فرارو- در مدت اخیر، بار دیگر شاهد اوجگیری فعالیتهای تنشزای جمهوری آذربایجان در منطقه قفقاز جنوبی بودهایم. در این راستا، تصاویر و ویدئوهای مختلفی از گسیل شدن سیل قابل توجهی از نیروها و ادوات زرهی و نظامی ارتش جمهوری آذربایجان در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی منتشر شده و پالسهای معناداری در مورد شانس بالای آغاز جنگی جدید از سوی باکو علیه ارمنستان مخابره میکنند.
به گزارش فرارو؛ در نقطه مقابل، ارمنستان نیز آمادهسازیهای لازم را جهت مقابله با حمله احتمالی جمهوری آذربایجان در پیش گرفته است. در مدت اخیر شاهد برگزاری رزمایش مشترک میان ارمنستان و آمریکا در منطقه نیز بودهایم. در این فضا، کشوری نظیر ایران هم ضمن در پیش گرفتن تلاشهای گسترده سیاسی و دیپلماتیک جهت جلوگیری از آغاز هر گونه جنگ جدید، به صراحت هشدار داده که هیچ گونه تغییری را در مرزهای ژئوپلیتیک منطقه نمیپذیرد و در صورت لزوم، با آن برخورد هم میکند.
این موضع گیری صریحا خطاب به مقامها و دولت جمهوری آذربایجان ایراد شده است. با این حال، باید توجه داشت که جمهوری آذربایجان تحت تاثیر محرکهایی است که شناسایی آنها میتواند چشم اندازی روشنی را از واقعیتهای تنشزایی باکو در قفقاز جنوبی ارائه کند.
در ادامه به طور خاص به ۳ محرک و دلیل اصلی تنشزاییهای جمهوری آذربایجان اشاره میشود.
باکو در تنش زایی علیه ارمنستان و پیگیری جاهطلبیهای خود علیه این کشور، با حمایتهای قابل توجهی از سوی کنشگرانی نظیر رژیم اسرائیل، ترکیه، انگلستان، و ناتو مواجه است. در واقع، باکو با دلگرمی به همین حمایتها است که به پیش میتازد و مدام ارمنستان را تهدید و از ضرورت پیشبرد طرحها و منافعش علیه این کشور سخن میگوید. در مدت اخیر، به کرات گزارشهایی در مورد سفر مقامهای سیاسی و اطلاعاتی - نظامی انگلیس و اسرائیل به باکو منتشر شده و البته که سطح همکاریهای میان جمهوری آذربایجان و ترکیه نیز در وضعیتی راهبردی و بسیار نزدیک قرار دارد.
در این چهارچوب، هرکدام از کنشگران مذکور، به واسطه حمایت از جمهوری آذربایجان، اهداف خاصی را در سر دارند. مثلا رژیم اسرائیل به دنبال تقویت موضع خود در جوار مرزهای ایران به عنوان اصلیترین رقیب و دشمنش است. در عین حال، تشکیلات ناتو، به واسطه بازی با مهره میدانی جمهوری آذربایجان سعی دارد تا دستورکار توسعه خود به شرق و نفوذ به حوزه پیرامونی کشورهایی نظیر ایران، چین و روسیه را در دستورکار داشته باشد. ترکیه هم از طریق اتصال مستقیم به جمهوری آذربایجان سعی در تسهیل نفوذ و ارتباط خود با منطقه آسیای میانه دارد. منطقهای که ترکیه سال هاست جهت افزایش اثرگذاری و نفوذ خود در آن، هزینهکردهای قابل توجهی را انجام داده و میدهد.
انگلستان نیز اهداف چندگانهای را به ویژه در حوزههای سیاسی و راهبردی و اقتصادی به واسطه حمایت از جمهوری آذربایجان در تنشزایی علیه ارمنستان دنبال میکند. در این شرایط، باکو عملا به نقطه مشترک منافع طیفی متنوعی از کنشگران منطقهای و فرامنطقهای تبدیل شده و درست به همین دلیل، این دسته از بازیگران، سیلی از کمکهای مخصوصا نظامی و تسلیحاتی را به سمت این کشور روانه کرده و میکنند. این موضوع عملا آتش تنش و درگیریها در قفقاز جنوبی را تا حد زیادی برافروخته است.
در این چهارچوب، خودِ جمهوری آذربایجان هم عملا از وضعیت استفاده میکند و سعی دارد جاهطلبیهای خود نظیر ایجاد یک دالان بین المللی به نام "دالان تورانی" را در خاک ارمنستان که مستقیما این کشور را به ترکیه و اروپا وصل کند، به پیش برد. دستورکاری که در ابعاد سیاسی و مخصوصا اقتصادی حامل منافع زیادی برای باکو است، زیرا عملا آن را به حلقه اتصال طیف متنوعی از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به منطقه آسیای میانه تبدیل میکند و وزن راهبردی این کشور را در معادلات بین المللی (از منظر ارتباطی و همچنین صادرات انرژی) به شدت افزایش میدهد.
به بیان سادهتر، باکو هم خود را مهره بازیگران بزرگتر میبیند و هم سعی در تحقق اهداف مد نظرش دارد.
دولت جمهوری آذربایجان در تنشزاییهای اخیر خود علیه ارمنستان، تا حد زیادی متوسل به ادعاهای تاریخی میشود تا از این طریق برای تحرکات خود علیه ایروان، مشروعیت ایجاد کند. به طور خاص در مورد تحرکات فراوان جمهوری آذربایجان در باب منطقه قره باغ شاهد این رویکرد باکو بودهایم. اینطور به نظر میرسد که دولت جمهوری آذربایجان و نخبگان سیاسی آن برای بسیج تودههای داخلی و همراهی آنها با طرح و برنامههای خود، نیاز به طرحِ روایتهای تاریخی مبهم و مسالهدار دارند.
غافل از اینکه اگر واقعا کشوری در منطقه وجود داشته باشد که در زمینه ادعاهای تاریخی محق باشد، آن ایران است که مدتها قبل در قالب قراردادهای تاریخی، با اجاره سرزمینهای قفقاز که اکنون تبدیل به کشورهای مستقل شدهاند، موافقت کرده بود و البته که دوره زمانی اجاره این سرزمینها نیز چند سال قبل به پایان رسیده است.
با این همه، همانطور که پیشتر نیز گفته شد، اینطور به نظر میرسد که باکو جهت پیشبرد تحرکات میدانی خود، به ادعاهای تاریخی مبهم به شدت نیاز دارد. مسالهای که میتواند از آن تصویری محق و مشروع را نزد افکار عمومی این کشور و مخصوصا افکار عمومی بین المللی ایجاد کند.
در نهایت باید گفت که از جمله محرکهای اصلی جمهوری آذربایجان در تنشزایی علیه ارمنستان، انسداد ژئوپلیتیک باکو است. در واقع، جمهوری آذربایجان از حیث ارتباطی و منطقهای در شرایطی قرار گرفته که با نوعی انسداد رو به رو است و به دیگر کشورها جهت ارتباطات گستردهترِ بینالمللی خود نیاز دارد. اساسا به همین دلیل هم است که میبینیم باکو تاکید زیادی در ایجاد دالان تورانی در خاک ارمنستان و اتصال مستقیم به ترکیه و متعاقبا اروپا دارد.
در واقع، باکو سعی دارد با تنش زایی علیه ارمنستان و ایجاد یک مسیر ارتباطی جدید برای ارتباط با جهان خارج، تا حد زیادی انسداد ژئوپلیتیکی خودش را رفع کند و فرصتهای تازهای را برای خود خلق کند. فرصتهایی که در حوزههای انرژی و ترانزیت کالا و به ویژه ارتباطات راهبردیِ طیف متنوعی از کنشگران منطقهای و فرامنطقهای با شرق، میتوانند حامل دستاوردهای قابل توجهی برای جمهوری آذربایجان باشند.
البته باید توجه داشت تامین منافع باکو در این حوزه با تضعیف منافع کنشگرانی نظیر ایران در منطقه همراه است و این مساله خود نمودهایی عینی از چالشها و موانع جدی در مسیر پیشرفتِ دستورکارهای جمهوری آذربایجان در منطقه را به نمایش میگذارد.