست تورینگ» متولد شد. بسیاری از کسانی که دست به تفسیر تست تورینگ زده اند، روباتهایی را تصور کرده اند که از نظر هوش بر انسانها پیشی خواهند گرفت. درواقع، تست تورینگ برای سنجش عملکرد ماشینهای هوشمند در فعالیتهایی مانند بازی کاملا دقیق و مفید بوده است. علاوه بر این، تست تورینگ به گونهای طراحی شده که با استفاده از آن میتوان عملکرد انسان گونه ماشینها را مورد سنجش قرار داد و این یعنی اینکه تمرکز تست تورینگ نه روی فرآیندها بلکه روی عملکردهاست.
امروزه ژنراتورهایی مانند GPT-۳ جزو مصادیق هوش مصنوعی به حساب میآیند، چراکه متنهایی را تولید میکنند که انسانها قادر به تولیدشان هستند. در سال ۱۹۵۶، جان مک کارتی، دانشمند برجسته علوم کامپیوتر تعریف پیشرفته تری از هوش مصنوعی ارائه داد. به عقیده او هوش مصنوعی شامل ماشینهایی میشود که میتوانند کارهایی را انجام دهند که انجام آنها جزو مشخصات هوش انسانی است. به طورکلی، تعریف آلن تورینگ و جان مک کارتی از هوش مصنوعی که جزو بهترین و دقیقترین تعاریف ارائه شده برای این پدیده به حساب میآید، باعث شده تا توجه ما در تعریف هوشمصنوعی از ابعاد فلسفی و شناختی و عصب شناسی به عملکرد و رفتار تغییر پیدا کند.
ماشینهایی که طی نیم قرن اخیر طراحی شده اند، تا حد زیادی در نشان دادن چنین هوشی ناکام بوده اند. اما آنچه در دهه اخیر اتفاق افتاده موجب طراحی ماشینهایی شده که درجات بالاتری از هوش را از خود بروز داده اند. برنامههای کامپیوتری سنتی، فقط قادر به نظم دهی به حجم زیادی از دیتا و انجام محاسبات پیچیده بودند، اما نمیتوانستند کارهایی مانند تشخیص تصاویر مربوط به اشیای ساده یا تطبیق پذیری با ورودیهای مبهم و ناشناخته را انجام دهند. این نقیصه در دهه اخیر و با ظهور نسل جدید هوش مصنوعی برطرف شده، به طوری که ماشینهای جدید توانسته اند در این زمینهها با هوش انسان برابری کنند یا حتی از انسان پیشی بگیرند.
به عنوان مثال، «آلفازیرو» را در نظر بگیرید: برنامههای کلاسیک بازی شطرنج که در دهههای گذشته ساخته شدند فقط به تجربیات انسان متکی بودند و بر اساس بازی انسان توسعه پیداکرده بودند. مبنای برنامه نویسی آنها کدهایی بود که از حرکتهای شطرنج بازان گرفته شده بود. آلفازیرو، اما مهارت هایش را از طریق میلیونها بازی کردن با خودش توسعه داده و توانسته از دل بازیهایی که با خودش کرده الگوهای گوناگونی را کشف کند.
بلوکهای تشکیل دهنده این «تکنیکهای یادگیری» الگوریتمها هستند؛ یعنی مراحلی برای ترجمه ورودیهایی مانند قواعد بازی شطرنج یا سنجش کیفیت حرکت مهرهها به خروجیهای قابل تکراری مانند برنده شدن در بازی شطرنج. به عبارت بهتر الگوریتمهای یادگیری ماشینی برخلاف الگوریتمهای کلاسیک میتوانند با بهبود دادن نتایج مبهم و کلی برآمده از ورودیها نتایج دقیق تری را تولید کنند و این توانایی فوق العاده سرمنشأ پیشرفتهای بزرگی در زمینه نقش آفرینی جدیتر هوش مصنوعی شده و خواهد شد.
یکی از جدیدترین نوآوریهای دنیای هوش مصنوعی برنامهای است به نام «آلفاداگفایت» (AlphaDogfight) که در قالب برنامه DARPA در حال اجراست. آلفاداگفایت یک برنامه خلبان جنگنده مبتنی بر هوش مصنوعی است که این توانایی را دارد تا در حین جنگهای هوایی دست به مانورهای خارق العادهای بزند که انجامش از عهده زبدهترین خلبانها نیز برنمی آید. بر این اساس چنین به نظر میرسد که هوش مصنوعی تاثیر شگرف و تعیین کنندهای بر آینده جنگهای هوایی و همچنین آینده پروازهای غیرنظامی داشته باشد.
این نوآوری و بسیاری دیگر از پیشرفتهایی که در زمینه نقش آفرینی هوش مصنوعی در حال شکل گرفتن است به آن معناست که روند جایگزین شدن روباتها و ماشینها در بسیاری از حوزههایی که تا پیش از این در انحصار انسانها قرار داشت در حال سرعت گرفتن و گستردهتر شدن است. همه این تحولات بزرگ به نوبه خود یکسری دگرگونیهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را به دنبال خواهد داشت که لازمه شناخت بهتر این دگرگونی هاست.
امروزه، رابطه دوسویه و مفیدی بین هوش مصنوعی و موتورهای جست وجوی اینترنتی شکل گرفته است، به نحوی که ماشینها و هوش مصنوعی میتوانند سوالاتشان را از موتورهای جست وجو بپرسند و دیتای موردنیازشان را از این طریق تامین کنند.
موتورهای جست وجو نیز از هوش مصنوعی برای پاسخگویی بهینه به درخواستهای جست وجوی کاربران خود کمک میگیرند و در این میان، انسان نیز ترجیح داده تا بخشی از تفکرش را به تکنولوژی تفویض کند و با کمک قدرت سرشار هوش مصنوعی بیشتر و دقیقتر فکر کند. با این همه باید دانست که اطلاعات به خودی خود دارای خاصیت خود توضیحی نیستند بلکه کاملا متکی به موقعیتها هستند و برای تبدیل شدن به یک چیز مفید باید اطلاعات را از دریچه فرهنگ و تاریخ درک کرد.
به هر حال، با انفجار بزرگ اطلاعات آنلاین، ما در حال روی آوردن به برنامههای نرم افزاری پیشرفتهای هستیم که به ما کمک میکنند اطلاعات موجود را طبقه بندی کنیم، دست به پالایش اطلاعات بزنیم و آنها را بر مبنای الگوهای موجود مورد ارزیابی و سنجش قرار دهیم. در این میان، ظهور و گسترش روزافزون هوش مصنوعی موجب شکل گیری انقلابی بی سابقه و بزرگ در تاریخ بشر شده که پیامدهای آن تمام ارکان زندگی ما را فراگرفته و خواهد گرفت و موجب خواهد شد نقشی که ذهن ما به طور سنتی برای شکل دهی، تنظیم و ارزیابی انتخابها و اعمالمان ایفا میکرده دستخوش تغییر و تحول شده و ایفای این نقش به میزان زیادی به ماشینها واگذار شود.
ترجمه:دنیای اقتصاد
منبع: کتاب The age of AI: and our human future