صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۶۷۳۷۹
قاچاقچی مواد‌مخدر وقتی از اعدام گریخت و از زندان آزاد شد، به تهران سفر کرد و تبدیل به سارق هزار‌چهره شد، اما یک اشتباه اسرار سرقت‌هایش را فاش کرد.
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۶ - ۰۱ مهر ۱۴۰۲

چند روز قبل مردی با پلیس تماس گرفت و گفت یکی از دوستانش سارق حرفه‌ای است. وی توضیح داد: حدود ۳‌ماه قبل با مردی به نام یاشار در قهوه‌خانه‌ای آشنا شدم. یاشار به من گفت کارش ساختمان‌سازی است و وضع مالی خوبی دارد. یک ماشین مدل بالا زیر پایش بود و به‌قدری خوب صحبت می‌کرد که من به او اعتماد کردم.

به گزارش همشهری، هر‌ازگاهی با هم در قهوه‌خانه قرار می‌گذاشتیم و قمار می‌کردیم. یک شب او را به خانه‌ام دعوت کردم و مشروبات الکلی مصرف کردیم. یاشار در عالم مستی حرف‌هایی زد که من شوکه شدم. او گفت که در تمام این ۳‌ماه به من دروغ می‌گفته و نقش بازی می‌کرده است. یاشار یک سارق حرفه‌ای بود که به‌گفته خودش به‌صورت سریالی به مغازه‌ها دستبرد می‌زد و گاهی خفت‌گیری می‌کرد. وی تمام پول‌هایش را از راه دزدی به‌دست آورده و با پول دزدی ماشین مدل بالا خریده بود. من آن شب به‌شدت ترسیده بودم، اما سعی کردم آرامش خودم را حفظ کنم و بعد از رفتن او پلیس را در جریان قرار دادم.

دستگیری

پس از تماس این فرد با پلیس، گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی تهران راهی محل زندگی یاشار شدند و او را در عملیاتی غافلگیرانه به دام انداختند. یاشار، اما در بازجویی‌ها مدعی شد که بی‌گناه است و برای خودنمایی نزد دوستش غلو کرده و به دروغ خودش را سارق سریالی جا زده است. او اگرچه اصرار بر بی‌گناهی داشت، اما با کشف اموال مسروقه در خانه‌اش به سرقت‌های سریالی اعتراف کرد. وی حالا برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفته و تحقیقات از وی ادامه دارد.

شگرد‌های عجیب سارق برای گمراه کردن پلیس

یاشار متولد سال‌۵۸ است. او یک سابقه کیفری در پرونده‌اش دارد و به‌خاطر همان به اعدام محکوم شده و تا یک‌قدمی مرگ پیش رفته، اما بخت با او یار بوده که توانسته از مرگ فاصله بگیرد. گفتگو با او را می‌خوانید.

ماجرای حکم اعدامت چه بود؟

من اهل یکی از شهر‌های جنوب شرقی کشور هستم. سال‌ها قبل در بین خلافکاران برای خودم کسی بودم و همه از من حساب می‌بردند. قاچاقچی حرفه‌ای مواد‌مخدر بودم، اما دستگیر شدم و همه ثروتی را که به‌دست آورده بودم، از دست دادم. پس از دستگیری و محاکمه، به اعدام محکوم شدم. درحالی‌که حکم اعدامم تأیید شده بود، توبه‌نامه نوشتم و درخواست بخشش کردم. بخت با من یار بود که حکم اعدامم شکسته و تبدیل به حبس ابد شد.
با اینکه از کابوس‌های اعدام نجات پیدا کرده بودم، اما باز امید به آزادی داشتم. سرانجام عفو شامل حالم شد و حبس ابد تبدیل شد به ۱۲ سال زندان.

همه این ۱۲ سال را در زندان بودی؟

بله. ۱۲ سال تمام در زندان بودم و انگار صد سال برایم گذشت.

تو که توبه کرده بودی، چه شد که بعد از آزادی نقشه سرقت کشیدی؟

راستش قصد سرقت نداشتم. می‌خواستم درست زندگی کنم، اما نشد. از شهرمان راهی تهران شدم تا شاید کاری برای خودم دست و پا کنم، اما کاری برایم پیدا نشد. از سوی دیگر همه سرمایه‌ام از دست رفته بود و پولی برای ادامه زندگی نداشتم. یک شب که برای خرید سیگار از خانه بیرون رفته بودم، سارقی خفتم کرد، اما خوش‌شانس نبود، چون چیز زیادی نصیبش نشد جز یک پاکت سیگار و ۱۰ هزارتومان پول! از آن شب به بعد بود که تصمیم گرفتم سرقت کنم تا به پول برسم.

با چه شگردی سرقت می‌کردی؟

همه کاری انجام می‌دادم؛ از دستبرد به مغازه‌ها گرفته تا کیف‌قاپی و زورگیری. دو سه مورد هم سرقت منزل و انباری انجام دادم. شگرد خاصی نداشتم، هربار صورتم را با ماسک مخصوص می‌پوشاندم و راهی خیابان‌ها می‌شدم تا ببینم با چه شگردی می‌توانم پول به‌دست بیاورم. برای ردگم‌کنی هم یک کار عجیب انجام می‌دادم، البته بهتر است بگویم یک ابتکار جالب.

چه ابتکاری؟‌

می‌رفتم اطراف عابربانک‌ها یا مغازه‌ها و فیش‌های پرداخت پول را جمع می‌کردم. در هر سرقت یکی از آن فیش‌ها را در محل دزدی جا می‌گذاشتم تا مسیر تحقیقات پلیس را تغییر بدهم. یک شگرد دیگر هم داشتم. هر بار با یک چهره راهی سرقت می‌شدم تا اگر دوربین‌ها چهره ام را ثبت کردند، پلیس گمراه شود. اما خب یک اشتباه کار دستم داد.

چه اشتباهی؟

رفتم پیش دوستم و آنقدر مشروب خورده بودم که مغزم کار نمی‌کرد. مثل دیوانه‌ها نشستم اسرار سرقت‌هایم را فاش کردم. آن شب حتی خودم هم نفهمیدم که به دزدی‌های سریالی اعتراف کرده‌ام.

با اموال سرقتی چه می‌کردی؟

طلا‌ها را به طلافروش می‌فروختم. موبایل‌ها را هم به مالخران. اموال دیگر را هم در سایت‌های مختلف قرار می‌دادم و می‌فروختم. با پول دزدی یک ماشین مدل بالا خریدم و خانه‌ای در غرب پایتخت اجاره کرده بودم و لاکچری زندگی می‌کردم، اما خب عمر این زندگی خوبم دوام زیادی نداشت و دستگیر شدم.

برچسب ها: سرقت
ارسال نظرات