صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۶۹۲۳۱
امام‌علیزاده درباره اینکه فرزندانش به انجام چتربازی تمایلی دارند یا خیر، می‌گوید: برخلاف من که روحیه ماجراجویانه داشتم ۳دختر و یک پسرم شباهتی به من ندارند و هیچ‌کدام علاقه‌ای به پرش و چتربازی ندارند.
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۱ - ۰۸ مهر ۱۴۰۲

گزاف نیست اگر بگوییم در برهه زمانی فعلی نگاه زنانه یا مردانه داشتن به مشاغل، دیگر معنایی ندارد.

به گزارش همشهری آنلاین، زنان هم این روز‌ها پا به پای مردان در مشاغل مختلف حضور دارند. اما اینکه برخی زنان ۵۰سال قبل چنین روحیه‌ای داشته و همه موانع و نظرات مخالف را برای تجربه شغل و فعالیت به اصطلاح مردانه مورد علاقه‌شان پشت سر گذاشته‌اند موضوع جالب توجهی است. یکی از این فعالیت‌ها چتربازی و تک تیراندازی است که کمتر کسی می‌داند در کشور ما زنان هم در این مشاغل مشغول به کار هستند و حتی افتخار هم کسب کرده‌اند.

منطقه ما میزبان یکی از ۴بانویی است که به‌عنوان نخستین زنان چترباز ایرانی لقب گرفته‌اند. «بهجت امام علیزاده» هم‌محله‌ای ما نخستین زن نظامی نیروی هوایی است که مدرک چتربازی کسب کرده و بار‌ها برای انجام مأموریت از هواپیما به بیرون پریده است. در محله راه‌آهن به دیدار این بانوی شجاع رفته‌ایم.

دختری با روحیه مردانه

«وقتی بچه بودم به جای عروسک بازی بیشتر بازی‌های پسرانه را دوست داشتم و همین روحیه مردانه را وقتی بزرگ‌تر شدم هم با خودم داشتم.» این را امام علیزاده می‌گوید و می‌افزاید: «پدرم سرگرد نیروی زمینی ارتش بود. من و ۴ خواهر و ۳ برادرم زیر نظر پدری با روحیه نظامی تربیت شدیم. از همان زمان به برادران و خواهرانم با روحیه آمرانه دستور می‌دادم و آن‌ها را وادار می‌کردم به دستور‌های کودکانه‌ام عمل کنند. پدرم همیشه به من می‌گفت: تو باید پسر به دنیا می‌آمدی. حق داشت، چون کارهایم اصلاً شباهتی به کار‌های دختران نداشت.»

او با بیان اینکه همیشه از ارتش و نظم آن خوشش می‌آمد می‌گوید: «همیشه سودای پرواز در ذهن داشتم، اما هیچ‌کس در میان اقوام و دوستان در این زمینه تجربه و فعالیتی نداشت که بتوانم از او کمک و راهنمایی بگیرم. یک روز تصمیم گرفتم که به ستاد مرکزی نیروی هوایی بروم و برای استخدام ثبت‌نام کنم. وقتی موضوع را به پدرم گفتم ایشان استقبال و تشویقم کرد که این کار را با هدف خدمت به کشور انجام دهم. در نهایت بعد از مدتی پیگیری، سال ۱۳۴۱ رسمی به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمدم.»

پرواز با یک آگهی

خانم هم‌محله‌ای ارتشی ورودش به نیروی هوایی را به منزله باز شدن دریچه‌ای جدید در زندگی‌اش توصیف می‌کند و می‌گوید: «یک سال بعد از اینکه در نیروی هوایی استخدام شدم آموزشگاه غیرنظامی چتربازی باشگاه هواپیمایی کشوری آگهی منتشر کرد که در آن از افراد علاقه‌مند به یادگیری چتربازی برای ثبت‌نام، دعوت کرده بود. من که همیشه دنبال چنین فرصت‌هایی بودم موضوع را به فرمانده‌ام گفتم و او هم اجازه داد در آن دوره شرکت کنم. این‌طور بود که به‌عنوان نخستین زن نظامی در دوره آموزش چتربازی ثبت‌نام کردم. آن دوره با حضور ۳۰ شرکت‌کننده برگزار شد.»

امام علیزاده می‌گوید که او نخستین زن نظامی ثبت‌نام‌کننده در گروه آموزش چتربازی بود، اما تنها زنی نبود که در گروه حضور داشت: «وقتی برای شرکت در دوره آموزش چتربازی رفتم با ۳بانوی دیگر روبه‌رو شدم. من و مسیح مقدم، فریدا خمسه و مهرانگیز زنده‌نام نخستین و آخرین گروه از زنان چترباز ایرانی را تشکیل دادیم.»

ترس را شکست دادم

تمرینات سخت و فشرده و البته ترسناک دوره چتربازی جزو فراموش نشدنی‌ترین خاطرات زندگی بانوی چترباز هم‌محله‌ای به شمار می‌رود. او از آن روز‌های خاطره‌انگیز در آموزشگاه خلبانی و چتربازی می‌گوید: «حدود ۸ ماه ساعت ۸ تا ۱۴ برای آموزش چتربازی و شناخت اصول و فنون پرش با چتر زیر نظر مربیان در میدان باغشاه (میدان حر) آموزش دیدیم. پرش‌های ما از فاصله نیم متری از زمین شروع شد و به مرور افزایش پیدا کرد تا اینکه در برج فرود شیراز از فاصله ۲۰ متری می‌پریدیم. برخی از آقایانی که در دوره شرکت کرده بودند نتوانستند از این ارتفاع بپرند و از ادامه کار انصراف دادند، اما درباره من این اتفاق نیفتاد؛ چون پرش برایم جالب و جذاب بود.»

امام علیزاده پنهان نمی‌کند که نخستین پرشش از هواپیمای «داکوتا» یکی از سخت‌ترین کار‌های زندگی‌اش بود؛ تجربه‌ای که دلهره و ترس آن را هنوز هم به یاد دارد: «بعد از مدت‌ها آموزش به ما گفتند باید سوار هواپیمای داکوتا شویم و از ارتفاع بالا بیرون بپریم. اول خیلی خوشحال بودم و حتی به فرمانده گفتم مرا جزو نفرات اول برای پرش از هواپیما انتخاب کند. هواپیما پرواز کرد و به ارتفاع ۲۲۰۰ پایی رفت. فرمانده، فرمان آمادگی پرش داد و چترباز‌هایی که قبل از من بودند یکی یکی بیرون پریدند. نوبت من که شد ترس به سراغم آمد. آن همه اشتیاق جایش را به دلهره و اضطراب داده بود. هر طور بود از هواپیما بیرون پریدم، ولی آنقدر ترسیده بودم که شروع کردم به خواندن شعر دوره بچگی‌ام که نمی‌دانم آن موقع چطور یادم آمده بود!»

امام علیزاده درباره نخستین پرش خود توضیح می‌دهد: «وقتی از هواپیما پریدم لحظه به لحظه به زمین نزدیک‌تر می‌شدم. طبیعی بود ترس از برخورد با زمین به سراغم بیاید. اما چتربازان دیگر در آن میان با من حرف می‌زدند و اجازه نمی‌دادند ترس بر من غلبه کند. کمک روحی هم دوره‌ای‌هایم باعث شد نخستین پرشم را به خوبی انجام بدهم و به سلامت و در جای مناسب فرود بیایم. بعد از بیش از ۴۰سال هنوز هم آن لحظه‌های شیرین را فراموش نمی‌کنم.»

وقتی چتر «تُرش» می‌کند

بانوی چترباز هم‌محله‌ای می‌گوید لحظه‌ای لذت‌بخش‌تر از لحظه پریدن از هواپیما و شروع چتربازی برای یک چترباز نیست: «بعد از اینکه از آموزشگاه خلبانی و چتربازی گواهینامه گرفتم بار‌ها از ارتفاع‌های مختلف پریده و در مجموع رکورد ۲۱۸ پرش را ثبت کرده‌ام. اما یک حادثه تلخ باعث شد کارم در حوزه چتربازی با اگر و، اما مواجه شود.»

امام علیزاده سقوطش از ارتفاع را باعث محروم شدنش از چتربازی عنوان می‌کند و می‌گوید که‌ای کاش می‌توانست یکبار دیگر لذت پریدن را تجربه کند: «آخرین باری که از هواپیما پریدم در ارتفاع بالایی قرار داشتم. وقت باز کردن چتر، ضامن را کشیدم تا چترم باز شود، اما چترم ترش کرد؛ این اصطلاحی در چتربازی است و هنگامی که چتر باز نشود یا دور خود بپیچد به کار می‌رود. بلافاصله چتر کمکی را کشیدم. اما چتر کمکی هم ترش کرده بود و دور خودش پیچیده بود.» او درباره آن لحظات پراسترس می‌گوید: «وقتی دیدم چتر درست باز نشده احساس کردم کارم تمام شده است و با رسیدن به زمین کشته می‌شوم. در همان حال استیصال یاد خدا و پیامبر (ص) افتادم و با صدای بلند از آن‌ها کمک خواستم. چتر کمکی ناگهان عمل کرد و از شدت برخوردم به زمین کاسته شد. در همین سقوط ناموفق بود که جمجمه‌ام با وجود کلاه کاسکت خرد شد.»

دختران امروز را همان را ادامه دهند

بهجت امام علی‌زاده که در دوران جوانی تجربه‌های عجیب زیادی را پشت سر گذاشته است و کار‌های به ظاهر مردانه متعددی را از چتربازی تا تیراندازی در بالاترین سطح تجربه کرده است از دختران این دوره می‌خواهد راهی را که او و دوستانش به‌عنوان پیشگام آغاز کرده‌اند ادامه دهند. او می‌گوید: «کسی نباید فکر کند که جنسیت می‌تواند مانع از انجام‌کاری توسط بانوان شود. امروز نسبت به دوره ما امکانات بیشتری در جامعه برای حضور زنان و دختران در برنامه‌های اجتماعی وجود دارد. الان در برخی آموزشگاه‌ها چتربازی را به دختران می‌آموزند و این نشان می‌دهد راهی که ما رفته‌ایم اشتباه نبوده است.»

او دوست دارد حالا که مجموعه‌هایی مانند سرا‌های محله در گوشه‌گوشه شهر راه‌اندازی شده است بتواند در این مراکز تجربیات خود را به دختران و زنان همشهری انتقال دهد و آن‌ها را تشویق کند در این رشته فعالیت کنند: «من آشنایی محدودی با سرا‌های محله و فعالیت‌هایی که انجام می‌دهند دارم، اما می‌دانم که درسرا‌ها برای بانوان و دختران کلاس‌های آموزشی متنوعی برگزار می‌شود. بد نیست اگر برای امتحان هم که شده یکبار اصول اولیه چتربازی به بانوان علاقه‌مند آموزش داده شود تا اگر کسی استعدادی در این رشته دارد شناسایی شود و به آموزشگاه‌هایی که برای این کار ایجاد شده است معرفی شود تا اصولی آموزش ببیند.»

زنان دوشادوش مردان

نخستین زن نظامی چترباز کشور می‌گوید: «چند وقت پیش جایی خواندم که زنان آتش‌نشان در شهرداری داریم و خوشحال شدم از اینکه شغلی که در تصور عموم یک شغل مردانه است حالا دیگر مختص مردان نیست و زنان هم دوشادوش مردان در این‌گونه کار‌های سخت شرکت می‌کنند. من هم دوست دارم برای یکبار هم که شده لباس آتش‌نشانان را بپوشم و کار اطفای حریق را تجربه کنم.»

۴ بانوی چتر باز

«روزی که چترم باز نشد و سقوط کردم و باعث شد برای تکمیل مراحل درمان به فرانسه اعزام شوم یکی دیگر از بانوانی هم که همراه ما بود با این مشکل مواجه شد، اما او سقوط کرد و متأسفانه جان خود را از دست داد.»

امام علیزاده در حالی که از یادآوری آن اتفاق تلخ متأثر شده است می‌گوید: «مهرانگیز زنده‌نام هم‌دوره‌ای‌ام بود. او وقتی برای آخرین بار از هواپیما بیرون پرید و چترش باز نشد به زمین برخورد کرد و متأسفانه جانش را از دست داد. آن موقع من در فرانسه در بیمارستان بستری بودم. تازه حالم بهتر شده بود که با شنیدن این خبر، دوباره روحیه‌ام را از دست دادم.»
او درباره سرنوشت دیگر بانوی چترباز هم می‌گوید: «مسیح مقدم به خارج از کشور رفت. از فریدا خمسه‌ای هم خبری ندارم. آن‌ها نظامی نبودند و به این دلیل ارتباط زیادی با هم نداشتیم، اما بدم نمی‌آید یکبار دیگر آن‌ها را ببینم و خاطرات روز‌های گذشته را با هم زنده کنیم.»

چتری که مرا راهی فرانسه کرد

بانوی چترباز هم‌محله‌ای از آن مصدومیت شدید به‌عنوان عامل محروم شدنش از پرش با چتر یاد می‌کند و می‌گوید: «بعد از اینکه سقوط کردم به بیمارستان نیروی هوایی منتقل شدم. تا ۴۸ ساعت بیهوش بودم. فقط خدا می‌داند در آن ساعات بر پدر و مادرم چه گذشت. چون وضعم وخیم بود از سوی فرماندهی وقت نیروی هوایی به بیمارستانی در فرانسه منتقل و بستری شدم.»

امام علیزاده می‌گوید از فرانسه و دوره‌ای که در بیمارستان بود چیز زیادی به یاد ندارد: «بعد از مدتی دوباره از بیمارستان فرانسه به بیمارستان نیروی هوایی در تهران منتقل شدم. همراه من دستگاه‌هایی فرستادند که وضعم را با آن‌ها کنترل می‌کردند. این حادثه باعث شد بیشتر از یک سال نتوانم پرواز کنم.»

او از به همراه داشتن یک یادگاری از دوران چتربازی‌اش می‌گوید و می‌افزاید: «چون پرش‌های زیادی انجام دادم و مراقبت لازم را نداشتم بعد از ۲۱۸ پرش مفصل زانوهایم از بین رفت. برای درمان این آسیب مجبور شدم عمل کنم و در زانویم پروتز بگذارم. به همین دلیل دیگر نتوانستم بپرم.»

خداحافظی اجباری

امام علیزاده می‌گوید که بعد از مصدومیت ازدواج کرد و صاحب فرزند شد. او می‌گوید: «همسرم با ادامه کارم مخالفتی نداشت، اما دیگر فرصت و توان چتربازی نداشتم. تغییر شرایطم باعث شد که سال ۱۳۵۶ با درجه ستوان دومی به ستاد مشترک ارتش منتقل شدم.»

او می‌افزاید: «بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چندین بار به من پیشنهاد کار داده شد، اما به دلیل مصدومیتم نتوانستم جواب مثبت بدهم. بعد از پیروزی انقلاب به‌عنوان کارمند ستاد مشترک کارم را ادامه دادم و در نهایت سال ۱۳۷۰ با ۳۰ سال خدمت بازنشسته شدم.»

امام‌علیزاده درباره اینکه فرزندانش به انجام چتربازی تمایلی دارند یا خیر می‌گوید: «برخلاف من که روحیه ماجراجویانه داشتم ۳دختر و یک پسرم شباهتی به من ندارند و هیچ‌کدام علاقه‌ای به پرش و چتربازی ندارند. البته خوشبختانه در سال‌های اخیر شنیده‌ام برخی خانم‌ها چتربازی می‌کنند. دوست دارم این کار میان خانم‌ها بیشتر رونق بگیرد. چون فکر می‌کنم زنان می‌توانند در این عرصه توانایی‌های خود را نشان دهند.»

برچسب ها: چترباز
ارسال نظرات